کد خبر: ۲۵۶۳|
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۴ - ۲۳:۰۲
محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران پس از ناکامی در عملیات کربلای4 بی‌درنگ فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها را به قرارگاه خود فراخواند تا یکی از حساس‌ترین تصمیمات خود را در دوران جنگ بگیرد. وی صریح و بی‌پرده اعلام کرد که توان باقیمانده سپاه از عملیات 48 ساعت قبل (کربلای4) را در منطقه شلمچه به کار خواهد گرفت و عملیاتی بزرگ را طرح‌ریزی و آماده خواهد کرد تا سپاه پاسداران ناکامی گذشته را جبران کند. وی ضمن آنکه تصمیم خود را به اطلاع فرمانده عالی جنگ (حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی) رساند، به احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا مأموریت داد با استقرار قرارگاه خود در منطقه شلمچه آماده عملیات در این منطقه شود. احمد غلامپور نیز سریع و بدون فوت وقت، پس از توجیه عناصر عملیاتی قرارگاه کربلا، در این منطقه مستقر شد و با یگان‌هایی که به قرارگاه او واگذار شده بود، فعالیت‌های خود را آغاز کرد و در مدت دو هفته این مأموریت را انجام داد. فراز و نشیب‌ها، سختی‌ها، بحث‌ها، و حوادثی که در دو هفته آمادگی قرارگاه کربلا برای عملیات به وجود آمد، سرشار از خاطرات تلخ و شیرینی است که در مقاله حاضر به آنها اشاره شده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضایی، در مقاله پیش رو تحت عنوان « پابه‌پای احمد غلامپور در عملیات کربلای5» نویسنده به شرح دقیقی از وقایع و چگونگی طرح ریزی عملیات گربلای 5 و علل تداوم جنگ و نیز نقش بسزای سرلشکر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران دردوران جنگ و تصمیم گیری ها در همین زمینه، از زبان سردار احمد غلامپور می پردازد:


مقدمه

هنوز 48 ساعت از ناکامی رزمندگان اسلام در عملیات کربلای4 نگذشته بود که فرمانده کل سپاه، فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها را برای بررسی دلایل این ناکامی و بحث و گفت‌وگو دربارة عملیات آینده به قرارگاه خاتم‌الانبیا فراخواند. فرماندهان یکی پس از دیگری وارد قرارگاه شدند و به صف نمازجماعت ظهر و عصر پیوستند که در سنگر فرماندهی برگزار می‌شد. پس از برگزاری نماز هر یک به گوشه‌ای رفته منتظر شروع جلسه شدند. هنوز آثار ناکامی کربلای4 و خستگی آن در چهره‌ها دیده می‌شد. احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا به همراه احمد صیاف‌زاده (مسئول عملیات قرارگاه کربلا) و غلامرضا محرابی (مسئول اطلاعات قرارگاه کربلا) در گوشه‌ای از سنگر با تنی چند از فرماندهان گفت‌وگو می‌کردند. موضوع اصلی بحث آنها نیاز نیروها و کادر یگان‌ها به مرخصی و استراحت بود. غلامپور نیز آنها را به نتیجة جلسه بعدازظهر فرامی‌خواند و می‌گفت باید دید نظر آقا محسن دراین‌باره چیست. به هر تقدیر جلسه بعدازظهر روز 5/10/1365 تشکیل شد و پس از بحث و گفت‌وگوهای بسیار، فرمانده کل سپاه ضمن رد درخواست فرماندهان مبنی‌بر تأخیر در اجرای عملیات و دادن مرخصی به نیروها، منطقه شلمچه را به‌عنوان مناسب‌ترین منطقه برای عملیات آینده انتخاب کرد. عمده دلایل انتخاب این منطقه برای عملیات آینده به شرح زیر بود:

1. منطقة شلمچه باتوجه‌به نزدیکی به هدف بصره، شرایط سیاسی و نظامی لازم را دارد.

2. باتوجه‌به موفقیت لشکر19 فجر و تیپ57 ابوالفضل در محور شلمچه در عملیات کربلای4، دورنمای امیدوارکننده‌ای نسبت به شکستن خط دشمن و نفوذ در منطقه پنج‏ضلعی (شلمچه) وجود دارد.

3. منطقه شلمچه همواره به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین راهکارهای نفوذ به شرق بصره در دستور کار عملیاتی سپاه بود و دربارة این منطقه بحث‌های مختلفی انجام شده بود.

4. فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌های سپاه نسبت به این منطقه ذهنیت مناسبی داشتند.

5. به‌دلیل نزدیکی منطقة عملیاتی کربلای4 (محور ابوالخصیب) به منطقة شلمچه عقبة یگان‌های شرکت‌کننده در عملیات کربلای4 نزدیک به منطقه شلمچه بود و نیازی به نقل‌وانتقال‌های گسترده یگان‌ها نبود.

پس از انتخاب منطقة شلمچه به‌عنوان عملیات آینده، فرمانده سپاه و تعدادی از فرماندهان اصلی جنگ برای ارائه گزارش به فرمانده عالی جنگ به‌سمت امیدیه حرکت کردند. در این جلسه ابتدا گزارشی از دلایل ناکامی سپاه در عملیات کربلای4 ارائه شد و سپس منطقه شلمچه به‌عنوان عملیات آینده سپاه به ایشان پیشنهاد شد. آقای هاشمی خاطرات خود را از این جلسه چنین بیان می‌کند:

«عصر فرماندهان سپاه آمدند. از عدم موفقیت عملیات ناراحت بودند، برنامه جدید [انتخاب منطقه شلمچه] را گفتند. به جای یک حملة بزرگ، سه حمله کوچک‌تر پیشنهاد نمودند. در ستاد بحث و تصویب شد. آقای [غلامعلی] رشید [معاون عملیات سپاه] مخالف بود. قرار شد تا فرداشب، زمان‌بندی‌شده بگویند. ارتشی‌ها به غرب و سپاهی‌ها به جنوب رفتند.»(1)

موافقت آقای هاشمی با پیشنهاد سپاه، بارقه‌ای از امید در میان فرماندهان حاضر در جلسه ایجاد کرد، اما این مسئله نمی‌توانست به‌طورکامل سرخوردگی‌های ناشی‌از ناکامی در عملیات کربلای4 را پوشش دهد. به‌همین‌دلیل به نظر می‌رسید پیشنهاد منطقه شلمچه بیش از آنکه ناشی‌از یک تدبیر عملیاتی باشد، برای پشت سرنهادن بحران شکست در عملیات سرنوشت‌ساز است. ازاین‌رو فرمانده عالی جنگ به‌منظور رفع هرگونه ابهام و تردید مجدداً تأکید کرد:

انجام عملیات در شلمچه مانند عملیات مهران* یک دستور است.(2)

پس از این جلسه فرمانده سپاه پاسداران به‌اتفاق همراهان به قرارگاه خاتم سپاه بازگشتند تا مقدمات اجرای عملیات آینده را فراهم کنند. در این بین آنچه حائز اهمیت بود رفع ابهام و تردید فرماندهان نسبت‌به عملیات آینده بود. محسن رضایی پس از بازگشت از امیدیه، بدون درنگ جلسه‌ای تشکیل داد و با ذکر مقدماتی دربارة ضرورت اجرای عملیات موفق، تقسیم کار زیر را به‌عنوان دستور عملیاتی به قرارگاه‌ها ابلاغ کرد:

1. قرارگاه کربلا به فرماندهی احمد غلامپور مسئول آماده‌سازی و اجرای عملیات در منطقه شلمچه.

2. قرارگاه قدس به فرماندهی عزیز جعفری مسئول آماده‌سازی و اجرای عملیات در منطقه هور.

3. قرارگاه نوح به فرماندهی حسین علایی مسئول آماده‌سازی و اجرای عملیات در منطقه فاو و خلیج‌فارس.

4. قرارگاه نجف به فرماندهی مصطفی ایزدی مسئول آماده‌سازی و اجرای عملیات در منطقه سومار (غرب کشور).

با این تقسیم‌بندی، سپاه می‌توانست درصورت بن‌بست عملیاتی در منطقه شلمچه از سایر مناطق آماده، منطقه‌ای را برای ادامه نبرد انتخاب کند که به این شکل جنگ دچار بن‌بست نمی‌شد. مزیت دیگر این سازماندهی، درگیر کردن کلیه قرارگاه‌ها و یگان‌های سپاه بود تا به میزان قابل توجهی از تبعات ناشی از شکست در عملیات کربلای4 کاسته شود. براین‌اساس قرارگاه کربلا به فرماندهی احمد غلامپور با یگان‌های زیر مأمور آماده‌سازی منطقه شلمچه برای عملیات آینده شد:

1. لشکر25 کربلا به فرماندهی مرتضی قربانی

2. لشکر19 فجر به فرماندهی نبی‌الله رودکی

3. لشکر41 ثارالله به فرماندهی قاسم سلیمانی

4. لشکر31 عاشورا به فرماندهی امین شریعتی

5. لشکر10 سیدالشهدا به فرماندهی علی فضلی

6. لشکر33 المهدی به فرماندهی جعفر اسدی

7. تیپ18 الغدیر به فرماندهی کاظم میرحسینی

واحد مهندسی واگذارشده به قرارگاه کربلا شامل موارد زیر بود:

1. جهادسازندگی فارس

2. جهادسازندگی نجف‌آباد

3. جهاد سازندگی کرمان

4. تیپ مهندسی جوادالائمه

5. لشکر مهندسی 42 قدر(3)


نقش محسن رضایی، فرمانده کل سپاه در شکل گیری کربلای5 و تداوم جنگ


آغاز تلاش‌های قرارگاه کربلا در منطقة شلمچه

پس از جلسه فرماندهی کل سپاه و ابلاغ مأموریت به قرارگاه کربلا، من (مجید مختاری) به‌دلیل آنکه در عملیات کربلای4 راوی قرارگاه نجف (به فرماندهی برادر مصطفی ایزدی و جانشین برادر شوشتری) بودم و شناخت خوبی از منطقه داشتم. به‌عنوان راوی قرارگاه کربلا انتخاب شدم و درکنار احمد غلامپور قرار گرفتم.*

احمد غلامپور به‌محض بازگشت از جلسه قرارگاه خاتم، معاونین خود در قرارگاه کربلا را به جلسه‌ای به‌منظور آماده‌سازی عملیات در منطقه شلمچه فراخواند. در این جلسه ابتدا دربارة طرح مانور عملیات و سپس دربارة آماده‌سازی عقبه‌ها بحث و گفت‌وگو شد و چهار محور اصلی برای شکستن خطوط دفاعی دشمن و تداوم عملیات تعیین شد:

محور اول: جناح راست عملیات با عبور از آب‌گرفتگی شلمچه، پد بوبیان و پل دوم کانال ماهی با لشکر33 المهدی و تیپ18 الغدیر.

محور دوم: محور کانال ماهی از پل دوم تا نوک کانال ماهی با لشکر25 کربلا و لشکر41 ثارالله.

محور سوم: دژ مرزی و منطقة پنج‌ضلعی با لشکر31 عاشورا و 19 فجر.

محور چهارم: محور دژ مرزی و جاده شلمچه با لشکر10 سیدالشهدا.

پس از این جلسه پی‌گیری‌های برادر غلامپور درزمینه طراحی مانور عملیات، احداث عقبه‌ها، آغاز شناسایی‌ها، توجیه فرمانده یگان‌ها، مسئله عبور از آب‌گرفتگی میان پاسگاه زید و پد بوبیان، احداث جاده‌ها و پدهای توپخانه و شکستن خطوط دفاعی دشمن توسط موج اوّل نیروها آغاز شد. زمان محدود تعیین‌شده ازسوی فرماندهی کل سپاه موجب می‌شد تا کلیه پی‌گیری‌ها در جلسات قرارگاه و سرکشی به یگان‌ها در منطقه صورت گیرد. این مسئله حتی شامل مباحث مانور عملیات نیز می‌شد. با گذشت بیش از دو روز از تصویب و ابلاغ اجرای عملیات آینده در منطقة شلمچه به یگان‌ها، هنوز احساس می‌شد، یگان‌ها به‌صورت جدی وارد عمل نشده‌اند و مسائل و مشکلات خود را همراه با ابهام و تردید نسبت به عملیات دنبال می‌کنند. این مسئله موجب شد تا محسن رضایی به‌منظور ایجاد سرعت عمل در قرارگاه کربلا و یگان‌های واگذارشده، دستورالعمل آمادگی برای اجرای عملیات را براساس زمان‌بندی معین در تاریخ 7/10/1365 به قرارگاه کربلا ابلاغ کند. در این دستورالعمل آمده بود:

از تاریخ 8/10/1365 تا 12/10/1365 شناسایی‌ها شروع و تکمیل شود. از تاریخ 9/10/1365 نقل‌وانتقالات آغاز و در تاریخ 15/10/1365 پایان یابد و از تاریخ 10/10/1365 تا تاریخ 12/10/1365 فرمانده گردان‌ها توجیه شوند.(4)

در این میان، اصلی‌ترین موضوعات، طرح مانور عملیات، حضور یگان‌ها در منطقه و استقرار در محورهای تعیین‌شده بود تا ضمن شروع شناسایی‌ها، نقل‌وانتقالات اولیه آغاز و اقدامات مهندسی دنبال شود. احمد غلامپور در روز 8/10/1365 در جلسه‌ای که به‌منظور بررسی طرح مانور و توجیه فرماندهان یگان‌ها با حضور برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی تشکیل شد،* ضمن تأکید بر قطعی‌بودن عملیات در محور شلمچه، خواستار مشارکت فرماندة یگان‌ها در طراحی عملیات شد. وی در این جلسه خطاب به سایر فرماندهان گفت:

به خدا ما می‌دانیم یک پنجاهم فشاری که به محسن می‌آید ما نمی‌توانیم تحمل کنیم. این بسیجی‌ها عجب روحیه‌ای دارند، براشون صحبت شد [که بمانند] آنها حتی ساک‌هایشان را تحویل نگرفتند. به‌هرحال مانور در این منطقه مشکل است، باید دربارة آن بحث کرد.(5)

امین شریعتی فرمانده لشکر عاشورا نیز ضمن تأیید سخنان برادر غلامپور درباره مانور عملیات آینده گفت:

منطقة پنج‌ضلعی چون محدود است و متکی به جاده‌ها نیست، باید قدم به قدم پاک‌سازی شود، بالای پنج‌ضلعی [محور کانال ماهی] نیز خیلی مشکلات دارد و ما حداکثر کاری که می‌توانیم بکنیم ضلع شمالی کانال ماهی‌گیری است. اینجا باید بحث شود من خودم باید قانع بشوم تا بتوانم فرمانده گردانم را توجیه کنم. اینها [فرمانده گردان‌ها] سؤالاتی می‌کنند که من قادر به پاسخگویی نیستم. اگر الآن هم مسئله‌ای مطرح می‌کنم مال این نیست که خدای ناکرده نمی‌خواهیم عملیات کنیم، خدا نکند این‌طور باشد، فقط یک مقدار باید بیشتر بحث شود.(6)

برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی نیز در پاسخ به صحبت‌های برادران غلامپور و امین شریعتی گفت:

ما باید کل مشکلات اینجا را [بررسی] و برایش راه‌حل پیدا کنیم. از عقبه‌ها، توپخانه و... گرفته تا وضعیت زمین. باید با استفاده از تجربیات گذشته مشکلات اینجا را حل کنیم. شما که می‌خواهید برای گردان‌هایتان مانور بچینید باید خوب نسبت به منطقه شناخت داشته باشید. باید بچه‌هایی که می‌خواهند اینجا مانور کنند، توجیه باشند. باید از تجارب تیپ57 ابوالفضل و لشکر19 فجر درس بگیریم.* باید با فرماندهانشان صحبت کنیم و دلایل موفقیت آنها را پیدا کنیم. ما نباید در زمین پنج‌ضلعی محدود شویم. باید در زمین بالای پنج‌ضلعی [زمین‌های مجاور ضلع جنوبی کانال ماهی‌گیری] مانور بچینیم و عمل کنیم. آنجایی که دشمن احتمال مانور می‌دهد، نباید مانور بچینیم. برای مثال نباید روی جاده‌ها مانور بگذاریم. اوّل باید از وسط منطقه به دشمن بزنیم و بعد بیاییم جادة شلمچه را بگیریم. پس باید به مانورمان وسعت بدهیم و هرچه به‌طرف بالا [کانال زوجی] جناحمان را باز کنیم، عبور ما آسان‌تر می‌شود.

درارتباط‌با عقبة عملیات، به‌جز عقبه‌های موقت، باید روی جاده‌ای که در امتداد دژ است و تیپ57 از آن عبور کرد، کار کنیم. برای عبور موقت هم باید روی پل‌های کوثری و دیگر پل‌ها سرمایه‌گذاری کرد. برای مقابله با پاتک‌های دشمن هم باید طرح‌ریزی کنیم. کوچکی زمین همان‌طور که برای ما مشکلات دارد، برای دشمن هم دارد. روی آتش پرحجم هم می‌شود برنامه‌ریزی کرد. روی پنج‌ضلعی شناخت پیدا کرده‌ایم، اما زمین شمال آن برای ما ناشناخته است و باید نسبت به آن شناخت پیدا کرد و متناسب با آن مانور چید. ما تازه ب بسم‌الله را گفته‌ایم. پس شما باید اطلاعات بیشتری پیدا کنید. از نیروهای شناسایی استفاده کنید و با بچه‌های لشکر19 فجر هم صحبت کنید.(7)

قاسم سلیمانی در پایان صحبت‌های برادر رحیم صفوی پرسید:

شما اینجا [منطقه شلمچه] چقدر می‌خواهید توان بگذارید؟(8)

رحیم صفوی: همة توان را می‌گذاریم.(9)

قاسم سلیمانی:

عقبه‌هایمان محدود است، مشکل کربلای4 را پیدا می‌کنیم. ... به ما یک چیزهایی را ابلاغ کرده‌اند که اصلاً نمی‌شود کار کرد. ما باید یک چیزهایی را بدانیم تا بتوانیم فرماندهان گردان‌ها را توجیه کنیم، الآن اطلاعات ما از این منطقه ناچیز است. ... من فکر می‌کنم که عملیات اینجا ایذایی است. اینجا هنوز روی زمینش مانور چیده نشده است.(10)

هرچند سخنان فرماندهان لشکرهای 31 عاشورا و 41 ثارالله نشان‌دهندة آمادگی آنها برای شروع کار در منطقة شلمچه است، اما از برخی اشاره‌های آنها می‌توان چنین برداشت کرد که هنوز ابهاماتی دربارة عملیات آینده دارند و حداقل زمان درنظرگرفته‌شده برای اجرای عملیات را کافی نمی‌دانند. به همین دلیل احمد غلامپور در پایان صحبت‌های آنها می‌گوید:

ابهاماتی دارند که هنوز حل نشده است.(11)

با این جملة برادر غلامپور، فرماندهان حاضر در جلسه به حضور واحدهای مهندسی و شناسایی خود اشاره کردند و گفتند که کار آغاز شده است، اما برخی مسائل مانده که باید حل شود. سؤال برادر سلیمانی از برادر رحیم دربارة دید فرماندهی نسبت‌به فرماندهان یگان‌ها به‌خوبی نشان‌دهندة نگرانی آنان نسبت‌به برداشت فرماندهی از نحوة برخورد آنها است. وی پس از صحبت برادر غلامپور از رحیم صفوی پرسید:

شما الآن دیدتان نسبت‌به ما چیست؟(12)

برادر رحیم صفوی نیز به‌منظور ایجاد اطمینان در فرماندهان یگان‌ها پاسخ می‌دهد:

ما دیدمان نسبت‌به شما مثبت است و برخوردهای شما را صادقانه می‌دانیم. شما باید فشاری را که به مسئولینتان می‌آید درک کنید. باید کارها را سریع‌تر آغاز کنید.(13)

امین شریعتی:

شناسایی‌ها را از فردا شب شروع می‌کنیم.(14)

قاسم سلیمانی:

شروع کرده‌ایم، ولی شناسایی از منطقة آب‌گرفتگی را نه، ان‌شاءالله از فردا شب شروع می‌کنیم.(15)

رحیم صفوی:

از فردا شب نه، از امشب، این دستور فرماندهی است.(16)

قاسم سلیمانی:

فردا شب بهتر است.(17)

رحیم صفوی:

دستور فرماندهی بهتر است.(18)

قاسم سلیمانی:

چشم، باشد، ما که تا حالا همین‌طور بوده‌ایم.(19)

رحیم صفوی:

در عمل باید نشان دهید.(20)

قاسم سلیمانی:

با این وضعی که زمین اینجا دارد تا ما شناسایی را شروع و تمام کنیم بیست تا بیست‌وپنج روز طول می‌کشد و این برای نیروهای بسیج مشکل ایجاد می‌کند.*(21)

رحیم صفوی:

نخیر؛ باید پانزده روز دیگر آماده شوید. پیام امام را برای نیروهای بسیج بخوانید. امام مسئله‌شان را حل کرده است.(22)

قاسم سلیمانی:

آخر بسیجی‌ها!(23)

رحیم صفوی:

شما اعتقادتان را نسبت‌به نفوذ کلام امام از دست داده‌اید.(24)

قاسم سلیمانی:

استغفرالله.

رحیم صفوی:

امشب با گزارش کار بیایید جلسه. فرماندهی یک مسئله‌ای را می‌داند که شما نمی‌دانید.(25)

قاسم سلیمانی:

خداوکیلی من روز اوّل (دو روز پس از عملیات کربلای4) روم نشد بروم داخل لشکر. ماشین را دادم به دفتر سیاسی* بنزین زد. بعد هم رفتم برای بچه‌ها صحبت کردم. هم خودم گریه کردم و هم بسیجی‌ها.

در عملیات کربلای4 من خودم می‌دیدم داخل آب [رودخانة اروند] یک بسیجی که عراقی‌ها به طرفش شلیک می‌کردند، به او گفتم شلیک کن. او هم شلیک کرد، اما کارساز نبود. بعد آر.پی.جی را از روی کولة فرد جلو خودش درآورد، موشک را گذاشت و از داخل آب به‌سمت عراقی‌ها شلیک کرد. به خدا بسیجی‌ها هیچی کم نگذاشتند.

رحیم صفوی:

عجیب است، داخل آب شلیک‌کردن خیلی جرئت می‌خواهد!!

بدین‌ترتیب با روشن‌شدن نسبی وضعیت یگان‌ها و مانور عملیات، مقرر شد احمد صیاف‌زاده دستور عملیاتی شماره یک کربلای5 را تنظیم و همراه با مأموریت جز به جز یگان‌ها، آن را به لشکرها و تیپ‌های قرارگاه کربلا ابلاغ کند.

پس از این جلسه با احمد غلامپور همراه با برادران دانایی، صیاف‌زاده و محرابی جهت شرکت در جلسه (قرارگاه مرکزی سپاه پاسداران که محسن رضایی فرمانده کل سپاه ترتیب داده بود به‌سوی این قرارگاه حرکت کردیم. در بین راه تعدادی از فرمانده یگان‌ها و مسئولین واحدهای مهندسی، با مشاهدة خودروی غلامپور به‌سوی او آمده و درحالی‌که گرد و غبار بر سر و رویشان نشسته بود از کمبودها و مشکلات کار می‌گفتند. جمله مشترکی که ازسوی آنها به برادر غلامپور گفته می‌شد این بود که زمان برای آمادگی بسیار کم است. برادر غلامپور نیز به آنها توصیه می‌کرد که سریع‌تر کارهایشان را به پایان برسانند زیرا فرماندهی تصمیم قاطع دارد تا در زمان اعلام‌شده، عملیات را اجرا کند.

پس از پیمودن نزدیک به یک ساعت راه، خودرو فرمانده قرارگاه کربلا در کنار قرارگاه فرماندهی کل سپاه توقف کرد و همگی وارد قرارگاه شدیم. جلسه با قرائت قرآن و سپس گزارش فرمانده یگان‌ها از میزان پیشرفت کار آغاز شد. هریک از فرماندهان ضمن گزارش فعالیت یگان خود و بیان مشکلات به گوشه‌هایی از ناکامی نیروهای خود در عملیات کربلای4 اشاره کردند که تأسف حاضرین را به‌دنبال داشت. پس از گزارش یگان‌ها، احمد غلامپور خلاصه‌ای از طرح مانور عملیات آینده را تشریح کرد و مشکل کمبود یگان و محدودیت عقبه‌ها را یادآور شد. سپس فرمانده کل سپاه نکاتی را درارتباط‌با مانور عملیات و اهمیت دو محور کانال ماهی و پنج‌ضلعی بیان و در ادامه بر هرچه‌سریع‌تر آماده‌شدن یگان‌ها تأکید کرد.(26)

با پایان‌یافتن جلسه به‌اتفاق برادر احمد غلامپور و همراهان به‌سمت اهواز حرکت کردیم. در بین راه دربارة تردید و ابهام فرماندهان صحبت می‌کردیم. غلامپور معتقد بود که هنوز فرمانده یگان‌ها مردد هستند، اما به‌دلیل وضعیت خاص جنگ و پایان نافرجام عملیات سرنوشت‌ساز کربلای4 دربارة تردیدهایشان صحبت نمی‌کنند. من از آقای غلامپور پرسیدم، شما چرا حرف نمی‌زنی؟ غلامپور در پاسخ گفت:

من نمی‌توانم جلو فرمانده یگان‌ها با آقا محسن بحث کنم. من خودم با همة ابهامی که دارم برای تک‌تک فرمانده لشکرها روضه می‌خوانم و آنها را ترغیب می‌کنم، نمی‌شود آنها که نشسته‌اند من حرف بزنم. من فقط اوّل جلسه، حرف‌هایی زدم که باب بحث را باز کند که این کار هم شد.

ساعت 3:30 بامداد روز 9/10/1365 بود و ما در مسیر شهر اهواز بودیم. به اهواز که رسیدیم برادران غلامپور، دانایی و محرابی به منازل خود رفتند و من جهت استراحت به ساختمان امانیه (مقر مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در شهر اهواز) رفتم. صبح روز 9/10/1365 همراه با آقای غلامپور به‌سمت پادگان گلف حرکت کردیم. صبحانه را در پادگان گلف خوردیم و پس از جلسة مختصری با مسئول مهندسی قرارگاه برادر حاجی قاسم و توصیه‌هایی درارتباط‌با عقبة یگان‌ها در منطقه و... به‌سمت منطقة عملیاتی حرکت کردیم. در جاده اهواز به خرمشهر باقر قالیباف فرمانده لشکر5 نصر را دیدیم که به‌سمت اهواز می‌رفت. در گفت‌وگوی مختصری که برادر غلامپور با وی داشت، قالیباف از مشکل استحکامات لشکر خود گفت و اضافه کرد:

زمان‌بندی را مشخص کنید تا من بتوانم برنامه‌ریزی کنم.(27)

غلامپور در پاسخ گفت:

برادر محسن گفته پانزده روز دیگر.(28)

قالیباف:

برادر محسن می‌دونه که تا بسیت روز دیگر [نور] ماه هست؟!! چرا حرف الکی می‌زنید، یک زمان مناسب بگویید که من بتوانم نیروهایم را به مرخصی بفرستم. هی گفتید پنج روز دیگر، پنج روز دیگر، الآن صدوبیست روز است که نیروها اضافه ایستاده‌اند. نیروهای بسیج را نمی‌شود این‌طوری نگه‌داشت.(29)

قالیباف پس از بیان این جملات با ناراحتی خداحافظی کرد و رفت، ما هم در ادامة مسیر ضمن سرکشی به نیروهای چند یگان مهندسی که در منطقه مشغول کار بودند، به قرارگاه رسیدیم و پس از خواندن نماز و خوردن نهار و کمی استراحت کار را آغاز کردیم. در ساعت 16:30 برادر سیف‌الله حیدرپور فرمانده تیپ48 فتح وارد قرارگاه کربلا شد و ضمن اظهار تمایل به شرکت در عملیات از وضعیت بلاتکلیف خود اظهار ناراحتی کرد و گفت:

ما پنج گردان نیرو داریم. به آقا محسن گفتم که می‌خواهم در قرارگاه کربلا یا قرارگاه قدس کار کنم که گفتند برو قرارگاه کربلا، من هم آمدم پیش شما. در عملیات کربلای4 هم در حدود شصت نفر مفقود داریم.(30)

غلامپور:

رفتی نظرت را به آقا محسن بگویی؟(31)

حیدرپور:

نه بابا، ما طبق تکلیف می‌جنگیم و تصمیم نداریم کسی را سؤال و جواب کنیم، کاری هم به هیچ‌کس نداریم.

غلامپور:

نه برو نظراتت را به‌عنوان یک نظامی بگو، نظرت را نسبت‌به این عملیات بگو.

حیدرپور:

من اصلاً اعتقادی به اینجور عملیات‌ها ندارم. یعنی چه؟ از آب بگذریم و پایمان را بگذاریم روی زمین و با تانک و پیادة دشمن بجنگیم. به نظر من باید بریم در منطقة والفجر مقدماتی و مهران بجنگیم. [غلامعلی] رشید* می‌گفت، فرماندهان عراقی به صدام فحش می‌دادند که چرا از کارون عبور کردیم.(32)

غلامپور:

اگر می‌خواستی روی زمین بجنگی چرا نرفتی با آقای ایزدی [فرمانده قرارگاه نجف].

حیدرپور:

من آقای ایزدی را نمی‌شناسم، نه روحیاتش را و نه خودش را، شما بیایید برویم [غرب]، من هم با شما می‌آیم.(33)

غلامپور:

پس به نظر شما کجا می‌شود جنگید.

حیدرپور:

برویم سراغ چزابه، یک فلش از آب بگذاریم و یک فلش از خشکی.

غلامپور:

آنجا که هدف ندارد، برویم چه کار کنیم؟!

حیدرپور: به دشمن ضربه بزنیم، به ارتش عراق ضربه بزنیم.

غلامپور: بالاخره باید [دربارة شلمچه] نظر بدهی، چون انگیزه نداشته باشی باز فردا دردسر داریم. ما می‌خواهیم داخل پنج‌ضلعی بجنگیم.

حیدرپور: خوب است، اینجا را می‌شود جنگید. همة وسایل ما اینجا داخل آبادان است. به منطقه نزدیکیم.(34)

پس از صحبت‌های مقدماتی، غلامپور که از اعتماد برادر حیدرپور اطمینان یافت، نکاتی را دربارة دشمن به وی یادآوری کرد و از وی خواست تا هرچه‌سریع‌تر امکانات تیپ را از آبادان به خرمشهر منتقل کرده و تا ده یا پانزده روز دیگر آمادة عملیات شود. وی دراین‌باره گفت:

ما در مرحلة اوّل می‌خواهیم بیاییم پشت نهر جاسم و بعد به‌سمت کانال زوجی حرکت کنیم از این سمت هم می‌آییم پشت کانال ماهی. الآن شما سعی کنید تیپ را از آبادان به خرمشهر منتقل کنید که به منطقه نزدیک شوی. اینجا اگر قرار باشد یک عملیاتی بکنیم باید با یک توان متمرکز بیاییم پای کار. بنابراین، قرارگاه قدس هم باید بیاید پای کار. ان‌شاءالله با رعایت احتیاط بیایید داخل منطقه. شما باید دو نوع آموزش به بچه‌هایتان بدهید، آموزش حرکت در گل و شل و آموزش جنگ در نخلستان. وقت کم است، تا ده یا پانزده روز دیگر باید آماده شویم. مانور اینجا محدود است، ولی می‌خواهیم روی کانال ماهی‌گیری بایستیم تا ببینیم چه می‌شود. پس شما سه کار انجام بده

1. انتقال به این‌طرف کارون

2. آموزش نیروهایت

3. شرکت در جلسه فردا شب*(35)

سیف‌الله حیدرپور فرمانده تیپ48 فتح با این جمع‌بندی قرارگاه را ترک کرد و غلامپور برای چند لحظه به بیرون از قرارگاه رفت و با نگاهی به اطراف و آسمان منطقه گفت الآن دو روز است که هوا طوفانی است و گرد و غبار جلو دید دشمن را گرفته است. اگر وضع به همین صورت باشد یگان‌ها می‌توانند کارهایشان را در روز نیز انجام دهند. این هم کمک خداوند، دیگر چه می‌خواهیم؟!

این جملات که نشانة امیدواری نسبت‌به عملیات آینده بود در حالی بیان می‌شد که هنوز اطمینان چندانی به اجرای عملیات وجود نداشت. در همین زمان برادر میرحسینی فرمانده تیپ18 الغدیر از استان یزد آمد. با لهجه شیرین یزدی سلام و احوال‌پرسی کرد و به‌اتفاق برادر غلامپور وارد قرارگاه شدیم. به‌محض ورود به اتاق فرماندهی برادر میرحسینی پرسید، تکلیف ما چیست؟ غلامپور با خنده گفت تکلیف همة ما شهادت است، آماده هستید آقای میرحسینی؟ پس از چند لحظه سکوت غلامپور صحبت‌های خود را با گفتن لااله‌الاالله آغاز کرد و پس از نشان‌دادن نامه‌های ابلاغی ازسوی محسن رضایی، گفت:

سریع شناسایی‌هایتان را شروع کنید و تیپ را وارد منطقه کنید.

میرحسینی: اوّل خط حد ما را تعیین کنید تا بدانیم چه کنیم.

فرمانده قرارگاه کربلا پس از نشان‌دادن خط حد تیپ الغدیر در جناح راست عملیات (آب‌گرفتگی سمت پاسگاه زید تا پد بوبیان)، گفت:

شما اوّلین کارتان این است که تیپ را انتقال بدهید این‌طرف رودخانة کارون و بلافاصله شناسایی‌هایتان را آغاز کنید.

میرحسینی: مانوری که اینجا برای ما گذاشته‌اید، از سیل‌بند سمت راستمان تهدید می‌شویم و دشمن به‌طرف ما تیر می‌زند.

غلامپور: بله، اینجا جنگ است. باید هم تیر بزند، منتها شما بیایید شناسایی‌هایتان را شروع کنید بعد روی مانور هم حرف‌هایتان را بزنید. اینکه نمی‌شود، اگر تردید دارید بگویید تا من مسئله را حل کنم. الآن یک هفته است که به شما مأموریت داده‌اند ولی شما هیچ کاری نکرده‌اید، اینکه نمی‌شود.

میرحسینی: من می‌گویم سمت راستم تهدید می‌شود، شما یک یگان قوی بگذارید اینجا این کار را بکند.

غلامپور: این چه حرفی است. تیپ18 مگر ذلیل است؟! بیایید پای کار، کارتان را شروع کنید، اگر ابهامی هم دارید، بگویید ولی بیایید پای کار.

میرحسینی: شما با ما قرار گذاشتید ولی نیامدید.

غلامپور: ما آمدیم، شما نبودید، الآن هم دارید توجیه می‌کنید. شما ابهام دارید و تردید. این‌طوری نمی‌شود جنگید، سه روز پیش باید بچه‌هایتان مستقر می‌شدند و کار را شروع می‌کردند، اما هنوز نیامده‌اید پای کار. شما می‌دانستید که اینجا مأموریت دارید و نیامدید پای کار. بروید و سریع تیپ را بیاورید پای کار و مستقر شوید.

میرحسینی: ما کارمان را شروع می‌کنیم ولی جناح راستمان خطر است و نمی‌شود کار کرد.

غلامپور: من خودم مشکلات جناح راست را به آقا محسن گفته‌ام. شما بیایید پای کار، من حلش می‌کنم. من خودم به فرماندهی گفتم به‌خاطر جاده‌های موازی کانال که محور پشتیبانی دشمن از پاسگاه زید است، ما اینجا به دو یگان نیاز داریم.

میرحسینی درحالی‌که به استقرار در محور راست عملیات بدبین بود و نمی‌خواست تیپ18 الغدیر را در این منطقه وارد کند، گفت: ما را بیاورید به منطقة پنج‌ضلعی. اینجا بیشتر آشنایی داریم.

غلامپور: پس بگویید شما با کل محور راست مسئله دارید! این را به آقا محسن بگویید.

میرحسینی: الآن نیروهای شناسایی ما به کانال پرورش ماهی دست زده‌اند [شناسایی کرده‌اند]، ما به اینجا آشناتریم.

غلامپور: اینجا را که شما می‌گویید، همة یگان‌ها کار کرده‌اند و شناسایی دارند، مسئله ما سیل‌بند جناح راست است که هیچ‌کس کار نکرده.

میرحسینی: ما را با لشکر41 ثارالله عوض کنید. ما نمی‌توانیم جناح‌دار باشیم.

غلامپور درحالی‌که عصبانی به نظر می‌رسید گفت:

از دست شما دلم می‌خواهد سرم را بزنم به این آهن [اشاره به تیرآهن سنگر]، چه بدبختی داریم ما، یک یگان را می‌خواهیم توجیه کنیم باید جان بدهیم. شما کل منطقه را زیر سؤال می‌بری و ابهام داری.

میرحسینی: کل منطقه عقبه‌اش ابهام دارد.

غلامپور با عصبانیت شدید تلفن را به‌سمت خود کشید و گفت:

الآن من تلفن می‌زنم به آقای شمخانی و می‌گویم این یگان‌هایی که شما به آنها دل‌خوش کرده‌اید، هنوز نیامده‌اند پای کار.

میرحسینی نیز با دیدن این عصبانیت، قدری موضع خود را عوض کرد و چنین گفت:

ما هرچه تکلیفمان باشد انجام می‌دهیم. شناسایی می‌فرستیم ولی روی مانور حرف داریم.

غلامپور: الآن بچه‌های اطلاعاتتان را بفرستید برای شروع کار و خودتان هم بیایید مستقر شوید.

میرحسینی: شناسایی می‌فرستیم ولی روی مانور حرف داریم، هرجا هم لازم باشد و پیش هرکس هم که باشد، می‌گوییم.

غلامپور: درارتباط‌با مانور من حرف شما را قبول دارم و به برادر محسن هم می‌گویم. من به‌عنوان فرمانده قرارگاه ممکن است ابهام داشته باشم ولی نمی‌توانم سنگ بندازم جلو پای فرماندهی. منطقه شما چهار مشکل زیر را دارد که باید حل بشود. پس امشب شما شناسایی‌تان را شروع کنید. مهندسی شما عقب است و باید تلاش بیشتری کنید و سریع بیایید پای کار. واحدهایتان را به واحدهای قرارگاه وصل کنید تا هرچه داشتیم به شما بدهیم. جادة عقبه‌تان هم حسینیه است که باید آماده شود.(36)

غلامپور پس از جلسه با فرمانده تیپ18 الغدیر و خواندن نماز، جلسه‌ای با عبداللهی مسئول حفاظت اطلاعات قرارگاه کربلا گذاشت تا ضمن توصیه‌هایی درباره نحوة تردد خودروها در روز و شب، دستورالعمل حفاظتی مورد نیاز برای عملیات را تهیه کند تا از یک‌سو فعالیت نیروهای خودی هشیاری دشمن را به‌دنبال نداشته باشد و ازسوی دیگر از سرعت عمل یگان‌ها جلوگیری نکند. در پایان این جلسه غلامپور پس از خواندن نامه‌های محسن رضایی که درارتباط‌با سرعت عمل در آمادگی یگان‌ها صادر شده بود، گفت:

در ذهن فرماندهی و تدبیر ایشان سرعت عمل اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد، ایشان سرعت را بر حفاظت ترجیح می‌دهند. ذهن فرماندهی سرعت عمل است. با سرعت عمل است که غافلگیری تأمین می‌شود.(37)

با پایان‌یافتن جلسه، درحالی‌که ساعت 19:30 را نشان می‌داد، برادر موحدی‌خواه یکی از مسئولان جهادسازندگی وارد اتاق فرماندهی شد. وی در ابتدای صحبت خود، جهادهای مربوط به قرارگاه کربلا را معرفی کرد که شامل جهادهای اراک، کهگیلویه‌وبویراحمد، فارس، باختران، نجف‌آباد، کرمان و سمنان بودند. وی در ادامه صحبت‌های خود گفت، به این جهادها مأموریت جاده‌سازی، احداث مواضع توپخانه و تکمیل عقبه‌ها را داده‌ایم. غلامپور نیز ضمن تأیید این موارد تأکید کرد که احداث و تکمیل مواضع توپخانه اولویت اوّل و احداث جاده‌ها اولویت دوم است.

هنوز جلسه با مسئول جهادسازندگی پایان نیافته بود که سفرة شام پهن شد، چند بشقاب پلوی ساده، پنج عدد کنسرو ماهی، دو کاسه ماست و چند تکه نان مجموع شامی بود که صرف شد، البته در این بزم، برادران صیاف‌زاده و محرابی نیز حضور داشتند. پس از شام در ساعت 21:30 برادر فرهاد یعقوبی مسئول تیپ45 مهندسی جوادالائمه وارد قرارگاه شد. وی ضمن گزارش اقدامات یگان خود از مشکلات و کمبودها گفت و پیش‌بینی کرد برای تکمیل فعالیت‌ها حداقل به پانزده تا بیست روز وقت نیاز است. آن هم اگر بتوان به‌صورت شبانه‌روزی و ممتد کار کرد.

غلامپور نیز طبق معمول از حساسیت فرماندهی کل سپاه و تأکید وی بر سرعت عمل گفت و اشاره کرد:

کار شما یکی جادة شلمچه است یکی هم جادة سمت هلالی‌ها که قرار است باقر [لشکر5 نصر] عمل کند. باید شن‌ریزی جاده‌ها را در سه فاز انجام دهید، یعنی هم صبح، هم عصر و هم شب، تا صبح باید کار کنید. کار سوم شما دپوی شن است. سعی کنید یک روال مشخص را دنبال نکنید. یعنی یک روز پانصد متر را کار کنید، بعد هزار متر را جا بگذارید و پس از آن دوباره پانصد متر را کار کنید. نقطه به نقطه کار کنید تا از توپخانه و آتش دشمن در امان باشید. به‌طور ممتد و خطی کار نکنید. در ادامة عملیات هم باید آماده باشید که جاده شلمچه را به‌طرف دشمن وصل کنید که بعد از عملیات از آن استفاده کنیم.(38)

جلسه با آقای یعقوبی فرمانده تیپ مهندسی به اتمام نرسیده بود که اسماعیل قاآنی فرمانده لشکر21 امام رضا(ع)، احمدی فرمانده تیپ12 قائم، مهندس طبری و برادر مهدیان‌پور وارد شدند و به جمع حاضر در اتاق فرماندهی پیوستند. پس از سلام و احوال‌پرسی، برادر غلامپور گزارشی از پیشرفت اقدامات مهندسی داد و در ادامه بحث قبلی رو به آقای فرهاد یعقوبی کرد و گفت، اگر می‌توانید دپوی شن را به کنار نهر عرایض انتقال بدهید که یگان‌ها در چند محور بتوانند استفاده کنند. جمله آقای غلامپور هنوز به پایان نرسیده بود که برق قرارگاه رفت. سکوتی ناخواسته بر جلسه حاکم شد. شرکت‌کنندگان در جلسه یکی پس از دیگری چراغ‌قوه‌های خود را روشن کردند. در همین لحظه یک سینی پر از پرتقال و چند بشقاب و چاقو در میان اتاق و شرکت‌کنندگان جلسه گذاشته شد. غلامپور بلافاصله نقشه‌ای را که فرماندهان و مسئولان دور آن حلقه زده بودند، جمع کرد و به کناری گذاشت و همه با استفاده از تاریکی مشغول پوست‌کندن و خوردن پرتقال شدیم. اگر انصاف به خرج دهیم، مزه و شیرینی پرتقال‌های دزفول کم‌نظیر است.

ساعت 10:45 دقیقه را نشان می‌داد که موتور برق کنار قرارگاه روشن و برق وصل شد. با روشن‌شدن چراغ اتاق و پس از چند لحظه سینی پرتقال‌ها به کناری گذاشته شد و مجدداً نقشة عملیاتی منطقه در میان حاضرین پهن شد. اسماعیل قاآنی فرمانده لشکر21 امام رضا(ع) از آقای غلامپور پرسید:

این نوک بوارین را چه کنیم؟

غلامپور بدون درنگ درحالی‌که به نظر می‌رسید منتظر این سؤال است در پاسخ گفت:

درحال‌حاضر شما و لشکر17 آماده‌ترین یگان‌ها هستید، بروید شناسایی‌هایتان را شروع کنید.

قاآنی: الآن این تکة نوک بوارین که آب‌گرفتگی ندارد برای عملیات مساعدتر است.

غلامپور: ببینید، این انتهای بوارین مهم است، اگر روی دمش (انتهای جزیره بوارین) عمل کردیم و عقبه‌اش را بستیم، کل بوارین به خطر می‌افتد. حرکت بوارین زمانی موفق است که انتهایش زده شود. فرماندهی بوارین در انتهای آن مستقر است و این مهم است. شناسایی‌هایتان را شروع کرده‌اید؟ آقا محسن گفته برای این محور لشکرهای 21 و 17 را به کار بگیرید.

طراحی مانور برای سمت چپ جاده شلمچه تا رودخانة اروند (شط‌العرب)، بخشی از مانور عملیات آینده بود که هم می‌توانست تکمیل‌کنندة اهداف عملیات باشد و هم تضمین موفقیت عملیات در محور پنج‌ضلعی و پیشروی به‌سمت نهرهای جاسم و الدوعیجی محسوب شود که خطوط اوّل و دوم عملیات بودند.

قاآنی در پاسخ غلامپور گفت: شناسایی‌ها را شروع نکرده‌ایم، آخه هنوز مشخص نیست کجا باید عمل کنیم!

غامپور: چرا! آقا محسن گفت 21 و 17.

قاآنی: اینجا اگر بخواهد عمل بشود یک لشکر با قوت باید بیاید. البته نه به لحاظ نیرو، بلکه به لحاظ فرماندهی و نیز توان زرهی، حداقل یک گردان زرهی که به چند دسته تقسیم شوند و در بوارین عمل کنند.

غلامپور: شما باید آتش زرهی را روی ساحل جزایر ام‌الرصاص و ماهی متمرکز کنید که خط آنجا اذیتتان نکند. البته برای آن سوی جزیرة ماهی، یعنی ساحل دشمن در اروندرود نیز باید آتش مناسبی طرح‌ریزی کنید و به دشمن امان ندهید که از این مناطق شما را اذیّت کند. بنابراین، باید از مواضع مسلط خودی، خطوط اوّل و دوم دشمن را زیر آتش بگیرید.

مهدیان‌پور مسئول ستاد لشکر21 امام رضا(ع) دربارة تدبیر آتش بر روی خطوط دشمن گفت:

اگر شما به‌اندازة کافی به ما شن بدهید، سکوهای مناسبی برای تانک‌ها می‌زنیم تا آتش متمرکزی روی خطوط دشمن در جزایر و ساحل اروند اجرا کنیم.

قاآنی: الآن خط اینجا (محور سمت چپ جادة شلمچه) نیاز به خاکریز دارد. جاده‌های خط نیاز به خاکریز دارند.

غلامپور: باشد کمکتان می‌کنیم تا مشکلاتتان حل شود.

با روشن‌شدن وضعیت لشکر21، احمدی فرمانده تیپ12 قائم نیز وارد بحث شد و گفت، پس تکلیف ما را هم مشخص کنید تا بیاییم پای کار.

غلامپور در پاسخ به درخواست احمدی فرمانده تیپ12 قائم گفت:

کار شما همان دستور قبلی است، شما باید در انتهای بوارین کنار آقای قاآنی (لشکر21 امام رضا(ع)) عمل کنید. اگر آقای قاآنی را برداشتیم (منطقة عملیات لشکر21 تغییر کرد)، یک یگان دیگر کنار شما می‌گذاریم. ... پس بروید آماده شوید. آقا محسن گفته تا ده یا پانزده روز دیگر عملیات است. می‌دانم که می‌گویید، شواهد این را نشان نمی‌دهد، اما آقا محسن مصمم است عملیات هرچه‌زودتر انجام شود.(39)

درحالی‌که شب از نیمه گذشته بود، با غلامپور به بیرون قرارگاه رفتیم. صدای فعالیت چند لودر و بولدوزر از دور شنیده می‌شد. هر از چند گاهی شلیک توپخانة خودی و بر زمین‌خوردن چند گلولة توپ دشمن، سکوت شب را می‌شکست. هوا سرد بود. رفت‌وآمد خودروها بر روی جاده‌هایی که به‌سمت شلمچه امتداد داشتند، حکایت از فعال‌بودن نیروهای خودی می‌کرد. غلامپور می‌گفت، خدا کند دشمن متوجه این تحرکات نشود، کشور دیگر تحمل یک شکست سنگین را ندارد. باید تمام تلاشمان را بکنیم تا این عملیات موفق شود. بیچاره آقا محسن چی می‌کشد که این همه بار مسئولیت را تحمل می‌کند. ... با بیان این جملات غلامپور مشغول گرفتن وضو شد و پس از آن به داخل قرارگاه رفتیم و خوابیدیم.

صبح روز 10/10/1365 پس از خواندن نماز و خوردن یک صبحانة مختصر با غلامپور و به‌اتفاق برادران صیاف‌زاده و محرابی عازم محورهای عملیاتی شدیم. غلامپور قصد داشت با سرکشی به یگان‌ها جدیت فرماندهی در اجرای عملیات را به فرماندهان لشکرها و تیپ‌ها نشان دهد. غبار غلیظی آسمان منطقه را پوشانده بود و دید مناسبی وجود نداشت. در سرکشی به لشکر25 کربلا مرتضی قربانی را دیدیم که سوار بر موتور بود و چکمه‌هایی در پا داشت که تا بالای زانویش را پوشانده بود. مرتضی در کنار خودرو غلامپور توقف کرد و به طعنه و مزاح گفت، به اهواز می‌روید؟ غلامپور هم با خنده گفت، نه، از اهواز می‌آییم. وی جملة خود را چنین ادامه داد:

وضعیت چطور است مرتضی؟ ان‌شاءالله آماده هستی؟ مثل اینکه به آقا محسن گفتی می‌خواهی مثل شیر به دشمن حمله کنی؟ مراقب باشی شیر بی‌یال و دم نشوی.

مرتضی قربانی در پاسخ با لهجه غلیظ اصفهانی گفت:

مراقبم، با بچه‌ها قسم خورده‌ایم تلافی کربلای4 رو سر عراقی‌ها در بیاریم. این منطقة جلو کانال ماهی، منطقة خوبی برای عملیات است، ما را بگذارید اینجا عمل کنیم. یک فکری هم برای نیروهای بسیجی بکنید، اینها پنج روز دیگر بیشتر نمی‌مانند.

غلامپور: خب به آقا محسن بگو!

مرتضی قربانی: گفته‌ام.(41)

غلامپور با گفتن خداقوت و خداحافظی به راننده دستور حرکت داد و به‌سمت لشکر5 نصر حرکت کردیم. قالیباف در مقر لشکر نبود، نیروهای مخابرات لشکر5 نصر گفتند، آقا باقر رفته به‌سمت خط. ما هم به‌سمت خط و دژ مرزی حرکت کردیم. قالیباف در کنار دو دستگاه مهندسی مشغول گفت‌وگو با فرهاد یعقوبی فرمانده تیپ مهندسی بود. او با دیدن غلامپور، همراه با برادر یعقوبی به‌سمت خودرو آمد و غلامپور نیز از خودرو پایین رفت. پس از سلام و احوالپرسی، قالیباف پرسید، چه خبر و غلامپور هم گفت، خبر عملیات تا چند شب دیگر.

قالیباف درحالی‌که می‌خندید، گفت:

ما مسلمان‌ها ساده هستیم، باور کنید که این حرکت هم هول‌هولکی است و عجله می‌شود.

غلامپور نیز در پاسخ گفت: نه نمی‌گذاریم هول‌هولکی بشود.

برادر صیاف‌زاده نیز در توجیه ضرورت عملیات گفت:

اگر این عملیات انجام نشود عراق یک جایی می‌آید داخل و به یکی از مناطق عملیاتی حمله می‌کند. من از فاو می‌ترسم. باید آنجا را مراقبت کنیم.

قالیباف پاسخ گفت:

نباید سرعت عمل تدبیر را ضعیف کند. باید با احتیاط وارد عمل شد.

غلامپور: شما آماده باشید تا به‌موقع وارد عمل شوید. جلسه با آقا محسن را هم شرکت کن و حرف‌هایت را بزن. فعلاً خداحافظ.

پس از جداشدن از فرمانده لشکر5 نصر و سرکشی به دژ مرزی و چند پد توپخانه، به قرارگاه برگشتیم. پس از خواندن نماز به امامت آقای صیاف‌زاده، جلسه بررسی وضعیت دشمن برگزار شد که برادران پیش‌بهار جانشین اطلاعات نیروی زمینی سپاه و محرابی مسئول اطلاعات قرارگاه کربلا حضور داشتند. هنوز هیچ‌کس زمان دقیق عملیات را نمی‌دانست و همین مسئله تردیدها را افزایش می‌داد. محرابی گزارش خود را از همین مسئله آغاز کرد:

در این عملیات روز و ساعت شروع حساس‌ترین مسئله است. دشمن روی منطقة آب‌گرفتگی کاملاً دید دارد. باید در تعیین روز و ساعت عملیات به این مسئله توجه کرد. امروز با سرعت شناسایی یگان‌ها را آوردیم پای کار. نیروهای شناسایی لشکر عاشورا و لشکر فجر تا پانصد متری دشمن را شناسایی کرده‌اند. لشکر ثارالله را دیشب آماده کردیم، ولی نرفتند، قرار شد امشب آنها را ببریم زیر پای دشمن. به تیپ الغدیر هم دکل تحویل دادیم تا محورشان را دید بزنند. نیروهای شناسایی الغدیر را امشب می‌بریم به‌سمت پاسگاه بوبیان. امشب دو نفر از لشکر ثارالله، دو نفر از لشکر عاشورا و یک نفر از تیپ الغدیر را می‌بریم برای شناسایی خط دشمن.

غلامپور: از محور سمت راست آب‌گرفتگی به‌سمت کانال ماهی هم یک محور شناسایی بفرستید ببینیم چه خبر است، اگر شد اینجا هم یک فلش بگذاریم. مرتضی [فرمانده لشکر25 کربلا] چشمش اینجا را گرفته است، مایل است اینجا عمل کند.

پس از این جلسه و خوردن نهاری مختصر که شامل چند قوطی کنسرو بود، برادر وکیلی آمد تا گزارشی از توپخانه بدهد. طبق گزارش برادر وکیلی فرمانده گروه توپخانة پانزده خرداد، وضعیت مناسب نبود. او گفت:

تا حالا هیچ کاری نشده است، تازه امروز ما توجیهشان کردیم. آقای معادیخواه (یکی از مسئولان جهادسازندگی) می‌گوید ما پدهای توپخانه را تا پانزده یا بیست روز دیگر تحویل می‌دهیم. البته مواضعی که ما انتخاب کرده‌ایم کار چندانی ندارد، فقط شن‌ریزی می‌خواهد. معادیخواه گفت به ما نگفته‌اند شن‌ریزی.

غلامپور: نه بابا، من گفته‌ام بازسازی، یعنی شن‌ریزی دیگر! آقای وکیلی بروید سریع‌تر آماده شوید. فرصت زیادی ندارید.(42)

پس از جلسة توپخانه درحالی‌که ساعت 14:30 را نشان می‌داد قاسم سلیمانی فرمانده لشکر41 ثارالله وارد اتاق فرماندهی در قرارگاه کربلا شد. پس از او برادران دانایی جانشین آقای غلامپور و شمایلی از مسئولان جهادسازندگی وارد اتاق شدند. قاسم سلیمانی در کنار آقای غلامپور نشست و پس از باز کردن نقشة منطقة عملیاتی گفت:

من این منطقة مربعی شکل سمت پنج‌ضلعی را دیده‌ام، اینجا منطقة مناسبی برای عملیات است، نیاز به کارکردن هم ندارد و عقبة قایقی هم نمی‌خواهد. میرحسینی (فرمانده تیپ18 الغدیر) راست می‌گفت، محور آب‌گرفتگی سمت پاسگاه بوبیان و کانال ماهی مشکلات بسیاری دارد.

غلامپور: آخرین خبری که من از آقا محسن دارم تمرکز ایشان روی همین منطقة جلو نوک کانال ماهی است.

سلیمانی: من الآن می‌گویم ما مشکل نیرو داریم. خدا شاهد است نیرو دیگه مال ما نیست. می‌خواهند بروند مرخصی. من صبح تا حالا داخل منطقه می‌چرخم و هیچ کاری انجام نداده‌ام. براساس تکلیف است که داخل منطقه هستم. هیچ کاری جز شناسایی دست من نیست. مأموریت من مشکل است. جای من و امین (فرمانده لشکر31 عاشورا) را عوض کنید. نیروهای خط‌شکن امین دست‌نخورده است. نیروهای خط‌شکن من در کربلای4 به‌کارگرفته شدند، من نیروی خط‌شکن ندارم. دیشب هم رفتم پل کوثری تحویل بگیرم، گفته‌اند بیست‌وپنج روز دیگر می‌دهیم.

غلامپور: خب به آقا محسن بگو، در جلسه امشب به آقا محسن گزارش بدهید.

سلیمانی: اگر می‌شد من امشب نیام جلسه، دیشب بچه‌ها نرفته‌اند شناسایی، من خجالت می‌کشم با آقا محسن روبه‌رو شوم.

غلامپور: نخیر، باید بیایید.

سلیمانی: الآن فکری برای نیروها بکنید. فردا می‌روند، چند ماه است آمده‌اند و مرخصی نرفته‌اند. الآن شعار می‌دهند ما اهل کوفه نیستیم، ولی فردا که دو نفرشان رفت مرخصی، همه می‌خواهند بروند. خدا وکیلی چهار ماه است که اینجا هستند و از منطقه خارج نشده‌اند. ظلم است به بسیجی‌ها، حالا نمی‌شود جای ما و امین (لشکر31 عاشورا) را عوض کنید؟

غلامپور: ما پنج‌ضلعی را دادیم به لشکر19 فجر و لشکر31 عاشورا. به لشکر10 سیدالشهدا هم که جلو پنج‌ضلعی عمل می‌کند گفتیم اگر نتوانستی خط شلمچه را بشکنی از پنج‌ضلعی وارد شو و جاده شلمچه را باز کن. الآن وقت تغییر مانور یگان نیست. سریع بروید امشب شناسایی. یا علی.

چند دقیقه پس از رفتن فرمانده لشکر41 ثارالله، فرمانده لشکر31 عاشورا وارد قرارگاه شد و گزارشی از وضعیت لشکر خود را ارائه کرد. گزارش‌های او برخلاف گزارش فرمانده لشکر ثارالله امیدوارکننده بود. وی گفت:

دیشب تا پانصد متری موانع دشمن رفتیم. امشب می‌خواهیم کمین‌های دشمن را شناسایی و معبرها را تعیین کنیم. از فردا شناسایی‌ها را تعطیل می‌کنیم، چون ممکن است لو برود و دشمن هشیار شود.(41)

غلامپور ضمن تشویق فرمانده لشکر عاشورا، تذکراتی دربارة مانور عملیات به امین شریعتی داد و گفت، حتماً روی مانورتان کار کنید، بچه‌ها [فرمانده گردان‌ها] را خوب توجیه کنید. البته یک پیشنهاد کلی این است که حد عملیات از پنج‌ضلعی به‌سمت پاسگاه زید و خشکی‌های آن‌طرف زید گسترش پیدا کند. مرتضی (فرمانده لشکر25 کربلا) نسبت‌به این منطقه انگیزه پیدا کرده و می‌گوید من آماده‌ام از این محور وارد عمل شوم. امشب با آقا محسن مطرح می‌کنیم تا ببینیم نتیجه چه می‌شود. شما بروید به کارهایتان برسید. وقت را از دست ندهید.

با رفتن امین شریعتی از اتاق فرماندهی، غلامپور که می‌دانست جلسه امشب با فرماندهی کل به طول خواهد انجامید، دراز کشید و مشغول استراحت شد، اما هنوز پتویش را روی سرش نکشیده بود که برادران مهندسی سپاه و جهاد وارد اتاق شدند. غلامپور بلافاصله از جا برخاست و پتو را به گوشه‌ای انداخت و با آنها سلام و احوالپرسی کرد. آنها هم با عذرخواهی در کنار اتاق نشسته و وارد بحث مهندسی شدند.* آقای فروزش پس از گفتن خسته نباشید به غلامپور صحبت خود را چنین ادامه داد:

ظاهراً اصلی‌ترین مشکل عملیات اقدامات مهندسی است که باید سریعاً انجام شود، ما همة توان جهاد را وارد منطقه کرده‌ایم. البته کارهایی در فاو و هور داریم که نمی‌شود آنها را تعطیل کرد، بالاخره این مناطق هم مهم هستند و احتمال حمله دشمن به این مناطق هست. ما باید ضمن تقویت مناطق پدافندی، تمرکز را روی شلمچه بگذاریم که با این امکانات محدود، کمی دشوار است.

غلامپور که نمی‌خواست وارد بحث‌های کلی و مناقشه‌انگیز شود، بلافاصله نیازهای اصلی عملیات آینده را مطرح کرد و گفت:

برای پل روی کارون باید فکر شود. اگر روی پل کار نشود، ما در عمل هنگام روز پل نداریم. باتوجه‌به اینکه عقبة برخی یگان‌ها آن‌سوی کارون است، ما به این پل در روز هم احتیاج داریم. غیر از این باشد، هیچ کارمان پیش نمی‌رود.

وفایی: خب ما می‌گوییم پل در روز هم دایر باشد.

مبلغ: جادة فجر چه شد؟

غلامپور: دارند کار می‌کنند، فعلاً داریم گل‌وشل‌ها را می‌ریزیم بیرون. الآن مشکل اساسی که داریم کار در خط یگان‌هاست. بچه‌ها نیاز شدیدی به کمپرسی دارند. مشکل دیگر نداشتن لودر120 است که تیپ مهندسی 45 ندارد.

وفایی: خب با تیپ مهندسی 42 قدر تعویض کنند.

غلامپور: مشکل دیگر ما پل خیبری است. اگر بتوانیم سه کیلومتر پل خیبری بزنیم. خیلی از مشکلاتمان حل می‌شود.

وفایی: هیچ کجا به این اندازه (سه کیلومتر) پل خیبری نداریم. باید پل‌های خیبری یگان‌های مهندسی سپاه و جهادها را جمع کنیم تا بشود سه کیلومتر. مشکل بعدی نصب پل‌هاست، شما نصب‌کننده را به ما معرفی کنید، ما پل‌ها را می‌دهیم.

غلامپور: لشکر42 قدر نصب می‌کند. استحکامات هم مشکل بعدی است که حل نشده است.

مبلغ: پل‌ها را با سازمان می‌خواهید یا فقط پل‌ها را نیاز دارید؟

غلامپور: نه سازمانش را نیاز نداریم، فقط پل‌ها را می‌خواهیم. آقای عطار (مسئول لشکر مهندسی 42 قدر) توانایی زدنش را دارد. کمپرسی را چه کنیم؟! اینکه هنوز حل نشده است.

مبلغ: ان‌شاءالله جور می‌شود، به شما واگذار می‌کنیم.

رضوی: آقای مبلغ این‌طوری نگویید که اینها فردا دل ببندند.

فروزش: نه، اصلاً نمی‌توانیم بدهیم، نداریم.

غلامپور: خب کمپرسی‌های مردمی را ببریم پشت خط و کمپرسی‌های خودمان را ببریم داخل خط.

فروزش با خنده: حالا اینجا هیچ کس نمی‌پرسد که عملیاتی که بیست روز کار دارد، ما چطور رفته‌ایم در خط؟!

غلامپور: آن موقع تدبیر چیز دیگری بوده و حالا تدبیر چیز دیگری است. ما مشکل بیمارستان هم داریم، این را چه می‌کنید؟

مبلغ: اینجا سه بیمارستان درحال تکمیل و راه‌اندازی است، بچه‌ها دارند شبانه‌روزی کار می‌کنند تا آماده شود، ولی شما فقط می‌توانید روی بیمارستان امیرالمؤمنین حساب کنید.

رضوی: نه بابا، بگویید بیمارستان بقایی.

غلامپور که تصور می‌کرد این بیمارستان‌ها برای عملیات کربلای4 آماده شده‌اند و قابل بهره‌برداری هستند، گفت:

قرار بود اینها برای عملیات قبلی (کربلای4) آماده باشند. فاصلة ما تا بیمارستان امیرالمؤمنین چهل کیلومتر است. رفتن به این بیمارستان عبور از آب (رودخانة کارون) دارد، جاده‌اش آماده نیست. در عملیات قبل خدا به ما رحم کرد. شهید ذوالفقاری پایش تیر خورده بود که شهید شد. وضع لشکرها خیلی به‌هم ریخته بود، برای تخلیه مجروح اتوبوس می‌خواستند که نداشتیم به آنها بدهیم. نباید این وضع دوباره تکرار شود.

رضوی: حالا کدام کار آماده می‌شود که این یکی بشود؟!

فروزش: بله کارشان یک ماه طول می‌کشد.

رضوی: پد توپخانه‌ها یک ماه طول می‌کشد.

غلامپور که از برخوردهای منفی و مأیوس‌کنندة برادران جهادسازندگی بسیار ناراحت و دلگیر شده بود و این نوع پاسخگویی را درست نمی‌دانست از برادر رضوی پرسید:

پس چرا اینها را به آقا محسن نمی‌گویید؟

رضوی مجدداً با خنده‌ای کنایه‌آمیز پاسخ داد:

خب آقا محسن چیزی نپرسیده است. ... اینجا (منطقه) که بمباران می‌شود، کارها یک هفته تعطیل می‌شود.

غلامپور باخنده: پس بگویید کار چرا عقب است؟!... این هزار دستگاه کمپرسی که آقای زنگنه (وزیر جهادسازندگی) قول داد چه می‌شود؟

فروزش: قرار است ما از غرب سیصد دستگاه بیاوریم جنوب، حدود هفتصدوشصت دستگاه هم در منطقه فعال است و کار می‌کند.

در میان صحبت‌ها، برادر فتحیان مسئول بهداری نیروی زمینی وارد جلسه شد و در کنار برادر مبلغ نشست. وی بلافاصله از آقای غلامپور سؤال کرد:

ما برای جمع کردن کارهایمان چقدر وقت داریم؟

آقای غلامپور درحالی‌که پاسخ آقای فتحیان را می‌داد، گفت:

حداکثر یک هفته وقت دارید، اما آقای فروزنده می‌گفت اورژانس‌ها تا بیست روز دیگر آماده می‌شود. مشکل استحکامات یگان‌ها نیز حل نشده است. جاده فجر روی دژ مرزی نیز هنوز به پایان نرسیده است. کارها خیلی عقب است.

وفایی: اگر جادة فجر را قبل از عملیات آماده نکنید، دشمن در حین عملیات تلفات بالایی از ما می‌گیرد.(43)

جلسه فرماندهی قرارگاه کربلا با برادران مهندسی بدون نتیجة مشخصی پایان یافت و غلامپور پس از رفتن آنها برادران صیاف‌زاده و محرابی را برای کسب آمادگی ذهنی به‌منظور شرکت در جلسة امشب (10/10/1365) به اتاق خود فراخواند و پس از بحث مختصری دربارة وضعیت دشمن و مانور عملیات، به‌اتفاق هم عازم پادگان گلف در اهواز شدیم تا در جلسه فرمانده عالی جنگ (آقای هاشمی رفسنجانی) شرکت کنیم.

قطعی‌شدن عملیات در حضور فرمانده عالی جنگ

آقای هاشمی رفسنجانی پس از آنکه در جلسه 5/10/1365 عملیات کربلای5 را عملیات برمبنای دستور فرمانده عالی جنگ اعلام کرد، جهت پیگیری تصمیمات خود و پیشرفت فعالیت‌ها در منطقة شلمچه، در پادگان گلف (قرارگاه مرکزی سپاه) حاضر شد تا از نزدیک روند فعالیت قرارگاه‌ها و یگان‌ها را بررسی کند. در این جلسات که از غروب روز 10/10/1365 آغاز و تا بامداد روز 12/10/1365 ادامه یافت، احمد غلامپور یکی از محورهای اصلی مباحث بود. در این جلسات ضمن مرور مختصر عملیات کربلای4 و نیز مأموریت‌های دو قرارگاه قدس و نجف در هور و غرب کشور (سومار و نفت‌شهر)، بحث اصلی دربارة عملیات شلمچه و مسائل کلی پیرامون جنگ بود.

در اولین روز که در غروب 10/10/1365 میان فرمانده کل سپاه، تعدادی از معاونان وی و فرماندهی نیروی زمینی سپاه با آقای هاشمی تشکیل شد، ابتدا دربارة عملیات کربلای4 و مزیت‌های منطقة شلمچه نسبت به منطقة عملیاتی کربلای4 مطالبی بیان شد و سپس بر ضرورت انجام عملیات در منطقة شلمچه تأکید شد. این جلسه برای صرف شام و حضور فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها در جلسه خیلی زود تعطیل شد و مقرر شد جلسة بعدی پس از شام تشکیل شود.

در جلسة دوم که اکثر فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها شرکت داشتند،* ابتدا عزیز جعفری گزارشی از وضعیت عملیاتی منطقة هور ارائه کرد و سپس تعدادی از فرمانده لشکرهای درگیر در منطقة شلمچه گزارشی از پیشرفت کار خود را در منطقة شلمچه ارائه کردند. پس از گزارش مختصر فرماندهانی همچون نبی‌رودکی، باقر قالیباف و امین شریعتی، برادر محرابی گزارشی از وضعیت دشمن در منطقه شلمچه به‌ویژه تقویت محورهای پنج‌ضلعی و بوارین ارائه کرد و بعد از آن احمد غلامپور به ارائه گزارش دربارة منطقة شلمچه پرداخت. وی گفت:

در طول جنگ همیشه منطقة شلمچه ازنظر استحکامات مطرح بوده است. ما در اینجا به‌خاطر ذهنیتی که [نسبت‌به استحکامات دشمن] داشته‌ایم تاکنون کار اساسی نکرده‌ایم. پس از کربلای4 متوجه شدیم که دشمن در اینجا [محور پنج‌ضلعی در منطقة شلمچه] ضعف اساسی دارد و اگر در این محور سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کردیم، نتایج بهتری از عملیات کربلای4 به دست می‌آوردیم. زمین این منطقه از بوارین تا زید به هم وابسته است و نمی‌شود قسمتی را عمل کرد و در قسمت دیگر عمل نکرد. دشمن باتوجه‌به عملیات کربلای4 حساس شده و حداقل کاری که می‌کند توجه به خطوط پدافندی‌اش است که ما [در عملیات کربلای4] چگونه عبور کردیم. بعد از یک هفته هنوز حساسیت دشمن را می‌توان مشاهده کرد که سخت مشغول ترمیم مواضعش است. راهکار اصلی عملیات آینده به‌لحاظ عقبه، به یک جاده منتهی می‌شود که ما یک جهاد را کامل گذاشتیم روی آن کار کند و این زمان می‌برد. اگر بوارین را عمل نکنیم، دشمن هم عقبه‌هایمان را تهدید می‌کند و هم نیروهایش را به‌راحتی وارد منطقه می‌کند. عقبه‌مان به‌شدت محدود است. برادران توپخانه می‌گویند اگر دشمن پنج گردان توپخانه را به این محور اختصاص دهد، وجب به وجب آن توپ می‌خورد. ... عقبة عملیات باتوجه‌به وضعیت آب ابهام دارد، اگر ده روز دیگر بخواهیم عمل کنیم خوب است ولی اگر زمان زیادی طول بکشد ضمانتی نیست که چه وضعی پیش خواهد آمد. دشمن درحال تقویت منطقه است. با شلیک اولین تیر احتیاط‌های دشمن [به‌دلیل نزدیکی به منطقه] سریع وارد منطقه می‌شوند. چون دشمن حساس است نیاز داریم با غافلگیری وارد عمل شویم و اگر بخواهیم با زمان کم وارد عمل شویم، غافلگیری رعایت نمی‌شود. اگر حفاظت هم رعایت نشود، مانند عملیات کربلای4 می‌شود. ما در فاو تجربه عبور یگان از یگان را داشتیم ولی اینجا نیاز به عبور قرارگاه از قرارگاه داریم. جناح راست عملیات با تیپ18 الغدیر است، اما اجرای این مأموریت در حد توان این یگان نیست و باید تقویت شود. و...(44)

هرچند در صحبت‌های برادر غلامپور بارقه‌هایی از امید نسبت به اجرای عملیات آینده مشاهده می‌شد، اما بیان مشکلات متعدد نشان می‌داد که هنوز اطمینان چندانی نسبت به آمادگی‌ها وجود ندارد. به همین دلیل آقای هاشمی پس از شنیدن صحبت‌های فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها مجدداً تأکید کرد:

کلیت مسئله این است که ما دیگر نمی‌توانیم [در زمان عملیات] تأخیر بیندازیم. نقدترین منطقه شلمچه است. دراین‌مورد [عملیات شلمچه] نظرات متفاوت بود. بعضی‌ها می‌گفتند اگر می‌خواهید بشود زودتر عمل کنید. ... غلامپور می‌گفت با این واحدها کم است و... این وضع را تا فردا روشن کنید. برای عملیات دوم ما فعلاً به هور نمی‌رسیم. ارتش هم نمی‌خواسته که تنها عمل کند و اگر شما [در جنوب] عمل نکنید، آنها شکست می‌خورند.(45)

روند جلسه نشان می‌داد که فرمانده عالی جنگ نمی‌تواند به تصمیم قاطعی دست یابد، به همین دلیل این نگرانی وجود داشت که عملیات تعجیلی به تعطیلی کشیده شود و سال 1365 که سال سرنوشت‌ساز جنگ اعلام شده است بدون هیچ نتیجه‌ای به پایان برسد.

علاوه‌براین، گزارش‌های ارائه‌شده ازسوی فرماندهان قرارگاه‌های قدس و نجف احتمال عملیات در مناطق هور و غرب کشور را منتفی می‌ساخت و تنها منطقة باقیمانده برای عملیات آینده شلمچه بود که آن هم با تردید و ابهامات جدی روبه‌رو بود. آقای هاشمی با این جمله که ما آمادگی داریم اینجا بمانیم تا تکلیف را روشن کنیم، در بامداد 11/10/1365، ختم جلسه را اعلام و ادامة جلسه را به صبح موکول کرد.

جلسه بعدی در صبح روز 11/10/1365 با حضور اکثریت فرماندهان و مسئولان سپاه با حضور آقای هاشمی رفسنجانی آغاز شد. ابتدا فرمانده تیپ18 الغدیر برادر میرحسینی و سپس فرمانده لشکر41 ثارالله برادر قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر8 نجف برادر کاظمی، فرمانده لشکر21 امام رضا(ع) برادر قاآنی، فرمانده تیپ12 قائم برادر احمدی، فرمانده لشکر5 نصر برادر قالیباف، فرمانده لشکر10 سیدالشهدا برادر فضلی و فرمانده لشکر19 فجر برادر رودکی گزارش فعالیت‌های خود را در منطقه شلمچه و نظرشان را درارتباط‌با عملیات آینده بیان کردند. در ادامه جلسه به پیشنهاد محسن رضایی، فرماندهان لشکرهای 8 نجف، 14 امام حسین و 25 کربلا گزارشی از شرح عملیات خود در کربلای4 را ارائه دادند که سبب طرح بحث‌های تندی میان آقای هاشمی و محسن رضایی شد و به‌‌تدریج نیز پای افراد دیگری به بحث کشیده شد که ازنظر بیشتر حاضرین صورت خوبی نداشت. به هر تقدیر جلسه برای ادای نماز ظهر و عصر و صرف نهار تعطیل شد. در ادامة جلسه در بعدازظهر 11/10/1365 تعداد دیگری از یگان‌ها به اظهارنظر درباره عملیات آینده پرداختند که تاحدودی مثبت به نظر می‌رسید. علاوه‌براین گفت‌وگوی مفصلی دربارة عملیات در غرب کشور انجام شد که نتیجة مشخصی به‌دنبال نداشت. به همین دلیل جلسه برای اخذ تصمیم نهایی به پس از نماز مغرب و عشا موکول شد. فرماندهان یکی پس از دیگری از جلسه بیرون آمدند. غلامپور که تاحدودی خسته و ناراحت به نظر می‌رسید با اجرای عملیات در غرب مخالف بود و می‌گفت در میان مناطقی که می‌توان در آنها عملیات انجام داد شلمچه از هر نظر مناسب‌تر است، باید تلاش کرد تا مشکلات آن را در زمان کوتاهی حل کنیم. محسن رضایی که تلاش داشت در میان فرماندهان سپاه وحدت نظر نسبی ایجاد کند پس از ادای نماز مغرب و عشا و خوردن شام آنها را به جلسه‌ای فراخواند تا دربارة عملیات آینده به گفت‌وگو بنشیند. در این جلسه وی پس از توضیح مقدماتی دربارة پیوستگی انقلاب و جنگ گفت:

اگر ما نخواهیم در جنوب بجنگیم باید از جنوب دست برداریم (و به مناطق دیگر برویم). در فصل زمستان از سد دربندیخان به بالا نمی‌توانیم برویم و باید در جبهة میانی کار بکنیم. اگر تا نیمه اسفند در جنوب کاری نکنیم، باید وقتمان را بگذاریم در جبهه میانی و آنجا را آماده کنیم. پس ما چه در جنوب بجنگیم یا نجنگیم، باید آنجا (جبهه میانی) را آماده کنیم. باید قرارگاه نجف را در آنجا فعال کنیم و یک یا دو یگان دیگر به آنها بدهیم. منطقه شلمچه را می‌شود مشروط کرد:

1. یکی از جناحین را باید عمل کنیم. یا زید یا بوراین.

2. مشکل پشتیبانی را حل کنیم. اگر سطحه و خشایار* جواب بدهد و کانالی که لشکر سیدالشهدا کار می‌کند، جواب بدهد.

3. کار مهندسی در خط انجام شود ....

دشمن در عمق آبگرفتگی پیش‌بینی نمی‌کند که ما حمله کنیم. عملیات با حل مانور از جناحین و آماده‌شدن عقبه‌ها آیندة روشنی دارد... شلمچه می‌ماند به‌عنوان آخرین راهکار و آخرین تجربه جنگ در جنوب. چون دیگر تاکتیک جدیدی وجود ندارد. باید روی این (شلمچه) سرمایه‌گذاری کنیم.(46)

جمع‌بندی فرمانده سپاه دربارة تداوم جنگ نشان می‌داد که منطقة شلمچه آخرین گام عملیاتی سپاه در جنوب است. ازنظر وی با عمل در شلمچه، ابتکار عمل در جنوب پایان می‌یابد و سپاه چاره‌ای جز اجرای عملیات در جبهه‌های میانی و شمال غرب کشور ندارد. تنها منطقه عملیاتی هور بود که به اعتقاد محسن رضایی نمی‌شد آن را به‌طور قاطع رد کرد. وی در ادامة صحبت‌های خود دربارة راهبرد عملیاتی سپاه می‌گوید:

[دربارة] هور الان نمی‌شود نظر قاطع داد، باید کار کرد، اگر شلمچه نشد، غرب شد، اینجا بشود کار کرد. ما باید از هم اکنون باب جدیدی باز کنیم که اگر بخواهیم در جنوب بجنگیم، تاکتیک‌های جدیدی لازم است، منتها باید از استراتژی امام که هرجا می‌خواهید عمل کنید، نباید به دشمن زمان بدهید پیروی کنیم و آن را فراموش نکنیم. باید از امام سؤال کرد که آیا می‌شود به‌خاطر هجوم‌های ایده‌ال از عملیات کوتاه مدت دست برداشت؟

در ادامه بحث، غلامپور که از معتقدین به منطقه شلمچه است می‌گوید:

دربارة شلمچه فکر می‌کنم شرایط خاص فعلی است، وقتی ما به یگان‌ها می‌گوییم، آنها باور ندارند که ده روز دیگر عملیات است. واقعیت امر هم این است که عملیات شلمچه با عجله‌ می‌شود. شلمچه جبهه‌ای است که باید با حوصله کار کرد، مشکلاتش را بررسی کرد، امکاناتش را پای کار آورد. اگر یک مقدار زمان بگذاریم روی این مسائل و به بچه‌ها بگویید، فرض کن، نیروهایتان را بفرستید مرخصی و برگردند تا شناسایی کنند. به آنها خشایار بدهیم بیایند پای کار، کم کم باورشان می‌شود، به‌خصوص یکی دو یگان مثل مرتضی قربانی (لشکر25 کربلا) که بیایند پای کار، آنها هم روحیه می‌گیرند.

محسن رضایی در پاسخ به غلامپور می‌گوید:

یگان‌ها قابل حل است. باید دنبال این مشکلات بود. باید سه مسئله پشتیبانی، مهندسی و جناحین را حل کنیم.

زمان را باید نه کم بگذاریم و نه زیاد. باید پیشرفت کارها را یکی یکی کنترل کنیم. ازنظر ما، باید تمام سازماندهی خشایار راه بیفتد، چک شود، مانورش را ببینیم، ممکن است یک هفته دیگر، ممکن است دو هفته دیگر، نمی‌دانم عملیات کی است.(47)

هرچند به نظر می‌رسید دربارة عملیات شلمچه به‌صورت یکی از راه‌حل‌های عملیاتی اتفاق نظر وجود داشته باشد، اما هیچ‌یک از فرماندهان ازجمله برادر غلامپور دربارة نظر آقای هاشمی مبنی‌بر تسریع در زمان عملیات اظهارنظر خاصی نکرد و این موضوع در پس مباحث کلی جنگ پنهان ماند. با چنین برداشت‌هایی جلسة فرماندهان سپاه با همان جمع‌بندی قبلی که سه قرارگاه در مناطق شلمچه، هور و غرب کشور فعال باشند، خاتمه یافت و حاضرین جلسه را در حضور آقای هاشمی رفسنجانی ادامه دادند. آقای هاشمی رفسنجانی نیز به‌عنوان فرمانده عالی جنگ در این جلسه می‌کوشید تا نظر مثبت فرماندهان سپاه را دربارة عملیات تعجیلی در شملچه به دست آورد. وی در ابتدای این جلسه پس از توضیحات برادر محسن رضایی به وی گفت:

شما درمجموع نظرتان مثبت است دیگر؟ چون قبلاً هم به‌صورت خلاصه به من گفتید، اما با این توضیحات که دادید نظرتان درمجموع مثبت است.

محسن رضایی در پاسخ به آقای هاشمی می‌گوید:

نظرمان مثبت می‌شود ان‌شاءالله، یعنی ناامید نیستیم از اینجا.

هاشمی رفسنجانی:

ناامید نیستیم که [مکث کوتاه] ما حالا نمی‌توانیم به امید شما بنشینیم. شرایط جنگ الان به‌صورتی است که باید از اینجا با تصمیم برویم به تهران، باید تصمیم بگیریم. ضمناً امام هم راضی نیستند، برادران بدانند امام قطعاً از تأخیر در عملیات راضی نیستند. پیش از آنکه عملیات [کربلای4] شروع شود، ایشان یک جمله‌ای به من گفت که من حالا زود می‌دانم این جمله را به شما بگویم. بعداً حالا وقت هست، من به تلخی آن جمله تا به حال از امام در مورد جنگ و رزمندگان نشنیده‌ام. چیز خوبی نبود. بعد هم خودشان مایل نبودند من نقل کنم. جمعی هم بود، من تنها نبودم که این جمله را ایشان گفتند. ایشان ناراضی هستند از تأخیرها، شاید هم در تحلیل ایشان یکی از عوامل ناموفقیت عملیات گذشته، تأخیر یک ماهة گذشته بوده است. از حرف‌های ایشان من این‌طور می‌فهمم. تعبیری که، اینها به  انتظار اینکه داس پیدا کنند، شمشیر را از دست می‌دهند. ...

به‌هرحال من می‌خواهم بگویم که جمع کردن نظرات شما مشکل است و توقع نداشته باشید که فرماندهی همة شما را راضی کند، فرماندهی به یک جمع‌بندی که رسید تصمیم می‌گیرد. پس از آن دیگر اخلاص و اذا عزمت فتوکل علی‌الله است.

برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه پس از ذکر مقدماتی چنین می‌گوید:

پیشنهاد ما روشن است. پیشنهاد اول برادرها شلمچه است، منتها می‌رویم دنبال مشکلاتش آنها را حل بکنیم. منتها اگر نظری می‌خواهید که این یک عملیاتی است که صد در صد موفق می‌شود ؟!!

آقای هاشمی رفسنجانی: صد در صد که این‌طور نیست. [نمی‌شود گفت صد در صد موفق می‌شویم.]

برادر محسن رضایی: با این  مسائل که می‌فرمایید، اگر منظورتان این باشد [که چند درصد موفقیم]، این را نمی‌شود الان جواب داد، ما باید ببینیم چند درصد پشتیبانیمان قابل حل است. بعد می‌توانیم ان‌شاءالله ما می‌توانیم این قدر درصد روی موفقیتش حساب کنیم، ولی اینکه نظر ما باشه...

آقای هاشمی رفسنجانی: من می‌گویم باید عمل کنید، باید نتیجه بگیرید اینجا، عمل بکنید.

برادر رحیم صفوی: مشکلاتش را باید حل بکنیم یا نه؟ بدون اینکه مشکلاتش را حل بکنیم برویم عمل کنیم؟!

آقای هاشمی رفسنجانی: بروید حل کنید. مشکلات اینجا لاینحل نیست.

برادر محسن رضایی: برادرها می‌گفتند که اگر اینجا تکلیف است، ما می‌رویم دنبال حلش.

آقای هاشمی رفسنجانی: بله تکلیف است.(48)

درمجموع به نظر می‌رسید عملیات در شلمچه قطعی است و تنها مشکلات مربوط به روشنایی ماه در شب، مانور، مهندسی، عقبه‌ها و توپخانه بود که پیش‌بینی زمان اجرای عملیات را دشوار می‌ساخت. بحث‌های بعدی جلسه به جز اندکی که به عملیات کربلای4 اختصاص یافت، دربارة عملیات آینده در شملچه بود. بیان این جملات ازسوی محسن رضایی که گفت در شلمچه هم عقبه‌های یگان‌ها پای کار است و هم ازنظر زمانی زودترین جایی که می‌توانیم عمل کنیم شلمچه است، نشان می‌داد که ذهن فرماندهی سپاه نیز نسبت به عملیات در منطقه، شلمچه جدی‌تر از سایر مناطق است. به همین دلیل آقای هاشمی رفسنجانی نیز زمان یک هفتة آینده را برای عملیات در شلمچه پیشنهاد داد و گفت:

من یک هفته می‌گویم. یعنی با سیاست گذشته‌ای که در جبهه بود مخالف هستم. یعنی اگر آقایان قبول دارند فرماندهی را ... البته این‌طور نیست بگویم امام گفته‌اند یک هفته، ولی امام تأخیر مخالف است. یعنی امام تأخیر را آفت می‌دانند. شما یادتان است، خودتان آنجا بودید، امام به شما گفتند که ولو شده هر روز عملیات ایذایی بکنید، نگفتند؟ کدام سیاست اجرا شد؟


                 نقش محسن رضایی، فرمانده کل سپاه در شکل گیری کربلای5 و تداوم جنگ


برادر محسن رضایی در پاسخ به چرایی اجرا نشدن این سیاست گفت:

این به‌خاطر این است که ما لقمة بزرگ می‌گیریم.

آقای هاشمی رفسنجانی: این درست نیست.

آقای محسن رضایی: این را شما تعیین کنید.

آقای هاشمی رفسنجانی: من الان دارم تعیین می‌کنم.(49)

درمجموع با فراز و نشیب‌هایی که بحث پیدا کرد، نهایتاً مقرر شد، عملیات در محور شلمچه تا یک هفته دیگر به نتیجه برسد. غلامپور درحالی‌که به نظر می‌رسید تا حدودی نسبت به روند مباحث راضی است از جلسه بیرون آمد، اما محسن رضایی مجدداً او را به جلسه‌ای که پس از جلسه با آقای هاشمی درباره عملیات در شلمچه تشکیل شد فراخواند. این جلسه در ساعت 21 روز 11/10/1365 تشکیل شد. با تعیین یک هفته فرصت برای کسب آمادگی، لازم بود روند اقدامات و فعالیت‌ها شتاب بیشتری بگیرد. در این جلسه که کلیه فرماندهان سازمان رزم سپاه حضور داشتند سازمان هر قرارگاه به شرح زیر معین شد:

قرارگاه کربلا با یگان‌های لشکر25 کربلا، لشکر41 ثارالله، لشکر19فجر، لشکر10 سیدالشهدا، لشکر31 عاشورا، لشکر33 المهدی، تیپ18 الغدیر و تیپ48 فتح، قرارگاه قدس با یگان‌های لشکر7 ولی‌عصر، لشکر8 نجف، لشکر14 امام حسین، لشکر27 محمدرسول‌الله، لشکر32 انصار و تیپ44 قمربنی‌هاشم و قرارگاه نجف با یگان‌های لشکر17 علی‌بن‌ابی‌طالب، لشکر5 نصر، لشکر21 امام رضا، لشکر155 ویژه شهدا، لشکر105 قدس، تیپ57 ابوالفضل، تیپ29 نبی‌اکرم و تیپ12 قائم.*

براساس بحث‌های صورت گرفته در جلسه از آنجا که محور اصلی عملیات زمین منطقة پنج‌ضلعی و جاده شلمچه بود و قرارگاه کربلا در طول هفتة گذشته با یگان‌های سازمانی خود در این منطقه فعال بود و نیز به‌دلیل آنکه برادر احمد غلامپور بیش از دو فرمانده دیگر (عزیز جعفری و مصطفی ایزدی) نسبت به عملیات در این منطقه انگیزه داشت، مقرر شد قرارگاه کربلا به‌عنوان قرارگاه اصلی عملیات، مأموریت خط‌شکنی، سرپل‌گیری و تثبیت مرحلة اوّل را به‌عهده داشته باشد و سپس قرارگاه‌های قدس و نجف با عبور از قرارگاه کربلا مأموریت تعمیق و توسعة وضعیت را به‌عهده گیرند. در این جلسه احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا مسئولیت اقدامات آمادگی و حل  مشکلات، طراحی مانور عملیات و تلاش مهندسی در منطقه را به‌عهده گرفت و نیمه‌شب از جلسه خارج شد و برای استراحت به منزلش در اهواز رفت.

تلاش جدی و مضاعف برای کسب آمادگی

قبل از ظهر روز 12/10/1365 به‌اتفاق آقای احمدغلامپور و برادر بشردوست از اهواز به سمت منطقه حرکت کردیم. بعد از اذان ظهر و عصر به قرارگاه رسیدیم، پس از خواندن نماز و صرف نهار، غلامپور آقای عبداللهی مسئول حفاظت قرارگاه را صدا کرد و به او گفت قرار است قرارگاه‌های قدس و نجف از جادة اهواز ـ آبادان و قرارگاه کربلا از جاده اهواز ـ خرمشهر تردد کنند، مراقب باشید جاده اهواز ـ خرمشهر زیاد شلوغ نشود.

در این هنگام که برادر صیاف‌زاده مسئول عملیات قرارگاه کربلا وارد اتاق فرماندهی شده بود، گفت، لازم است مانور عملیات که کلیات آن دیشب بحث شد را به یگان‌ها ابلاغ کنیم. غلامپور نیز ضمن تأیید این مطلب گفت، حساس‌ترین محور عملیات (بازکردن جادة شلمچه در دژ مرزی) دست لشکر10 سیدالشهدا است. بشردوست نیز گفت:

اگر به اینجا برسید (سمت چپ جادة شلمچه در حاشیه اروند) آتش شما بصره را بیچاره می‌کند.

صیاف‌زاده: خمپاره‌های ما گوشة بصره را می‌زند.

غلامپور: بابا این‌قدر بلندپروازی نکنید.

بشردوست: فرض محال که اشکال ندارد. [اشاره به موفق نبودن عملیات]

صیاف‌زاده: آقای غلامپور، تمام فشار ترددها روی جاده خرمشهر ـ اهواز است. هیچ‌کس از جاده آبادان ـ اهواز تردد نمی‌کند. منطقه کلی شلوغ شده است.

بشردوست: وضع منطقه افتضاح است، خیلی شلوغ است، اما از مهندسی خبری نیست. این مهندسی‌ها الان باید اینجا باشند. حرف آقا محسن را گوش نمی‌کنند. به اینها (مهندسی) گفته صبح تقسیم شوید داخل منطقه. الان هیچ‌کس کار را شروع نکرده. پس کو این آقای مبلغ؟!

غلامپور: من به آقا محسن گفتم که اگر می‌خواهند کار پیش برود، باید مهندسی یکی قرارگاه بزند داخل منطقه، آقا محسن گفته که بیایند ولی خبری نیست. آقای بشردوست، بروید گزارش بدهید که مهندسی‌ها نیامدند و هیچ جلسه‌ای نگذاشتند. باور کنید فردا می‌شود مثل بدر. یادم به باکری می‌افتد که چه‌کار می‌کرد. خدا اون روز را نیاره. آن شب مهندسی‌ها آمده بودند به قرارگاه، مبلغ می‌گفت می‌شود، فروزش می‌گفت نه نمی‌شود. اصلاً هماهنگ نبودند. رضوی و فروزش هم به هم نگاه می‌کردند و می‌خندیدند.

بشردوست: تا خودش (محسن رضایی) نیاید داخل منطقه، هیچ‌کس نمی‌آید کاری انجام دهد. کی حرف گوش می‌کند؟!

صیاف‌زاده: منطقه خیلی شلوغ شده

غلامپور: باید هم شلوغ شود وقتی کار را یک هفته‌ای می‌خواهند، خب همة یگان‌ها تلاش می‌کنند تا‌ آماده شوند، طبیعی است که منطقه شلوغ شود. شترسواری که دولا دولا نمی‌شود.(50)

درحالی‌که یک هفته مانده به مهلت تعیین‌شده ازسوی فرمانده عالی جنگ (آقای هاشمی رفسنجانی) حجم بالایی از فعالیت‌ها آغاز شده است. یگان‌ها تلاش می‌کنند تا از حداقل زمان حداکثر استفاده را بکنند. شوروحال عجیبی بر منطقه حکمفرماست. در همین حین برادر فتحیان مسئول بهداری نیروی زمینی وارد قرارگاه شد. از وی پرسیدم که کار شما چقدر مانده است؟ او بلافاصله گفت:

خیلی مانده ان‌شاءالله آماده می‌شود.

سپس رو به آقای غلامپور کرد و گفت: ما بیمارستان‌ها را این‌طور تقسیم کرده‌ایم، بیمارستان شرکت در بیست‌وپنج کیلومتری خرمشهر، قرارگاه کربلا؛ بیمارستان علی‌بن‌ابی‌طالب، قرارگاه نجف و بیمارستان رمضان، قرارگاه قدس. البته بیمارستان‌ها نواقص کار مهندسی دارند که شرکت را حاج قاسم (مسئول مهندس قرارگاه کربلا) و رمضان را هم برادر مجید تکمیل می‌کنند. استانداری خوزستان در عملیات والفجر8 پنجاه دستگاه آمبولانس به ما داد، اما این بار هشت دستگاه داده است.

دلیلش هم این است که در شورای جنگ استان (ستاد جنگ استان خوزستان) تصویب کرده‌اند که امکانات استان را بدهند به یگان استان (لشکر7 ولی‌عصر).(51)

غروب 12/10/1365 پس از خواندن نماز مغرب و عشا، غلامپور با فرمانده‌هان یگان‌های قرارگاه تماس تلفنی داشت و از همة آنها کارها را پی‌گیری می‌کرد. برای حل مشکلات آنها نیز با محسن رضایی، رحیم صفوی، فروزنده و... تماس گرفت تا هرچه‌سریع‌تر امکانات مورد نیاز یگان‌ها به دستشان برسد. در همین حین (ساعت 20:12) سفره شام پهن شد. ده عدد تخم‌مرغ آب‌پز، هشت عدد سیب‌زمینی پخته، دو قالب کره و سه کاسه ماست شام امشب بود که تدارک دیده شده بود. در حال خوردن شام بودیم که غلامپور طبق عادت هر شب رادیویش را روشن کرد. ابتدا رادیو بی‌بی‌سی و سپس خبرهای رادیو ایران. پس از شام محرابی داخل اتاق فرماندهی شد و اطلاعاتی از عملیات کربلای4 ارائه داد. می‌گفت ماهر عبدالرشید بارها از دیده‌بان‌ها و مسئولین دکل‌هایش تشکر کرده است. برای هر دکل جاده کشیده‌اند، کارهای مهندسی که آنها برای دکل‌هایشان کرده‌اند، ما در کل عملیات کربلای4 انجام نداده‌ایم. می‌گفت، به‌دلیل هشیاری دشمن اکثر زخمی‌ها و مجروحین ما تیر خورده‌اند و کمتر با ترکش مجروح شده‌اند. ساعت حدود 22:45 را نشان می‌داد که خوابیدیم تا صبح زود به بازدید از منطقه بپردازیم. البته تا ساعت یک بامداد تقریباً هر پانزده دقیقه یک‌بار آقای غلامپور به تلفن‌های فرماندهان یگان‌ها و مسئولین قرارگاه پاسخ می‌داد و من هم برای ثبت این تماس‌ها با استفاده از چراغ قوه، مطالب شنیده شده را در دفتر خود یادداشت می‌کردم.

صبح روز 13/10/1365 ساعت هفت پس از خواندن نماز و خوردن چند لقمه نان و پنیر و چای از قرارگاه بیرون آمدیم. در بین راه مسئول مهندسی قرارگاه حاج قاسم را دیدیم که همراه با آقایان مبلغ از مسئولین مهندسی سپاه، رضوی از مسئولین جهادسازندگی و عطار فرمانده لشکر مهندسی 42 قدر کنار جادة اهواز ـ خرمشهر بودند.

حاج قاسم که عصبانی به‌نظر می‌رسید نسبت به بستن جادة اهواز ـ خرمشهر اعتراض داشت و می‌گفت نمی‌دانم چه‌کسی جاده را بسته است؟ وی رو به غلامپور کرد و گفت: اصلاً نمی‌دانم چه‌کسی به اینها گفته بیایند؟

رضوی با لحنی تمسخرآمیز و با خنده پاسخ داد:

کسی نگفته بیایند، کسی نگفته که نیایند، اینها هم آمده‌اند و جاده را بسته‌اند.

حاج قاسم: جاده اهواز ـ خرمشهر را معلوم نیست چه کسی شکافته؟

رضوی: هر کسی شکافته خوب هم کار کرده، جاده را مورب بریده که آب کنار جاده را تخلیه کند.

عطار: معلوم نیست این کارها را چه کسی انجام می‌دهد؟!

رضوی با خنده‌ای که حکایت از انتقاد نسبت به مدیریت منطقه داشت: کار خداست. معلوم نیست کی چه‌کار می‌کند؟!(52)

غلامپور پس از چند توصیة کاری به آقای مبلغ دربارة اقدامات مهندسی، سوار خودرو شد و حرکت کردیم. داخل خودرو، غلامپور در ارتباط با زمان عملیات می‌گفت، نظر آقا محسن روز پنج‌شنبه ساعت یازده است، چون ماه ساعت یازده غروب می‌کند. در این صورت بچه‌های قاسم (لشکر41 ثارالله) زمان کم می‌آورند، آنها برای رسیدن به خط دشمن در محور کانال ماهی به 3 تا 4 ساعت زمان نیاز دارند. خدا رحم کند.

به‌هرحال با آقای غلامپور پس از سرکشی به چند پروژ‌ة مهندسی (عقبه‌سازی، جاده‌سازی، پدهای توپخانه و...) به قرارگاه برگشتیم. پس از خواند نماز و خوردن نهار و کمی استراحت، جلسه مهندسی تشکیل شد. جلسه با حضور مسئولین مهندسی سپاه، جهاد و برخی یگان‌های منهدسی و نیز فرماندهان دو قرارگاه قدس و نجف آغاز شد تا حاضرین دربارة اقدامات مهندسی و کارهای باقیمانده به بحث و تبادل‌نظر بپردازند* و باتوجه‌به حضور دو قرارگاه عملیاتی جدید در منطقه، تقسیم کار جدیدی در ارتباط با اقدامات مهندسی انجام شود. پس از قرائت چند آیه از قرآن، ابتدا برادر مبلغ دربارة موضوع اصلی جلسه که پیشرفت‌ فعالیت‌های مهندسی در منطقة شلمچه و تقسیم کار میان سه قرارگاه عملیاتی و نیز برنامه‌ریزی برای اقدامات مهندسی باتوجه‌به زمان محدود باقیمانده تا آغاز عملیات بود، توضیحاتی داد و سپس هریک از حاضرین مطالبی را در ارتباط با این سه موضوع ارائه دادند. محور اصلی گفت‌وگوهای جلسه تناسب نداشتن اقدامات باقیماندة مهندسی و زمان تعیین شده برای عملیات آینده بود. دراین‌باره احمد غلامپور گفت:

از زمانی که فرماندهی قصد عملیات در منطقه شلمچه کرد، اوّلین مسئله آماده‌سازی منطقه و اقدامات مهندسی بود که باید اجرا می‌شد. باتوجه‌به اینکه قبلاً در منطقه کارهایی صورت گرفته بود، مسئله اصلی ما جاده‌های خط، عقبة یگان‌ها و پدهای توپخانه‌ بود. ابتدا ما به اتفاق آقای شمایلی کارهای زیر را برنامه‌ریزی کردیم:

1. نیازهای مهندسی براساس اعلام نظر واحدها و یگان‌ها و نیز وضعیت منطقه و عملیات تعیین‌شد.

2. کارهای باقیمانده مشخص و اولویت‌بندی شد.

3. برنامه‌ریزی براساس اولویت‌های صورت گرفت.

4. جهادهای استانی براساس برنامه‌ها تقسیم شدند.

5. پی‌گیری برای اجرا شروع و نظارت بر کیفیت اجرا آغاز شد.

از آن روز (6/10/1365) تاکنون که 7 یا 8 روز گذشته است پیشرفت کارها ضعیف بوده و به‌دلیل حجم کارهای مورد نیاز انگار کاری صورت نگرفته است. برای مثال در حال حاضر، از کارهای توپخانه یک‌دهم آن هم انجام نشده است. آقای شمایلی می‌تواند گزارش پیشرفت کارها را بدهد.

شمایلی: الان مشکل اصلی ما تناقض‌هاست، یکی می‌گوید کار نشده، یکی می‌گوید کارشده، اگر ضعفی در کار است باید ایراد آن گرفته شود و سپس برطرف شود. الان ما چند کار اصلی در منطقه داریم:

1. تکمیل کارهای جاده فجر (لشکرفجر) که محور اصلی ورود به منطقه دشمن است، یعنی یکی از عقبه‌های اصلی عملیات.

2. اولویت بعدی پدها و جاده‌های توپخانه است.

3. مسئله بعدی تکمیل و آماده‌سازی بیمارستان‌هاست.

در این زمان برادر عزیز جعفری فرمانده قرارگاه قدس وارد بحث شده و گفت:

تجربه‌ای که ما داریم این است که ما یا نمی‌توانیم برآورد دقیقی از کارها بدهیم و یا در ارائة زمان‌بندی اقدامات ناتوانیم. به ما قول می‌دهند که این کار در این تاریخ تمام می‌شود ولی متأسفانه ما می‌بینیم دو برابر زمان داده شده طول می‌کشد. من صحبت‌های آقای فروزنده را به یاد دارم. می‌گفت فلان طرح آخر شهریور آماده است، بعد شد آخر مهرماه. الان هم که صحبت می‌شود، باید زمان‌بندی دقیق بدهید. شوخی نیست، عملیات است. اینجا اگر توپخانه نباشد کار عملیات پیش نمی‌رود. هیچ‌کس قول نمی‌خواهد، برآورد دقیق باید داد. در کربلای4 به‌نظر من اگر ما می‌رفتیم. آن‌سوی اروندرود، بازهم مجبور بودیم برگردیم، چون توپخانه نداشتیم. الان هم که غافلگیری هیچ [نداریم]، حداقل زمان‌بندی را طوری بگویید که بدانیم آمادگی تا چه اندازه است.

 غلامپور در تکمیل صحبت‌های برادر عزیز جعفری می‌گوید:

فرماندهی به ما یک زمانی را داده و ما براساس کارهای باقیمانده می‌رویم و می‌گوییم اینها (مهندسی) نمی‌رسند. بعد فرماندهی با شما جلسه می‌گذارد و از شما حرف‌های داغ و خوش‌بینانه می‌شنود و می‌گوید نه آماده می‌شود. همین بیمارستان را می‌گفتند یک هفته دیگر، ده روز یا پانزده روز دیگر آماده می‌شود. من به آقای فروزنده گفتم خدا وکیلی چه زمانی آماده می‌شود، گفت راست و حسینی سه ماه دیگر! با این برآوردها نمی‌شود رفت پای کار.

مبلغ: یک تجربه‌ای که ما داریم این است که به یگان‌های مهندسی که درگیر پروژه‌های بزرگ هستند نباید خرده کاری داد. الان هم به نظر من ما زمان‌بندی نمی‌خواهیم، باید بگوییم تا این تاریخ باید آماده شوید.

با طرح مباحث جزیی دربارة هر یک از پروژ‌ه‌ها و پیش کشیدن امکانات مورد نیاز هر پروژه از قبیل لودر، بولدوزر، کمپرسی و... ازسوی برادران جهاد، روند گفت‌وگوها شکل مناقشه‌‌آمیزی پیدا کرد. برادر شمایلی مسئول جهادسازندگی مستقر در قرارگاه کربلا دراین‌باره می‌گوید:

شن در منطقه نیست که ما اولویت را بدهیم به جاده‌های خط، علت کندی، نبودن شن و ماشین است. باید بدانیم که تنها امکانات نیست که کار می‌کند. الان دشمن با توپ و خمپاره محورهای وصولی به خط را بسته، چون تعداد کمپرسی‌ها زیاد شده است ودشمن دائم می‌کوبد. منطقه هم این‌قدر وسعت ندارد که ما هزار تا کمپرسی را بیاوریم به منطقه. کمبود کمپرسی هم داریم.

فروزش: اگر شما (فرماندهان قرارگاه‌ها) به این مشکلات توجه نکنید، تصمیماتتان غلط از آب درمی‌آید... ما اینجا کمبود کمپرسی داریم که آقای هاشمی هم نتوانست حل کند.

عزیز جعفری: بالاخره کمبود کمپرسی را می‌شود تأمین کرد یا خیر؟ ما می‌خواهیم تقسیم کار بکنیم، سازمان مشخص کنیم و برویم دنبال کار.

فروزش: یک قرارگاه و سه قرارگاه فرق نمی‌کند، اینجا یک کار مهندسی سنگین نیاز دارد.

عزیز جعفری: چرا می‌گویید سیصد کمپرسی؟! اینجا هزار دستگاه کمپرسی لازم است.

فروزش: خودشان گفته‌اند هور اولویت دارد. الان در هور ششصد کمپرسی فعال است... کارهای عقبه باید زیر نظر یک فرماندهی باشد. اگر زیر نظر یگان‌ها باشد، کار کُند و پراکنده‌کاری می‌شود.

عزیز جعفری: ما می‌خواهیم کار مهندسی هر قرارگاه زیر نظر همان قرارگاه باشد.

فروزش: اگر الان شما یگان‌هایتان را بیاورید در منطقه، کمپرسی و شن مورد نیاز آنها را تا هفتادودو ساعت نمی‌توانید تأمین کنید.

عزیز جعفری: مثل اینکه هنوز برای شما جانیفتاده که اینجا (منطقه شلمچه) عملیات است. ما باید اینجا تا یک هفتة دیگر عملیات سرنوشت‌ساز انجام دهیم. می‌توانید کمپرسی‌ها را از هور بیاورید اینجا، آقا محسن هم گفته می‌توانید.

شمایلی: ما نگفتیم که تا پایان هفته انجام می‌دهیم.

فروزش: ببینید، همان مشکلاتی که شما برای عملیات اینجا مطرح کردید یک رده پایین‌تر از شما هم دارند، منتها همه دارند با همة مشکلات می‌آیند پای‌کار.

عزیز جعفری: بله، اینجا باید کار در عرض پنج روز تمام شود، هر که هم نکرد باید بگذاریمش سینه دیوار، شوخی نیست، خون بچه‌های مردم است. الان هر قرارگاهی کارهای مهندسی‌اش را بگوید تا جهادها تقسیم شوند و برویم پای کار.(53)

بحث‌های انجام‌گرفته در این جلسه نشان می‌داد که به‌کارگیری توان موجود مهندسی در عرض یک هفته پاسخگوی کارهای باقیمانده نیست. اما همة مسئولین مصمم هستند تا اقدامات باقیمانده را در مدت تعیین‌شده به انجام برسانند. در چنین شرایطی که جلسه به‌صورت نامنظم ادامه داشت، هر از چند گاهی یکی از مسئولین یا فرماندهان یگان‌ها وارد اتاق فرماندهی می‌شد و ضمن بیان مشکلات خود، آخرین وضعیت منطقه و تصمیمات را جویا می‌شد. در همین هنگام که شرکت‌کنندگان در جلسه مشغول تقسیم جهادهای استان‌ها در میان قرارگاه‌ها بودند، قاسم سلیمانی فرمانده لشکر41 ثارالله وارد شد و گفت:

با این شلوغی منطقه ما عملیات را لو رفته حساب کنیم؟

غلامپور در پاسخ به این پرسش فرمانده لشکر41 ثارالله، گفت:

برنامه‌ریزی آقای محسن هم برهمین اساس است.

قاسم سلیمانی: ما چند تا کار داریم که باید برایمان انجام دهید، سوله می‌خواهیم، جهاد می‌خواهیم.

احمد غلامپور: درحد توانمان تأمین می‌کنیم.(54)

اوضاع جلسه بسیار آشفته شده و همه با هم حرف می‌زنند، هیچ‌کس حرف دیگری را گوش نمی‌دهد، هرگوشة اتاق فرماندهی، چند نفر جمع‌شده و باهم حرف می‌زنند. غلامپور در میان همهمة حاضرین به آقای مبلغ می‌گوید:

هر طور صلاح هست جهادها را تقسیم کنید، منتها باید کارهای ما انجام شود، ناسلامتی ما قرارگاه اصلی و بازکنندة مسیر هستیم. باید اولویت اوّل قرارگاه کربلا باشد تا راه را برای ورود دو قرارگاه دیگر هموار کند.(55)

در این بین ناگهان برادر شوشتری قائم‌مقام قرارگاه نجف که ساکت نشسته بود و به صحبت‌های سایرین گوش می‌داد، با عصبانیت فریاد زد:

آقای مبلغ ما هم اینجا کار داریم، چرا با جوادالائمه (تیپ مهندسی) این‌طور برخورد می‌کنید؟!

مثل اینکه تو سپاه هم فرهنگ داد و بیداد پیش می‌رود. ما ساکت نشسته‌ایم، هیچ‌کس حرف ما را گوش نمی‌کند.

مبلغ: شما هم که داد می‌کشی!!

شوشتری: بله! مجبورم داد بکشم، چون حرف گوش نمی‌کنید.

در این میان غلامپور از آن‌سوی جلسه به آقای مبلغ می‌گوید:

ببینید الان کار قرارگاه ما این است که برود داخل و بقیه قرارگاه‌ها به دنبال ما بیایند، اینکه نمی‌شود، جهاد اراک را هم از ما گرفته‌اید! الان بیمارستان هم راه نیفتاده، پد هلیکوپترها هم ساخته نشده است. من فردا به آقا محسن می‌گویم که اینجا هیچ‌کار مهندسی انجام نمی‌شود. شما باید جهاد اراک و فارس را بدهید به ما.

شوشتری: جهاد اراک را که دادند به ما. ما هم بهشان کار داده‌ایم.

در همین لحظه مرتضی قربانی فرمانده لشکر25 کربلا وارد اتاق شد و باخنده گفت:

آقای غلامپور، عراق از ما آماده‌تر است. عملیات تکلیف هم لو رفته است، عراق از صبح دو هزار گلولة توپ به‌سمت ما شلیک کرده است.

وی درحالی‌که جملة آقای مبلغ خطاب به عزیز جعفری را گوش می‌کرد که می‌گفت، جهاد فارس را آزاد کنید تا بیاید جادة دژ مرزی را  تکمیل کند، گفت: این جهادها را جابه‌جا نکنید، کلی مشکل به‌وجود می‌آورد. الان دشمن هوشیار شده، جابه‌جایی خطرناک است. الان جاده‌ها را ببینید، آمار تردد بالا رفته، ما جادة خط خودمان را می‌بندیم. کارهای عقب را تعطیل کنید، عراق فهمیده، در خط یک گردان نیرو آورده و سنگرهایش را محکم می‌کند. کارهای اضافی که انجام می‌شود، منطقه لو می‌رود.

محرابی اطلاعات قرارگاه کربلا در تأیید حرف‌های مرتضی قربانی گفت:

الان یازده آتشبار دشمن روی مهندسی‌های ما آتش اجرا می‌کنند.

غلامپور که از حساسیت دشمن هراسناک است و مایل نیست حجم بالای ترددها سبب هشیاری دشمن شود، می‌گوید:

این جاده حسینیه را ببندید. حجم ترددها را کاهش دهید.

درحالی‌که هیچ‌گونه تصمیم مشخصی دربارة وضعیت جهادهای مستقر در منطقه گرفته نشد، حساسیت فرماندهان نسبت به نکات مهم دیگر عملیات موجب کشیده شدن بحث به نیروهای بسیج شد. قاسم سلیمانی فرمانده لشکر41 ثارالله که اصلی‌ترین مشکل یگان خود را نیروهای بسیجی می‌داند، از یک‌سو معتقد است، بسیجی‌ها مدت زیادی است که در جبهه هستند و باید به مرخصی بروند و ازسوی دیگر معتقد است که اگر بسیجی‌ها به مرخصی بروند، امکان بازگشتشان ضعیف است. او دراین‌باره می‌گوید: اگر این بسیجی‌ها بروند، نصف بیشترشان برنمی‌گردند.

غلامپور که این مسئله را بهانه‌ای برای پوشاندن ابهام و تردید فرماندهان یگان‌ها می‌داند در پاسخ فرماندة لشکر ثارالله می‌گوید: شما ابهام دارید.

مرتضی قربانی فرمانده لشکر25 کربلا در پاسخ به جمله معترضة غلامپور می‌گوید:

ما ابهام روی مأموریت نداریم، ابهام دربارة نیروهاست. فرمانده گردان‌ها بریده‌اند.

شریعتی نیز معتقد است: ابهامی روی راهکار و مأموریت نیست، ابهام روی نیروهاست.

قاسم سلیمانی علاوه‌بر مشکل نیروها دو مسئله دیگر را مطرح می‌کند که ابهام‌ها و تردیدهای موجود را افزایش می‌دهد، وی می‌گوید:

ما به آقای هاشمی هم گفتیم، عملیات اینجا (شلمچه) دو چیز می‌خواهد، عقبه و غافلگیری.

وی درحالی‌که معتقد است این دو مسئله حل‌نشده باقی مانده است از غلامپور می‌پرسد، بالأخره عملیات در چه تاریخی انجام می‌شود؟

غلامپور: آقا محسن به من گفته هفدهم عملیات است.

نبی‌ رودکی فرمانده لشکر19 فجر که تازه وارد اتاق شده بود، پس از سلام و احوالپرسی گفت:

زیر نور ماه نمی‌شود عمل کرد، دشمن قشنگ می‌بیند.

سلیمانی: ما بیستم می‌توانیم عملیات انجام دهیم.

غلامپور: من به آقا محسن گفتم، قبول نکرد، آقای هاشمی هم قبول نکرد.(56)

پس از اتمام صحبت‌های فرمانده یگان‌ها دربارة مسائل مختلف عملیات، مجدداً مباحث به سمت فعالیت‌های مهندسی کشیده شد، غلامپور آقای شمایلی و حاج قاسم را مسئول رسیدگی به فعالیت‌های مهندسی کرد و مسئولین مهندسی نیز با اولویت قرارگاه کربلا، امکانات موجود را تقسیم کردند.

از دیگر مسائلی که غلامپور دربارة آن بسیار حساس بود، توپخانه‌ها بودند. از یک‌سو اقدامات مهندسی برای زدن جاده‌های و پدهای توپخانه‌ هنوز پایان نیافته بود و ازسوی دیگر هیچ‌یک از واحدهای توپخانه آمادگی انتقال توپ‌های خود را نداشتند. میرصفیان فرمانده گروه توپخانة پانزده خرداد در حضور مجدد خود در قرارگاه به آقای غلامپور دراین‌باره چنین می‌گوید:

الان یگان‌ها همة جاده‌ها را گرفته‌اند و ما نمی‌توانیم هیچ کجا توپ مستقر کنیم. شصت قبضه یگان‌ها دارند و چهار گردان‌ هم خودمان. برای مواضع توپخانه هم کار زیادی صورت نگرفته است. توپ‌های 120، 130 و کاتیوشا نیز هستند که هنوز جایابی نشده‌اند. شما نقاطی را که آتش می‌خواهید مشخص کنید تا ما جای این توپ‌ها را مشخص کنیم.

غلامپور: شما باید حجم آتشتان در ابتدای شروع عملیات داخل پنج‏ضلعی، نوک کانال ماهی و جاده‌های مواصلاتی دشمن مثل شلمچه باشد. کارخانه کاغذسازی در کنار بصره را نیز آتش مناسبی بریزید که مقر سپاه سوم عراق است. با آقای شمایلی هم برای جاده‌های توپخانه صحبت می‌کنم.(57)

جلسات متفرقة آقای غلامپور تا نماز مغرب و عشا ادامه داشت. وی پس از نماز نیز چندین جلسه با فرماندهان یگان‌ها مانند آقای میرحسینی فرمانده تیپ18 الغدیر، نبی رودکی فرمانده لشکر19 فجر و امین شریعتی فرمانده لشکر31 عاشورا داشت که بحث اصلی آنها مانور یگان‌های خود بود، در این جلسات گاه و بی‌گاه برادران صیاف‌زاده و محرابی نیز شرکت می‌کردند. به‌هرحال شب به انتهای خود نزدیک می‌شد که سفرة غذا پهن شد. چند قوطی کنسرو ماهی با نان، شام مختصری بود که صرف شد. پس از شام نیز  برادران صیاف‌زاده، محرابی و حاج‌قاسم صحبت‌هایی دربارة وضعیت منطقه و دشمن کردند که عمدتاً تکراری بود.

صبح روز 14/10/1365، با آقای غلامپور پس از خواندن نماز و خوردن چند عدد تخم‌مرغ آب‌پز به‌عنوان صبحانه، عازم منطقه شدیم. دستگاه‌های لودر و بلدوزر همچنان در محورهای مختلف کار  می‌کردند. ماشین‌های کمپرسی در صف طویلی ایستاده بودند تا شن‌های خود را در کنار جاده‌های اصلی منطقه که از جاده خرمشهر ـ اهواز به سمت مرز امتداد داشت، خالی کنند.

غلامپور پس از دیدن پیشرفت کار چند پروژه مهندسی به قرارگاه بازگشت و در قرارگاه نکاتی را به حاج‌قاسم یادآوری کرد. در ساعت 9:30 جلسه‌ای با حضور برادران غلامپور، دانایی، صیاف‌زاده، حاج‌قاسم و اسدی فرمانده لشکر33 المهدی تشکیل شد تا دربارة مانور این یگان در جناح راست عملیات به بحث و تبادل نظر بپردازند. برادر اسدی همچنان از پذیرفتن مأموریت خط‌‌شکنی امتناع می‌ورزید و می‌گفت:

اینجا ما را خط‌شکن نگذارید، یکی از این لشکرهای قدرتمند را بگذارید تا خط را بشکند.

حسن دانایی: لشکرهای قدرتمند یال و کوپالشان ریخته.

غلامپور: باتوجه‌به اینکه در عملیات کربلای4 و در محور پنج‌ضلعی لشکر19 فجر و تیپ57 ابوالفضل نفوذ کردند و بدون پاک‌سازی پیشروی کردند، تصمیم گرفتیم پنج‏ضلعی را با قدرت عمل کنیم، لشکر19، گوشة پنج‏ضلعی به طرف مرز را پاک‌سازی می‌کند تا جناح چپ لشکر31 تأمین باشد. لشکر10 هم سمت دژ را داخل می‌آید و دو هلالی را پاک‌سازی می‌کند که جناح لشکر19 تأمین باشد. باتوجه‌به وضعیت جناح راست که شکستن خطش خیلی مشکل دارد و چند خط متوالی است، توان بیشتری گذاشتیم این سمت، چون پیچیدن از پایین به طرف زوجی مشکل است، مانور را از طرف بالا گذاشتیم و برای تأمین جناح هم تمرکز آتش گذاشتیم روی مربعی سمت راست و اضلاع کانال زوجی. عقبة این محور هم ابتدای عملیات با قایق و خشایار است و بعد پل می‌زنیم.

اسدی که به‌هیچ‌وجه زیر بار عملیات نمی‌رفت و سعی داشت دلایل منطقی خود را عنوان کند، گفت: مانور اینجا سه چیز می‌خواهد، سکانی، غواص و نیروی خط‌‌شکن که ما هیچ‌کدام را نداریم. اغراق نمی‌کنم، ما یک غواص هم نداریم بفرستیم. من صبح [عملیات کربلای4] از آقای دانایی و فدوی پرسیدیم نوک جزیره پاک شد، گفتند آره، ماهم گفتیم بروید همة سکانی‌ها و قایق‌ها را بیاورید. البته ما بنا نداریم حرف بزنیم و تصمیم گرفته‌ایم، هرچه گفتند انجام دهیم، ولی واقعاً نداریم.

دانایی: الان ما نه یگان داریم و نه زمان.

غلامپور: اینجا غواص به آن صورت نمی‌خواهد، پیاده‌روی در داخل آب است.

اسدی: خدا می‌داند. بچه‌هایمان را به زور و با داد و بیداد نگاه داشتیم. الان اگر به دو نفر تسویه حساب بدهیم لشکر کنده می‌شود. صد و هشتاد نفر از بهترین بچه‌های فسا، هفتاد و یک نفر از بچه‌های کازرون و هشت نفر از بچه‌های جهرم برنگشتند. اینجا (جناح راست عملیات و پد بوبیان) که شما می‌گویید گربه مالی (عملیات بدون دردسر و درگیری) نیست، در حد یک مانور است، اینجا باید با عقل و تدبیر جنگید.

من حرفی ندارم، بجنگیم، اما هیچی نداریم. ما در والفجر8 با بیست نفر می‌جنگیدیم و خط را نگه داشتیم، دفتر سیاسی (راوی) ما شاهد است. اینجا هم می‌گوییم چشم، ولی خدا وکیلی غواص نداریم. هرچه فرماندهی گفت، چشم، تشخیص فرماندهی برای ما مهم است، امام گفته اگر در ایران یک نفر هم باشد، باید جنگ را ادامه داد، این حرف را روی سرمان می‌گذاریم، ولی اینجا ما نه قایق داریم، نه سکانی و نه غواص.

درحالی‌که در حرف‌های برادر اسدی فرمانده لشکر33 المهدی واقعیت‌های ملموسی وجود داشت و وی این واقعیت‌ها را دلیلی بر آماده نبودن لشکر برای شرکت در عملیات آینده می‌دانست، ازسوی دیگر با آرمان‌هایی مانند کلام امام یا دستور فرماندهی روبه‌رو بود که نمی‌توانست به آنها پاسخ منفی دهد. درواقع وضعیتی که جعفر اسدی با آن مواجه بود، شرایط سختی بود که کلیه فرماندهان به نوعی با آن درگیر بودند. حسن دانایی جانشین احمد غلامپور در پاسخ آقای اسدی چنین گفت:

ما یگان دیگری نداریم!

و برادر غلامپور ادامه داد:

مشکلی که ما داریم زمان است، آقا محسن گفته 17/10/1365 عملیات است، آقای هاشمی گفته اینجا (عملیات شلمچه) دستور است، باید انجام دهید. قاسم و امین آمدند و گفتند موتور ما شده دو هزار، هر جا بگید ما می‌جنگیم، صحبت‌ هاشمی قضیه را حل کرد.

تأکید غلامپور بر جمله آقای هاشمی رفسنجانی که انجام عملیات را تکلیف دانسته است برای این است که فرمانده لشکر33 المهدی را قانع به پای کار آمدن کند. با این حال جعفر اسدی که یکی از مسن‌ترین و تکلیف‌گراترین فرماندهان است در پاسخ می‌گوید:

ما در معبر عملیات کربلای4 صدتا قایق از دست دادیم، حالا شما شاید بگویید که قایق می‌دهیم، ولی ما سکانی نداریم. در عملیات کربلای4 ما سکانی داشتیم که با قایق زد به سنگر دشمن و تیربار عراقی‌ها را از کار انداخت. این ارزش است در جنگ، اما الان از این سکانی‌ها نداریم. سکانی داشتیم که هنگام عقب‌نشینی، زیر رگبار دشمن، می‌رفت آن طرف و بچه‌ها را می‌آورد عقب، آخر، دو نفر در باتلاق جا مانده بودند، رفت آنها را بکشد بیرون که تیر خورد و افتاد، بندة خدا تا کی همین‌طور خودش را بلند می‌کرد و نشان می‌داد، ولی کسی جرئت نداشت به آن طرف (ساحل دشمن) برود و آنها را  بیاورد. این افراد جنگ ما را پیش می‌بردند. الان از این آدم‌ها نداریم. همة بچه‌های خوبمان شهید شده‌اند، ما را عوض کنید. غلامپور که تا اندازه‌ای از صحبت‌های برادر اسدی متأثر شده و اشک در چشمانش حلقه زده بود با اکراه گفت:

لااله‌الاالله، خدا شاهد است من وضع شما را درک می‌کنم، اما ما هم مشکل داریم، یگان‌ نداریم، زمان نداریم ته دل ما به این خوش بود که این مأموریت را می‌دهیم به لشکر33 و این لشکر با شجاعت بچه‌هایش، می‌آید پای کار. همة طول خط شما یک و نیم کیلومتر است.

اسدی: ما را بگذارید احتیاط که بعد وارد عمل شویم.

دانایی: ما که یگان نداریم. خود این جاده هم یک مأموریت مستقل است.

غلامپور: ما که همة تدابیر را کرده‌ایم، نمی‌توانیم برویم و بگوییم نمی‌جنگیم. الان شما روی مانور خودتان کار کنید، عقبه‌تان را بیاورید و شناسایی‌هایتان را شروع کنید.

اسدی: من هرچه حساب می‌کنم، می‌بینم چه ازلحاظ امکانات، چه ازلحاظ شناسایی، چه ازلحاظ عقبه و چه ازلحاظ نیرو هیچی نداریم، تعجب می‌کنم چرا این حرف را می‌زنید، قرارگاه اصلاً احتیاط نمی‌خواهد؟! ما را بگذارید احتیاط.

پس از این جملات، سکوتی سرد بر جلسه و فضای اتاق حاکم شد. غلامپور به گوشه‌ای خیره شده بود و چیزی نمی‌گفت. در این لحظه مهندس عطار فرمانده لشکر مهندسی 42 قدر و حاج‌قاسم مسئول مهندسی قرارگاه کربلا وارد اتاق شدند.

حاج قاسم با گفتن جملة بیرون غوغایی است، یخ جلسه را شکست و غلامپور را مجبور به عکس‌العمل کرد.

غلامپور پرسید چه خبر است؟ حاج‌قاسم توضیح داد، هیچ، غوغای کار و تلاش است، هرکس به کاری مشغول است و کاری به کس دیگری ندارد. غلامپور هم از فرصت استفاده کرد و به آقای اسدی گفت، یا علی، بلند شوید و بروید دنبال کارهایتان، خدا کمک می‌کند. قاسم می‌گفت این عملیات، عملیات تکلیف است، همه داریم به تکلیف عمل می‌کنیم.

پس از رفتن آقای اسدی و همراهانش، بحث‌های مهندسی و میزان پیشرفت کارها آغاز شد. ساعت 11:45 بود که علی شمخانی فرمانده نیروی زمینی، رحیم صفوی جانشین شمخانی و اکبر غمخوار از مسئولین لجستیک سپاه وارد قرارگاه کربلا و اتاق فرماندهی شدند. پس از سلام و احوالپرسی معمولی، برادر صفوی از آقای غلامپور خواست تا گزارشی از پیشرفت کارهای مهندسی بدهد. آقای غلامپور نیز پس از یاد خدا، گفت: این بچه‌های مهندسی (جهادسازندگی) مشکل ما را حل نکردند. هزار و هفتصد متر از جادة ما مانده، دشمن آتش زیادی پشت شلمچه می‌ریزد و روزها سمت عقبة لشکر فجر آتش بیشتر می‌شود. البته امروز شدت آتش کمتر شده است. دشمن آبادان و ابوشانک را بمباران کرده است. ما یگان‌ها را کنترل‌شده می‌فرستیم شناسایی، امشب نوبت لشکر33 است. کلاً شناسایی‌ها را کنترل می‌کنیم که زیاد نشود و دشمن را حساس نکند. زمین منطقه به‌خصوص وقتی نزدیک دشمن می‌شویم خیلی پیچیده است، به ترتیب مجموعه‌ای از خشکی، آبگرفتگی، جاده، موانع که عمدتاً سیم‌خاردار و میادین مین است در مقابل لشکرها قرار دارد که باید برای آنها تدبیر کرد.

رحیم صفوی: مانور را فرمانده لشکر انجام می‌دهد، با شناسایی به آنها کمک کنید تا چشمشان باز شود. با توپخانه هم نگذارید دشمن کار مهندسی انجام دهد و ضعف‌های پدافندی خود را بپوشاند.

محرابی: بچه‌های لشکرها (نیروهای شناسایی) شناخت خوبی پیدا کرده‌اند. دیروز هفت جیپ فرماندهی دشمن داخل پنج‏ضلعی شدند و بازدید کردند، دشمن ازنظر زرهی منطقه را تقویت کرده است، شلیک گلوله‌های تانک بیشتر شده است. شدت آتش نسبت به دورة مشابه در ماه قبل افزایش داشته است. کلاً دشمن حساس است، اما این حساسیت طبیعی است، چون حجم فعالیت مهندسی ما زیاد است. یک تیپ در منطقه پنج‏ضلعی تعویض شده و نه آتشبار دشمن در منطقه فعال است.

رحیم صفوی: مسئله اصلی شما جناح راستتان است، اینجا را حساس باشید. از لشکر33 کمک بگیرید.

غلامپور: اسدی می‌گفت ما هیچی نداریم، نه سکانی، نه قایق و... خیلی نگران بود. می‌گفت ما را بگذارید احتیاط.

رحیم صفوی: اسدی دو روحیه دارد یا قبراق و سرحال است که در این صورت می‌گوید چشم و یا بریده است که می‌گوید نمی‌توانم. سعی کنید اسدی را کمک کنید.

پس از بحث‌های فراوان دربارة مانور یگان‌ها و توضیحاتی که توسط غلامپور ارائه شد. وی مشکلات قرارگاه را در موارد زیر خلاصه کرد و بیان داشت که اگر اینها حل نشود ما با مشکل روبه‌رو می‌شویم.

1. پل لوله‌ای حل نشده است.

2. جاده‌ها و پدهای توپخانه هنوز معلوم نیست.

3. علمای مهندسی دیروز اینجا بودند و نتوانستند مشکل شن و کمپرسی ما را حل کنند.

4. مسئله بهداری و بیمارستان‌ها حل نشده است.

5. هنوز روی جزئیات مانور بحث نشده، چون زمین پیچیده است، مانور به بحث بیشتری نیاز دارد.

6. مشکل عقبة یگان‌ها حل نشده است.

7. مهمات توپخانه و ادوات تأمین نشده است.

در این میان رحیم صفوی بحث را قطع کرد و گفت:

ما به یگان‌ها ده روز پیش کلی مهمات دادیم، آنها را مصرف کنند بعد بهشان می‌دهیم

غلامپور: یگان‌ها مصرف کرده‌اند.

رحیم: نه بابا، کجا مصرف کرده‌اند؟! ده روز پیش مهمات دادیم، آنها را مصرف کنند تا بعد.(58)

جلسه با بیان مشکلات قرارگاه کربلا و وعدة مسئولین نیروی زمینی مبنی‌بر تأمین نیازها و حل مشکلات پایان یافت. پس از رفتن مسئولین نیروی زمینی از قرارگاه جلسات متعددی درزمینة طرح‌ریزی آتش توپخانه، تأمین مشکلات یگان‌ها و کارهای باقیمانده مهندسی برگزار شد. با نزدیک شدن اذان ظهر، حجت‌الاسلام محقق نمایندة ولی فقیه در قرارگاه کربلا و همراهانش وارد قرارگاه تاکتیکی کربلا شدند.

نماز جماعت برپا شد و آقای محقق با آرامش و طمأنینة همیشگی خود به نماز ایستاد. پس از ادای نماز، سفرة نهار در اتاق فرماندهی پهن شد و پس از چند روز خوردن کنسرو، تخم‌مرغ و... خورش قیمه سر سفره چیده شد و حاضرین غذای دلچسبی خوردند. در بین غذا آقای غلامپور گزارشی از پیشرفت کارها به آقای محقق داد و ایشان هم با تکان دادن سر و تشویق برادران، برای حاضرین و رزمندگان دعا کردند. آقای غلامپور طبق معمول با شور کردن کاسة ماست، بنده را از خوردن ماست که برای هر دو نفر یک کاسه تدارک دیده شده بود محروم کرد.

ساعت چهار بعدازظهر مهمان‌ها همه رفته بودند و سکوتی عمیق بر قرارگاه و اتاق فرماندهی حاکم شده بود. در میانة این سکوت، آقای بشردوست با چهره‌ای خندان و بشاش وارد شد و پس از سلام و احوالپرسی گفت: بچه‌ها (فرماندهان لشکرها) آمدند و با محسن دربارة تأخیر در عملیات صحبت کردند و ایشان موافقت نکرد و گفت باید حتماً در روز تعیین‌شده عملیات انجام شود. آقا محسن سؤالی داشت، می‌گفت چطور می‌شود سرعت عملیات را ساعت‌های اوّل عملیات و روز اوّل زیاد کرد؟

غلامپور در پاسخ به این سؤال چنین توضیح داد:

ما تا یک کیلومتری دشمن سریع می‌رویم ولی نیروها از این پس باید آهسته، آهسته و سینه‌خیز بروند. بعد مسئله موانع پیشروی آنهاست، اگر برای عبور از موانع از ساعت 12:00 سه ساعت وقت بگذاریم، لحظة درگیری می‌شود سه صبح. البته برای ساعت درگیری باید بیشتر صحبت کنیم، چون مسافت رسیدن یگان‌ها به خط دشمن و موانع، یکی نیست. بعضی از یگان‌ها یک ساعت و بعضی چهار ساعت وقت می‌خواهند.

پس از شکستن خط دشمن، سرعت عمل به دو عامل نیاز دارد، نخست آتش و دوم که مهم‌تر از اولی است، سرعت در انتقال نیروهاست. یعنی اگر امکانات (نفربر و زرهی) داشته باشیم و بتوانیم سریع نیروها و امکانات را انتقال دهیم، سرعتمان بالا می‌رود.

در این لحظه (ساعت 17:00) آقای اسدی از دیدار با فرمانده کل سپاه به قرارگاه برگشت و گزارش دیدارش را داد. وی گفت: رفتیم پیش آقا محسن، روم نشد حرف بزنم. وقتی محسن را دیدم، مثل پیرمردها خمیده شده و تلفن در دستش می‌لرزید، دلم نیومد حرف بزنم، آمدم بیرون و تلفنی باهاش تماس گرفتم و گفتم برادر محسن من خودم و بچه‌هایم (نیروهای لشکر33) تا آخرین نفر آماده هستیم که بجنگیم.(59)

با پخش صدای اذان در محوطة قرارگاه، همه آمادة خواندن نماز شدیم. پس از ادای نماز جلسه‌ای با یگان‌های زرهی 28 ذوالفقار و 72 محرم گذاشته شد تا مانور این یگان‌ها پس از شکستن خط مشخص شود. در این جلسه آقایان عرب‌نژاد و شریعتی شرکت داشتند. پس از این جلسه برادران صیاف‌زاده و محرابی آمدند و گزارشی از وضعیت یگان‌های خودی و دشمن دادند گزارش آقای محرابی حاکی از افزایش هشیاری دشمن بود.

پس از این جلسه همراه با برادر غلامپور جهت شرکت در جلسه با فرمانده کل سپاه به قرارگاه خاتم رفتیم. بحث اصلی این جلسه طرح مانور قرارگاه و آماده‌سازی منطقه بود. از آنجا که در تدبیر کلی عملیات، قرارگاه کربلا، قرارگاه خط‌شکن بود و نقش اصلی و تعیین‌کننده‌ای داشت، بیشتر بحث‌های طرح مانور پیرامون این قرارگاه و یگان‌هایش دور می‌زد. غلامپور و تدبیر اصلی قرارگاه کربلا را براساس گرفتن سرپل در پنج‏ضلعی و کانال ماهی و فراهم کردن زمینه برای عبور دو قرارگاه قدس و نجف می‌دانست. در ضمن او تأکید خاصی بر مانور دو یگان 18 الغدیر و 33 المهدی برای تأمین جناح راست عملیات و تأمین عقبه سایر یگان‌ها داشت بر این اساس، طرح مانور قرارگاه کربلا در این جلسه به شکل‌ زیر تعیین شد:

تیپ الغدیر و لشکر المهدی به ترتیب مأموریت شکستن خط بر روی سیل‌بندها و جاده‌های تازه تأسیس دشمن و تصرف پاسگاه بوبیان در جناح راست و تأمین عقبه سایر لشکرها را به عهده گرفتند. لشکر41 ثارالله مأموریت شکستن خط در محور کانال ماهی و گرفتن یک سرپل در غرب کانال ماهی را به عهده گرفت و لشکر25 کربلا در تقدم اوّل با عبور از لشکر41 ثارالله و در صورت میسر نشدن، با عبور از لشکر31 عاشورا در پنج‏ضلعی، مسئولیت تأمین سرپل غرب کانال ماهی را در کنار لشکر ثارالله به عهده داشت. شکستن خط در محور پنج‏ضلعی و پاک‌سازی و تصرف این منطقه، مأموریت دو لشکر31 عاشورا و 19 فجر شد و شکستن خط در محور جادة شلمچه و بازکردن عقبه اصلی عملیات به لشکر10 سیدالشهدا واگذار شد. البته به‌دلیل استحکام خطوط پدافندی ارتش عراق درمحور جاده شلمچه به این یگان فرصت استفاده از موفقیت لشکرهای 31 و 19 نیز داده شد. در تدبیر کلی عملیات نیز قرارگاه‌های قدس و نجف مأموریت داشتند با استفاده از موفقیت قرارگاه کربلا، از یک سمت به طرف نهر جاسم، الدوعیجی و کانال زوجی و از سمت دیگر به سمت رودخانة اروند توسعة وضعیت دهند.

محور دیگر گفت‌وگوهای 14/10/1365 که تا پاسی از شب به طول انجامید، فعالیت‌ها و اقدامات مهندسی بود. اساس این فعالیت‌ها احداث و ترمیم جاده‌های منطقه و عقبة یگان‌ها و نیز پدهای توپخانه بود که به‌کندی صورت می‌گرفت. به‌هرحال پس از پیگیری فرمانده کل سپاه در جلسه، روز عملیات طبق توافقی که با آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده عالی جنگ صورت گرفته بود 17/10/1365 تعیین و به یگان‌ها ابلاغ شد که برای این تاریخ آماده باشند.

در پایان جلسه و آخر شب یا بهتر بگویم بامداد روز 15/10/1365 همراه با غلامپور به اهواز آمدیم تا پس از استراحت به منطقه بازگردیم. صبح برای رفتن به منطقه ابتدا به پادگان گلف رفتیم و پس از خوردن صبحانه‌ای مفصل که شامل حلیم و خامة محلی بود به‌سمت شلمچه حرکت کردیم. نزدیک ظهر به قرارگاه رسیدیم و آقای دانایی جانشین قرارگاه گزارشی از فعالیت‌های مهندسی ارایه داد و گفت:

مشکل که در حال حاضر داریم، جا دادن به تیپ الغدیر است که نیاز به هماهنگی با ارتش دارد، بچه‌های تیپ الغدیر همراه با تیپ48 فتح و نیروهای واحد ادوات آقای کلاه‏کج رفته‌اند در منطقة ارتش و با آنها درگیر شده‌اند. اگر به ارتشی‌ها بگوییم کارمان چیست، عملیات لو می‌رود.

پس از خواندن نماز و خوردن نهار مختصر مجدداً جلسات دنباله‌دار غلامپور آغاز شد. ابتدا آقایان دانایی و صیاف‌زاده آمدند و آقای غلامپور گزارشی از جلسه دیشب با فرماندهی کل سپاه را ارائه کرد. سپس آقای محرابی آمد و گزارشی از وضعیت دشمن داد. می‌گفت:

منطقه آنقدر شلوغ است که دشمن تمام تحرکات ما را می‌بیند. من دیشب از دکل با دوربین دید در شب محور الغدیر را نگاه کردم، حدود صد دستگاه کمپرسی پشت سرهم ایستاده بودند. مسئول اطلاعات تیپ الغدیر می‌گفت که نیروهای شناسایی ما وقتی که از خط دشمن برمی‌گردند گرا نمی‌گیرند و با نور چراغ ماشین‌های خودمان جهت را پیدا می‌کنند و برمی‌گردند. اسرایی که در کربلای4 در این محور گرفته‌ایم، می‌گویند خط دفاعی‌شان در محور لشکر19 فجر خیلی ضعیف است.

پس از رفتن آقای محرابی، آقای غلامپور مشغول خواندن برخی نامه‌ها و ... شد تا نماز مغرب و عشا، نماز را که خواندیم تعدادی از برادران واحدهای مهندسی و جهاد آمدند و ضمن مرور فعالیت‌های مهندسی گزارشی از پیشرفت کارها دادند که امیدوارکننده بود. شب پس از خوردن شام آقای غلامپور با تلفن برخی از کارها را پی‌گیری کرد و سپس خوابیدیم.

افزایش فعالیت‌ها دور از چشمان دشمن

روز 16/10/1365 صبح پس از خواندن نماز به منطقه رفتیم و غلامپور از خطوط دفاعی لشکر19 فجر، لشکر41 ثارالله، تیپ18 الغدیر و لشکر31 عاشورا بازدید و با برخی از مسئولین این یگان‌ها صحبت کرد. وضعیت منطقه بسیار امیدوارکننده بود.

طوفان شن و مه غلیظ تمام منطقه را فرا گرفته بود. فاصلة صد متری به سختی قابل مشاهده بود، در این فرصت پیش‌آمده، یگان‌ها بدون ترس از دیده‌بان‌ها و دکل‌های دشمن، فعالیت‌های خود را شدت بخشیده‌اند. حجم سنگینی از دستگاه‌های مهندسی و کمپرسی‌ها در حال کار و رفت‌وآمد بودند. شادی در چهرة فرماندهان و مسئولین یگان‌ها موج‌ می‌زد. آنها طوفان شن و مه غلیظ را امداد الهی تعبیر می‌کردند. فرصتی که فرشته‌ها به امر خدا در اختیار آنها گذاشته‌اند تا عقب‌ماندگی را جبران کنند. با این وضع ازنظر آنها سرنوشت این عملیات چیزی جز موفقیت نخواهد بود.

نزدیک ظهر برای ادای نماز و خوردن نهار به قرارگاه بازگشتیم، سروصورت و لباسهایمان خاکی بود. پس از تکاندن لباس‌ها، گرفتن وضو و شست و شوی سروصورت به نماز ایستادیم و پس از آن نیز نهار لوبیا پلو با ماست خوردیم. ساعت 15:00 آقایان حاج قاسم و شمایلی مسئولین مهندسی آمدند و درباره اقدامات مهندسی بحث کردند. پس از این جلسه با غلامپور به مقر لشکر25 کربلا رفتیم. مسئولین محورها و گردان‌های لشکر نیز در جلسه حضور داشتند و هر یک جداگانه مانور واحد خود را توضیح دادند. پس از این توضیحات غلامپور احتمالات مختلف را در ارتباط با مانور لشکر25 کربلا توضیح داد و گفت شما باید آماده باشید در صورت موفق نبودن لشکر41 ثارالله از پنج‏ضلعی وارد منطقه شوید و کانال ماهی‌گیری را از پایین به طرف بالا بروید. در صورتی که هر دو محور با مشکل مواجه شدند باید به کمک آنها بروید و راه را باز کنید. لشکر شما باید روی احتمالات مختلف کار کند و آماده باشد. با پایان جلسه نماز جماعت مغرب و عشا را به امامت مسئول اطلاعات لشکر25 کربلا خواندیم و به سمت قرارگاه حرکت کردیم. در قرارگاه برادر "بندنشان" مسئول تعاون قرارگاه منتظر برادر غلامپور بود تا ضمن ارائه گزارش دربارة آمار شهدا، مفقودین و اسرای عملیات کربلای4، تدابیر اتخاذشده برای تخلیه شهدای عملیات شلمچه را توضیح دهد. پس از برگزاری این جلسه که با تذکراتی ازسوی غلامپور همراه بود، برادر اسدی فرمانده لشکر33 المهدی وارد اتاق فرماندهی شد و درباره مانور لشکر و برخی مشکلات یگان خود گزارش داد. غلامپور نیز راهنمایی لازم را کرد و نامه‌ای به برادر اسدی داد تا تعدادی قایق از تدارکات نیروی زمینی تحویل بگیرد.

پس از این جلسه برادران افشار و محتاج آمدند. آنها ازسوی فرمانده کل سپاه به‌عنوان قرارگاه عبور در منطقه تعیین شده بودند. برادر محتاج ضمن توضیح مأموریت خود، از مشکلات عبور پرسید که غلامپور توضیحات کافی را ارائه داد.

محرابی اطلاعات قرارگاه کربلا فرد بعدی بود که گزارشش کمی تکان‌دهنده بود. او می‌گفت: دیشب دستگاه رازیت* را چرخانیدیم طرف نیروهای خودمان، شدیداً علایم نشان می‌داد. ممکن نیست که دشمن این حجم ترددهای ما را نفهمیده باشد. البته یک امکان هم محتمل به نظر می‌رسد. دشمن در منطقة فاو اقدام به ایجاد معبر و پاک‌سازی میادین مین کرده است و ضمن تقویت نیروهای خود در این منطقه، آتش شدیدی را روی مواضع پدافندی نیروهای خود اجرا کرده است.

با اعلام این خبر، موجی از نگرانی در جلسه حاکم شد. غلامپور رو به آقای محتاج کرد و گفت، برادر محسن را در جریان قرار دهید. شاید پایین بودن حساسیت دشمن به تحرکات ما در این منطقه ناشی از تمرکز فرماندهان عراق روی فاو باشد. اگر آنها تصمیم گرفته باشند به فاو حمله کنند، طبیعی است که نسبت به سایر مناطق کم‌توجه باشند. به‌هرحال این مطلب را به برادر محسن انتقال دهید. هرچند که ایشان در جریان این خبرها هستند.

پس از این توصیه برادر غلامپور، محرابی گزارش خود را چنین ادامه داد:

امشب توپخانه‌های دشمن نسبت به شب‌های قبل آرام است، در خط اصلاً منور نزده است. این سکوت غیرعادی است و شاید نشانه این است که خودش کار مهندسی می‌کند. توجیه روی دکل‌های دشمن زیاد بوده است. نیروی جدید و ورزیده آمده به منطقه، نیروهای جدید کلاه آهنی به سر دارند. سنگرهایشان را هم تقویت کرده‌اند و تعداد سنگرهایشان نیز زیاد شده است.

غلامپور در ادامة بحث مسئولین قرارگاه عبور، دربارة آمادگی برای انجام عملیات گفت:

چیزی که در ذهن من است و با بچه‌ها (فرماندهان یگان‌ها) هم که صحبت کرده‌ام این ذهنیت تقویت شده است، این است که ما برای فردا شب (17/10/1365 تاریخ تعیین‌شده ازسوی آقای هاشمی) آماده نیستیم. احتمال ضعیف دارد فردا عملیات بشود. چون ما قایق‌هایمان را هنوز پای کار نیاورده‌ایم. فردا آقای هاشمی می‌آید و باید به ایشان بگوییم که ما کارمان را کرده‌ایم، حالا این وضعیت ماست، هر چه خودتان می‌دانید. مرتضی می‌گفت، عملیات تکلیف است با رمز انالله و انا الیه راجعون.

با رفتن برادران قرارگاه عبور، شام مختصری که ترکیب چند کنسرو بود صرف شد، غلامپور به‌صورت پیوسته به تلفن‌های فرماندهان و مسئولان پاسخ می‌داد و آنها را در اجرای مأموریت‌هایشان راهنمایی می‌کرد. عده‌ای نیز از نرسیدن امکانات گله‌ می‌کردند که به آنها نیز توضیحاتی می‌داد و همه را دعوت به صبر و آرامش می‌کرد.

ساعت یک بامداد 17/10/1365، برادر کاشانی وارد اتاق فرماندهی شد. او قبلاً در واحدهای مهندسی خدمت می‌کرد و اکنون در لشکر عاشورا به‌عنوان جانشین لشکر فعال شده بود. وی پرسید، حالا واقعاً امشب (17/10/1365) عملیات انجام می‌شود؟! و حسن دانایی بدون درنگ و تأمل پاسخ داد، بله، الان روز (ر) را تعیین کرده‌اند، فردا (18/10/1365) عملیات است و حتماً هم انجام می‌شود. همه چیزتان را آماده کنید. خشایارها را آورده‌اید؟ کاشانی درحالی‌که چندان اطمینان به انجام عملیات در روز 18/10/1365 نداشت، گفت که خشایارهایی که قرار بود بدهند، نه، ولی از خشایارهای خودمان هفت دستگاه آورده‌ایم. حدود 40 تا 50 قایق نیز در دهنة حوضچه‌های آب محورمان آماده کرده‌ایم. کاشانی در ادامة بحث‌های خود گفت، کلاً امین (فرمانده لشکر عاشورا) بچه‌ها را نسبت به بیستم توجیه کرده است و اصلاً فکر نمی‌کرد هجدهم عملیات باشد. دانایی نیز در پاسخ گفت:

نه، هجدهم عملیات است، حتماً آماده باشید.

کاشانی: البته من که از قاطعیت خوشم می‌آید، معتقدم که اگر قاطعیت باشد یک سال دیگر جنگ تمام می‌شود. یا این طرفی (به سود ما) یا آن طرفی (به سود عراق). پس ان‌شاءالله هجدهم عملیات است دیگر؟

دانایی: بله، حتماً هجدهم عملیات است. حالا مستقر شده‌اید؟

کاشانی: بله، مستقر شده‌ایم و سنگر فرماندهی را راه انداخته‌ایم.

دانایی: پس ارتباطتان را با ما برقرار کنید. [ارتباط تلفنی و بی‌سیمی].

کاشانی جانشین لشکر عاشورا با گفتن چشم و به سرکشیدن کلاهش اتاق فرماندهی و قرارگاه را ترک کرد. در داخل اتاق فرماندهی میان برادر غلامپور و برادر دانایی بحث درباره ساعت عملیات آغاز شد. صیاف‌زاده که تازه وارد اتاق شده بود، بهترین زمان درگیری را سه یا چهار شب می‌دانست. اما دانایی می‌گفت که غروب ماه ساعت 00:30 بامداد است. اگر ساعت سه یا چهار شروع کنیم، مقدار زیادی از تاریکی را از دست می‌دهیم و با طلوع خورشید نیروهایمان زمین‌گیر می‌شوند. غلامپور هم دراین‌باره معتقد بود که اگر هوا ابری باشد، از سر شب حرکت می‌کنیم و ساعت 24:00 به دشمن می‌زنیم، اگر هوا ابری نبود، چون عمق آب کم است و در برخی مناطق نزدیک به دشمن غواص‌ها مجبور هستند پیاده‌روی کنند و دشمن آنها را زیر نور ماه می‌بیند، باید دیرتر حرکت کنند. خدا رحم کند. به‌هرحال اگر هوا ابری شد ساعت 24:00 و اگر ابری نبود ساعت 02:30 به دشمن می‌زنیم. در این صورت موج دوم نیروها باید ساعت 06:00 به دشمن بزنند. در همین لحظه آقای رضایی مسئول مخابرات قرارگاه وارد اتاق شد. ساعت 2 بامداد بود. غلامپور با دیدن او گفت، آقای رضایی ارتباطاتتان را برقرار کنید، وقت نیست. رضایی نیز در پاسخ گفت، هنوز جای بعضی از یگان‌ها مشخص نیست، ان‌شاءالله صبح زود می‌رویم و هماهنگ می‌کنیم. با گفتن این جمله، رضایی از اتاق خارج شد و برادر حیدرپور فرمانده تیپ48 فتح هم‌زمان با رفتن او وارد اتاق شد و کنار آقای غلامپور که داشت برای خواب آماده می‌شد نشست. صیاف‌زاده به حیدرپور گفت که شما به احتمال زیاد در آبگرفتگی جناح راست عملیات به کار گرفته می‌شوید. آماده باشید. حیدرپور که از این جمله عصبانی شده بود، گفت: من پایم را اینجا نمی‌‌گذارم. من اینجا نمی‌آیم، مگه بچه شدی؟! من پایم را اینجا نمی‌گذارم. غلامپور درحالی‌که لبخند به لب داشت و پتو را روی سر خود می‌کشید، گفت: آقا سیف‌الله برو آماده شو، فردا به تو که دستور دادیم معلوم می‌شود که وارد می‌شوی یا نمی‌شوی؟!(60)

با رفتن برادران، چراغ اتاق را خاموش کردم و خوابیدیم. صبح پس از خواندن نماز به‌دلیل آنکه دیر خوابیده بودیم، مجدداًٌ خوابیدیم و ساعت 08:00 بیدار شدیم. پس از خوردن صبحانه، آقای میرحسینی فرمانده تیپ18 الغدیر در ساعت 08:45 وارد اتاق فرماندهی شد. پس از سلام و احوالپرسی گفت:

اینجا نه به ما خشایار داده‌اند و نه مواد منفجره.* ما هم اینجا می‌ایستیم تا دیگران که رفتند ما هم دنبالشان برویم. شما (غلامپور) به ما نامه دادید برویم پیش آقا محسن، رفتیم پیش ایشان، می‌گوید برویم پیش شمخانی، رفتیم پیش شمخانی، می‌گوید برو پیش رحیم، رفتیم پیش آقا رحیم، می‌گوید برو پیش غلامپور. این چه وضعی است؟! ما هم آمدیم اینجا، می‌نشینیم اینجا تا به ما بگویید چه کنیم؟ در جناح راستمان هنوز ادوات مستقر نشده است. سنگرهایی که قرار بود به ما بدهند، هنوز تخلیه نشده است. مخابراتمان وصل نیست به شما.

غلامپور در پاسخ به اعتراضات گله‌آمیز میرحسینی می‌گوید:

شما خودتان باید مخابراتتان را وصل کنید. ما یگان نداشتیم که در عملیات این‌قدر احساس عجر کند. چرا پیام دادیم، نیامدید جلسه؟! ما که گفتیم مشکلاتتان را حل می‌کنیم. چرا نیامدید؟

میرحسینی: کو پیامش؟

غلامپور: یعنی شما به حرف ما اعتماد ندارید؟

میرحسینی: هر روز برای ما یک پیام می‌آید. یک روز از سه قرارگاه نامه می‌آید برای جلسه و یک روز هیچی نمی‌آید! شما هیچ چیزتان مشخص نیست.

فرمانده تیپ18 الغدیر درحالی‌که بسیار عصبانی شده بود با گفتن جملاتی زیر لب که چندان نیز مفهوم نبود، اتاق را ترک کرد. غلامپور پس از رفتن وی، رو به حاضرین کرد و گفت: بندة خدا زیر فشار است. عملیات به این حساسی باید یگان‌های قوی را به کار بگیریم. دست و پا شکسته که نمی‌شود کار کرد. دانایی که از این برخورد تعجب کرده بود، گفت:

باید یک فکری برای جناح راست عملیات کرد. روی 18 و 33 (تیپ الغدیر و لشکر المهدی) نمی‌شود حساب کرد. فرماندهی باید یک فکری بکند درحالی‌که به نظر می‌رسید مانور جناح راست به‌دلیل آمادگی ضعیف و مشکلات لشکر33 المهدی و نیز تیپ18 الغدیر متزلزل شده است، غلامپور در پاسخ به حرف‌های دانایی چنین گفت:

فرماندهی فکرش را هم کرده، جناح عملیات با لشکر41 ثارالله است، اینها (تیپ18 الغدیر و لشکر33 المهدی) را هم گذاشته که تأمین جناح راست باشند و فشار کمتری روی ثارالله باشد. اینها امنیت ثارالله و جناح راست هستند. تیپ الغدیر از روز اوّل بی‌رغبت بود، دو یا سه بار فرستادمش پیش آقا محسن. محسن به میرحسینی تکلیف کرد و دستور داد که بیاید پای کار. البته حق دارد، عملیات سختی دارد. جناح‌داری سخت است، مشکلات دارد. بهش فشار آمده و باورش نمی‌شه که به این زودی عملیات است. من مطمئن هستم کارشان را انجام می‌دهند، بچه‌های یزد بسیار شجاع و با صفا هستند.

دانایی مجدداً بر ابهام مانور جناح راست تأکید کرده و می‌گوید:

آقای غلامپور این پد بوبیان پدر همه را درمی‌آورد. باید المهدی جناح راست باشد.

غلامپور: بابا جناح راست عملیات میرحسینی (18 الغدیر)، اسدی (33 المهدی) و قاسم (41 ثارالله) هستند.

غلامپور با بیان این جمله از جا برخاست و به بیرون قرارگاه رفت، پس از چند لحظه تأمل سوار ماشین شدیم و به سمت خط و دژ مرزی حرکت کردیم. در بین راه میرحسینی را دیدیم، غلامپور به او گفت، من مشکلات و مسائل تو را به برادر محسن گفتم. گفتم که شما جناح عملیات هستی و یک فکری بکنید. آقا محسن گفت که همه کارها و فکرها شده و باید بروند و عمل کنند. حالا ان‌شاءالله شما برو و با آقای اسدی هماهنگ کن و کارهایت را انجام بده. آقای دانایی را فرستادیم پیش شما باشد.

از میرحسینی که جدا شدیم، به سمت مقر لشکر25 کربلا رفتیم، مرتضی قربانی آنجا بود. او به‌محض دیدن آقای غلامپور به سمت ماشین آمد و با گرفتن در نگذاشت غلامپور از ماشین پیاده شود. درحالی‌که سرش را از شیشه ماشین به داخل آورده بود، گفت: من هیچی آماده ندارم، من کارم عقب است و نمی‌توانم برای روز بیستم آماده شوم. الان کار جهاد را ما خودمان داریم انجام می‌دهیم. غلامپور که از بیان تاریخ بیستم ازسوی قربانی متعجب بود، گفت: عملیات امشب نیست، فردا شب است. مرتضی قربانی باز حرف خود را تکرار کرد و گفت ما آماده نیستیم، ما بیستم آماده می‌شویم. قاسم هم آمد پیش شما که بگوید آماده نیست. او هم برای بیستم آماده است. غلامپور نیز با گفتن فردا شب عملیات است از او خداحافظی کرد. پس از جدا شدن از فرمانده لشکر25 کربلا، به سمت مقر لشکر33 المهدی رفتیم. اسدی آنجا بود. در داخل سنگر فرمانده لشکر تعدادی از برادران پاسدار مشغول راه‌اندازی بی‌سیم‌ها و خطوط تلفن بودند، هر از چند گاهی گلولة توپی در صد متری سنگر فرود می‌آمد، اما همه بی‌توجه به این گلوله‌ها، مشغول کار خود بودند. اسدی فرمانده لشکر33 المهدی بلافاصله بحث دربارة مانور عملیات را با طرح یک سؤال آغاز کرد و گفت:

از این سه جاده دشمن در جناح راست کدام مهم‌تر و قوی‌تر است؟

غلامپور: این جادة وسط که رویش مقر دارد.

اسدی: آن وقت شما قوی‌ترین لشکرتان را گذاشته‌اید اینجا؟!

غلامپور: ما توان گذاشته‌ایم.

اسدی: بحث من این است که مانور قرارگاه اشکال دارد. قرارگاه توانش را گذاشته طرف کانال ماهی و پنج‏ضلعی، اینجا (جناح راحت) شده کشک و پشم. شما اینجا اصلاً توان مهمی نگذاشته‌اید.

غلامپور: این‌طور نیست. ما همة فکرمان را گذاشته‌ایم اینجا. آقا محسن روی مانور نظر داده و شما می‌گویید کشک؟! به نظر من شما تا دیشب باور نداشتید که عملیات می‌شود.

اسدی: بله باور نداشتیم که عملیات می‌شود.

غلامپور: من از اول هم فکر می‌کردم که شما نمی‌پذیرید، ولی شما رفتید پیش آقا محسن و گفتید، چشم، تکلیف است و می‌پذیریم.

اسدی: بله، فرماندهی را روی چشممان می‌گذاریم. الان شما به من و خلیل (جانشین لشکر33) بگویید، تا هر کجا گفتید، می‌رویم. اینجا جنگ سختی داریم. مانور را تغییر دهیم و...

درحالی‌که روز و ساعت عملیات هر لحظه نزدیک‌تر می‌شود، هنوز فرمانده یگان‌ عمل‌کننده دربارة طرح مانور انتقاد دارد و مایل است طرح تغییر کند. غلامپور نیز که هرگونه تغییر را آفت تدابیر عملیات می‌داند با تغییرات کلی مخالفت کرده و استدلال می‌کند که مانور ازنظر کلی مناسب و دقیق است، اما دربارة جزئیات می‌توان بحث بیشتری کرد. وی با پذیرش کار روی جزئیات مانور، این مسئولیت را به آقای دانایی سپرد و گفت، شما با آقای دانایی بروید روی جزئیات کار کنید. آقای میرحسینی را هم در بحث شرکت دهید.

پس از خارج‌شدن از سنگر  فرماندهی لشکر المهدی، به سمت مقر لشکر عاشورا حرکت کردیم. در مقر تاکتیکی لشکر31 عاشورا علاوه‌بر امین شریعتی فرمانده لشکر، آقای محتاج از مسئولین قرارگاه عبور نیز حضور داشت. امین شریعتی درباره مانور، شناسایی‌ها و کارهای باقیمانده‌اش توضیح داد. بیشترین مشکل لشکر عاشورا فاصلة زمانی حرکت نیروها از خط خودی به خطوط دفاعی دشمن بود که سه ساعت به طول انجامید و این سه ساعت باید در زیر نور ماه طی می‌شد. غلامپور دربارة این مشکل به فرمانده لشکر عاشورا گفت:

آقای هاشمی امشب می‌آید و به ایشان می‌گوییم که اگر بخواهیم در تاریکی حرکت کنیم ساعت سه صبح با دشمن درگیر می‌شویم. ایشان باید تصمیم بگیرد.

با گفتن این جمله با امین شریعتی خداحافظی کردیم و به قصد دیدن فرمانده لشکر19 فجر به سمت مقر تاکتیکی این لشکر حرکت کردیم. در بین راه برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه را دیدیم که توصیه‌هایی در ارتباط با توپخانه کرد. پس از جدا شدن از ایشان به سمت دژ مرزی حرکت کردیم و پس از چند لحظه در بین راه نبی‌رودکی فرمانده لشکر19 فجر را دیدیم و سوارش کردیم. در داخل ماشین رودکی دربارة مانور لشکر و مشکلاتش صحبت کرد. می‌گفت، با این وضع آماده نمی‌شویم، خیلی از کارهایمان مانده است، باید فرصت بیشتری به ما بدهید. غلامپور با آقای رودکی نیز دربارة ساعت عملیات صحبت کرد تا به یک جمع‌بندی دقیق درارتباط‌با ساعت عملیات برسد. غلامپور بر این نکته تأکید کرد که اگر یک شب عملیات را عقب بیندازیم، یک ساعت و نیم تاریکی را از دست می‌دهیم. با این استدلال به نظر می‌رسید تأخیر در روز عملیات، ضریب موفقیت عملیات را کاهش می‌دهد. پس از رساندن امین به مقر تاکتیکی لشکرش، به قرارگاه برگشتیم. به‌محض رسیدن به قرارگاه نماز خوانده و نهار خوردیم. سپس محرابی مسئول اطلاعات و آقای میرصفیان فرمانده توپخانة پانزده خرداد آمدند و دربارة جزئیات کارهایشان توضیح دادند. مهندس عطار هم آمد و دربارة آزمایش سطحه و خشایار در عمق‌های مختلف آب توضیح داد. غلامپور در تماس با برادر محسن از وی خواست که غمخوار از مسئولان لجستیک را برای حل مشکلات یگان‌ها به قرارگاه بفرستد.

قرارگاه کربلا، خصوصاً اتاق فرماندهی بسیار شلوغ شده است. آقای محتاج و افشار نیز قرارگاه عبور را به نام قرارگاه عاشورا در همین قرارگاه کربلا مستقر کرده‌اند. حسن دانایی کلیه فعالیت‌های جناح راست را پیگیری می‌کند و آقای صیاف‌زاده نیز فعالیت‌های مهندسی در خط را دنبال می‌کند. آقای بشردوست با عده‌ای از برادران پاسدار نیز در یکی از اتاق‌های قرارگاه کربلا مستقر شده‌اند. همهمة عجیبی در قرارگاه به پاست.

در ساعت 15:20 به‌سمت دژ مرزی و مقر لشکر19 فجر حرکت کردیم. شمخانی به‌اتفاق آقای غمخوار نیز آمدند. شمخانی به‌محض دیدن آقای غلامپور با شوخی به غمخوار گفت، بیا بشین پیش غلامپور که نلرزه. هنوز دقایقی از آمدن شمخانی نگذشته بود که سیف‌الله حیدرپور فرمانده تیپ48 فتح هم آمد. شمخانی رو به او کرد و گفت:

شما بروید جزیره مینو را خالی کنید و بیایید این‌طرف (شلمچه) اول از همه هم ادواتت را بیاور.

غلامپور به حیدرپور: امشب از تاریکی استفاده کنید و تا صبح مستقر شوید. فرمانده گردان‌هایت را بیاور و توجیه کن. من به مرتضی (قربانی) گفته‌ام که تو لشکر احتمالاتی. اما به شما که می‌گویم، می‌خندی. مرتضی دلگرمیش از شما بیشتر است و آمده و مستقر شده. از تو انتظار نداریم این‌طوری حرف بزنی (اشاره به حرف‌های چند روز پیش حیدرپور که گفته بود من پایم را اینجا نمی‌گذارم.). گاهی می‌گویی زندگیم (عقبة تیپ) اهواز است، گاهی می‌گویی در جزیره مینو هستیم و... این بهانه‌ها را نیار و بیا پای کار.

حیدرپور با بیان چشم و این جمله که ما در خدمت اسلام هستیم، دژ مرزی را ترک کرد. با رفتن او افراد مختلفی آمدند و هریک گزارشی از مأموریت‌های خود ارائه کردند. آقای محرابی از وضعیت دشمن و سکوت چند شب گذشته‌اش گفت. حاج قاسم از مشکلات نداشتن شن و باقی‌ماندن کارهای جاده لشکر فجر که عقبة اصلی عملیات در بیست‌وچهار ساعت اول است سخن گفت. علی عساکره مشکلات ادوات و نداشتن مهمات را یادآوری کرد. غلامپور از ورود زودهنگام قرارگاه قدس و نجف گله داشت و می‌گفت، برادر عزیز (قرارگاه قدس) لشکر8 و لشکر14 و آقای ایزدی (قرارگاه نجف) لشکر5 را فرستاده‌اند شناسایی و بچه‌های شناسایی این یگان‌ها با نیروهای شناسایی لشکر10 سیدالشهدا درگیر شده‌اند. میرصفیان مسئول توپخانة پانزده خرداد گفت، توپ‌ها را آورده‌ایم ولی جا نداریم مستقرشان کنیم.

ساعت 16:25 روز 17/10/1365 جلسة فرماندهان یگان‌ها با حضور آقایان شمخانی و غلامپور کنار دژ مرزی تشکیل شد. شمخانی گفت، برادرها کارهایشان را توضیح بدهند. بلافاصله مرتضی قربانی که در حضور فرماندهان ردة بالا در بیان نظرات مثبت از دیگران پیشی می‌گیرد، گفت:

من چهار تانک مستقر کرده‌ام در خط برای زدن خط دشمن و دو تا هم برای عبور گذاشته‌ام.

شمخانی: شما و قاسم (لشکرهای 25 و 41) باید ده تا تانک عبور دهید. امین و نبی (لشکرهای 31 و 19) هم ده تا و ده تا هم قرارگاه قدس عبور می‌دهد.

سلیمانی: پس تانک‌های ما را مشخص کنید.

مرتضی قربانی: من یک دسته تانک می‌گذارم تحت امر قاسم و برایش عبور می‌دهم. سر شب بزنیم به عراق. ساعت 11 بهترین وقت است.

شمخانی: اگر هوا ابری بود ساعت 11 می‌زنیم به خط دشمن، اما اگر هوا صاف بود فردا به شما می‌گویم.

مرتضی قربانی: بدهید دست خدا! این حرف‌ها را نزنید، هواشناسی یعنی چه؟ راستی به ما خشایار بدهید.

شمخانی: خشایار نداریم، معطل ما نباشید. خدا لعنت کند شاه را که بیشتر برای ما نخرید!!

غلامپور: امشب هم ارتباطتان را با ما برقرار کنید.(61)

با پایان این جلسه که در فضای باز برگزار شد به قرارگاه تاکتیکی فرماندهی لشکر31 عاشورا رفتیم. در مقر فرماندهی این لشکر برادران شمخانی، غلامپور، وفایی، شریعتی و سلیمانی حضور داشتند. ابتدا آقای شمخانی توضیحاتی درارتباط‌با عبوردادن تانک به خطوط دشمن داد و احتمالات مانور را نیز ارزیابی کرد. امین شریعتی هم ضمن توضیحاتی دربارة مانور گردان‌هایش، گفت، ما همة کارهایمان را امروز در روز انجام دادیم، چه هوای خوبی است. کاش فردا هم همین‌طور باشد. در گرد و غبار و مه بدون اینکه دیده شویم، خوب کار می‌کنیم.

پس از برگزاری این جلسه به قرارگاه برگشتیم و نماز خواندیم. حسن دانایی گوشه‌ای از مشکلات مانور جناح راست را توضیح داد و قرار شد هماهنگی‌های لازم پس از صحبت با آقای رضایی فرمانده کل سپاه به دو یگان 18 الغدیر و 33 المهدی اعلام شود.

غلامپور که از رفت‌وآمدهای امروز کمی خسته شده بود رو به آقای دانایی کرد و گفت، از دو نقطه نگرانی دارم، یکی محور فضلی است که قرار است از دژ عبور کرده و جادة شلمچه را که عقبة اصلی عملیات است؛ باز کند و دیگری مانور جناح راست است. شما باید بروی به جناح راست و به اسدی و میرحسینی کمک کنی و خیالمان را از این محور راحت کنی. پس از این صحبت‌ها عازم قرارگاه خاتم1 مقر تاکتیکی فرمانده کل سپاه شدیم تا در جلسه‌ای که با حضور آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل می‌شد، شرکت کنیم. در این جلسه قرار بود درباره کلیات عملیات روز و ساعت دقیق عملیات به توافق برسیم.


* راوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و پزوهشگر جنگ ایران و عراق

* در عملیات مهران (کربلای1) نیز آقای هاشمی رفسنجانی به‌دلیل وجود مشکلات، تردیدها و ابهامات، به‌صورت دستور خواستار اجرای عملیات شده بود.

قرارگاه نجف در عملیات کربلای4 در محور شلمچه عمل می‌کرد.

* این جلسه در تاریخ 8/10/1365 و با حضور برادران رحیم صفوی جانشین نیروی زمینی، احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا، امین شریعتی فرمانده لشکر31 عاشورا، قاسم سلیمانی فرمانده لشکر41 ثارالله، احمد صیاف‌زاده معاونت عملیات قرارگاه کربلا، غلامرضا محرابی معاونت اطلاعات قرارگاه کربلا، حسین دانایی جانشین فرمانده قرارگاه کربلا، علیرضا عندلیب، فتح‌الله جعفری مسئول زرهی سپاه و علی عساکره مسئول ادوات نیروی زمینی سپاه تشکیل شد.

* تیپ57 ابوالفضل و لشکر19 فجر در عملیات کربلای4 در محور پنج‌ضلعی وارد عمل شدند و موفقیت قابل‌توجهی به دست آوردند. این موفقیت یکی از دلایل انتخاب منطقة شلمچه برای عملیات آینده و راهنمای طرح‌ریزی برای مانور این عملیات بود.

* منظور وی نیاز نیروهای بسیج به مرخصی است.

* منظور راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در لشکر 41 ثارالله است.

* معاون عملیات فرمانده کل سپاه.

* جلسه کلیه فرماندهان سپاه با آقای هاشمی رفسنجانی.

* حاضرین در این جلسه عبارت بودند از برادر وفایی مسئول مهندسی نیروی زمینی سپاه، برادر مبلغ جانشین مهندسی قرارگاه خاتم سپاه، برادر فروزش مسئول جهادسازندگی و برادر رضوی از مسئولان جهادسازندگی در جبهه‌های جنوب.

* تعدادی از فرماندهان اصلی حاضر در این جلسه عبارت بودند از آقایان هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، محسن رضایی، علی شمخانی، رحیم صفوی، غلامحسین بشردوست، احمد غلامپور، عزیز جعفری، حسین علایی، مصطفی ایزدی، نورعلی شوشتری، حسین خرازی، احمد کاظمی، مرتضی قربانی، قاسم سلیمانی، علی زاهدی، امین شریعتی، نبی رودکی، محمد کوثری، سیف‌الله حیدرپور، کاظم میرحسینی، باقر قالیباف، علی فضلی، غلامرضا صالحی، مرتضی صفار، محمد فروزنده، علی فدوی، احمد صیاف‌زاده، غلامرضا محرابی و...

* نفربری که نام آن خشایار است.

* تغییر در سازمان رزم قرارگاه‌ها درپی اصلی‌شدن عملیات در منطقه و حضور دو قرارگاه قدس و نجف صورت گرفت.

* حاضرین در این جلسه عبارت بودند از احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا، عزیز جعفری فرمانده قرارگاه قدس، نورعلی شوشتری جانشین فرمانده قرارگاه نجف، مهدی مبلغ از مسئولان جهادسازندگی قرارگاه مهندسی سپاه، فروزش فرمانده قرارگاه جهادسازندگی، رضوی از مسئولان جهادسازندگی، شمایلی مسئول جهادسازندگی در قرارگاه کربلا، رضا آزادی مسئول عملیات قرارگاه قدس و تعدادی از برادران جهاد و مهندسی سپاه.

* دستگاهی با حساسیت‌های الکترونیکی است که تردد وسایل نقلیه را ثبت کرده و نشان می‌دهد.

 

* تیپ الغدیر قرار بود با رسیدن به خطوط دشمن، پل‌های روی سیلبندها را با تی.ان.تی منفجر کند تا رفت‌وآمد نیروهای دشمن مختل شود.

مراجع


منبع: فصلنامه نگین ایران

پابه‌پای احمد غلامپور در عملیات کربلای5

نویسنده: مجید مختاری


ارسال نظر