فرماندهان در دوران جنگ تحمیلی در سطوح مختلفی ایفای نقش کردهاند که تاریخ شفاهی آنها با اتکاء به موضوعات مربوط به رخدادهای صحنه نبرد و گفتهها و ناگفتههای آن، مفاهیم غنی پژوهشی تاریخ جنگ ایران و عراق را فراهم میکند. آقای دکتر محسن رضایی از مهمترین فرماندهان در سطوح عالی جنگ است که به عنوان صاحب اصلی جنگ که از سال 1360 تا 1367 و پایان جنگ کانون موضوعات در سطوح مختلف جنگ میباشد. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با توجه به اهمیت این مساله در کنار تالیفات مکتوب، امر تاریخ شفاهی فرمانده کل سپاه در طول هشت سال دفاع مقدس را از بهمن ماه 1388 در دستور کار خود قرار داد که تا به امروز (پاییز سال 92)، 60 جلسه تاریخ شفاهی ایشان ثبت و ضبط شده است. متن پیش رو ماحصل گفتگوی چندتن از فرماندهان سپاه با دکتر محسن رضایی در تاریخ هشتم خرداد 1391 است که در آن موضوعاتی نظیر تاثیر عنصر مقاومت در برابر تهاجم ارتش عراق و توقف و تثبیت آن و بررسی عملیاتهای گسترده و محدود آزادسازی مناطق اشغالی در سال اول جنگ تحمیلی بازخوانی شد.
مقدمهمحسن رضایی بنیانگذار و مسئول واحد اطلاعات سپاه از ابتدای پیروزی انقلاب تا شهریور سال 1360 بوده است. با متلاشیشدن ساواک، واحد اطلاعات سپاه، نقش وزارت و سازمان اطلاعات و امنیت کشور را ایفا کرد. شاید در هیچ دورهای از تاریخ معاصر ایران بهاندازه این سیویک ماه و اندی، خطیر و سرنوشتساز نبوده است. حفظ نظام جدید درمقابل طوفان حوادث در سالهای 1360 ـ 1358، بعد از رهبری، مردم و مسئولان عالیرتبه نظام، مرهون نقش واحد اطلاعات سپاه پاسداران و محسن رضایی است. رضایی از شهریور 1360 ازجانب امام خمینی به فرماندهی سپاه منصوب و وارد جنگ شد و تا پایان جنگ و حدود 10 سال پس از جنگ نیز فرماندهی سپاه پاسداران را به عهده داشت.
محسن رضایی درنقش فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس ابتکار و خلاقیتهای قابلملاحظه و شاذّی را به نمایش گذاشت: تشکیل یگانهای سپاه، سازمان رزم، یافتن جوانهای بااستعداد همچون عزیز جعفری، رحیم صفوی، غلامعلی رشید، حسن باقری، مهدی باکری، محمدابراهیم همت، حسین خرازی، احمد کاظمی، مرتضی قربانی، جعفر اسدی و ارتقای آنها بهسطح فرماندهی، شکلدهی سپاه بهعنوان سبک جدید نیروی مسلح، نوع جدید فرماندهی و خلق راهبرد نظامی جدید مبتنیبر مدل انقلاب و مردم پایه و تحول در جنگ بهواسطه این ابداعات و این فرماندهان و مهمتر از همه تأسیس اندیشه و مکتب دفاعی جدید و دهها اقدام نو و مؤثر ازجمله این خلاقیتها میباشد.
باید به این محورهای کلیدی، ذهنیت انباشته شده وی در طول هشت سال جنگ تحمیلی را نیز افزود که از تصمیمگیریها، طراحیها، موانع و محدودیتها، علل و عوامل موفقیتها و شکستها، مسائل سیاسی جنگ، اختلاف دیدگاهها و نظرها، امور داخلی سپاه و... آکنده است، اما برای آینده سپاه، انقلاب و نظام، بهصورت نظاممند و قابلارائه، تدوین و منتشر نشده است.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با این درک، از سال 1388 تاریخ شفاهی ایشان و تعداد دیگری از فرماندهان عالیرتبه دفاع مقدس را کلید زده و بهرغم محدودیتها، پیشرفتی نسبی داشته که آن را بهعنوان دستاورد، ذخیره کرده است.
تاریخ شفاهی آقای دکتر محسن رضایی از بهمن 1388 آغاز شده و با توقفهای کوتاه و گاه طولانیمدت بهدلیل برگزاری انتخابات 1392 و نیز برخی موضوعات دیگر که مربوط به ایشان است، تا بهمن 1392، 60 جلسه برگزار و تصویربرداری شده است.
در مباحث بیانشده در مقطع قبل از انقلاب به منشأ اجتماعی، موضوع خانواده پدری، مبارزه و برخی موضوعات دیگر پرداخته شده است. در بخش دوم، تشکیل واحد اطلاعات سپاه پاسداران و مواجهه با برخورد مسلحانه و ترورهای گروههای محارب مثل فرقان، سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، کودتای نافرجام نقاب (نوژه) حزب توده و... مطرح شده است. در این بخش اکثر مطالب مطرحشده، برای اولینبار بیان شده است. در بخش سوم، به موضوع جنگ تحمیلی ورود شده که به بخش اعظم آن هنوز پرداخته نشده است.
نکته قابلتوجه اینکه در جلسات مربوط به دفاع مقدس، تا آخرین جلسه، علاوه بر آقای رضایی، سه چهار فرمانده دیگر هم حضور داشتهاند. متن پیش رو آخرین نشست درباره مقاومت در مقطع آغاز جنگ تحمیلی است که یکسوم زمان جلسه را در بر گرفت و مابقی زمان جلسه به موضوع عملیات محدود اختصاص یافت. علی شمخانی در این نشست که در دو سه پاراگراف مقاومت در خوزستان را جمعبندی کرد و گفت: «ما میدانستیم جنگی درحالوقوع است، اما از عمق، دامنه و شدت آن مطلع نبودیم.»
وی افزود: «بهدلیل مواجهه با حجم اقدامات عراق در مرزها، ما در خوزستان از مرحله پیش از جنگ عبور کرده بودیم. در این مرحله، تجاوز هوایی، انفجار در شهر، تلهگذاری، ترور و مینگذاری صورت گرفت و در محورهای مختلف ما شهید دادیم و نیروهای سپاههای شهرهای خوزستان در کمک به مناطق درگیر، همه فعال بودند و درمقابل عراق خط حد داشتند.» وی به یک نکته مهم اشاره کرد و گفت: «در بحثها، توقف و تثبیت دشمن، یک مرحله فرض میشود، درحالیکه دو مرحله است و درحالیکه دشمن در برخی محورها تثبیت شده بود، اما در برخی محورها مثل سوسنگرد متوقف نشده بود.»
آقای رضایی نیز بحث مقاومت را جمعبندی کرد و گفت: «اگر در عینخوش در شمال خوزستان و غرب دزفول مقاومت صورت میگرفت، عراق مجبور بود عقبنشینی کند، چون با شکست در خرمشهر و آبادان و سوسنگرد، حمله او فاقد دستاورد بود و باید عقب میرفت.» وی افزود: «درجریان مقاومت، محورها و جبههها شکل گرفت: محور آبادان، دارخوین، فارسیات، دُبّحردان، کرخه در غرب دزفول، سوسنگرد و حمیدیه، دهلاویه و هویزه.» ازنظر آقای رضایی و البته سایر فرماندهان، عملیاتهای محدود نتیجه دوره مقاومت و شکلگیری جبههها و محورها است. وی تأکید کرد: «رویکرد بچههای سپاه و بسیج عملیات ازنوع نظامی نبود که ضرورتاً باید حمله هماهنگشده صورت میگرفت، بلکه رویکرد آنها مبارزه بود نه جنگ. برای آنها وسعت عملیات مهم نبود و شلیک یک آر.پی.جی. به دشمن هم مهم تلقی میشد، حالا اگر اسیر میگرفتند یا یک تپه را آزاد میکردند فبها. سپاهیها معتقد بودند عراقیها یک روز هم نباید در سرزمین ایران بمانند و حضور آنها در خاک کشور موجب سرشکستگی ما است.
در این جلسه غلامعلی رشید به طرح یک بحث مهم و بنیادی پرداخت و گفت: «در جنگ دو نوع دستگاه فکری میان ارتش و سپاه وجود داشت. در دستگاه فکری اول برای حمله به ارتفاعات اللهاکبر در سوسنگرد، نیاز به سلاح هستهای تاکتیکی بود و در دستگاه فکری دوم، در هر نقطه، شب یا روز با نیروی کم یا زیاد، با طرحهای کوچک و بزرگ باید به دشمن حمله میشد.» رضایی نیز درباره تفکر سپاه و ارتش و نتایج آن برای آینده گفت: «باید حساسیت داشت که دستاوردهای جنگ بهغلط و براساس دستگاه فکری کلاسیک برای آینده تعریف نشود، زیرا آنگاه در آینده برای مقابله با دشمن احتمالی به آن روشها روی آورده میشود که دراینصورت شکستها و خسارات عظیمی به کشور و نظام وارد خواهد شد.»
در بخش دوم جلسه، بحث عملیات آغاز شد و عملیات 15 دیماه ارتش در هویزه که سپاه نیز با آنان همکاری داشت مورد واکاوی قرار گرفت. برای این بحث آقایان محسن نوذریان و مسعود انصاری که همراه حسین علمالهدی در عملیات حضور داشتند، دعوت شدند. محسن نوذریان با بیان طرح عملیات که باید از چند محور انجام میشد که چنین نشد و نیز به نکته اصلی عملیات که جلوماندن بچههای سپاه و نیامدن لشکر16 زرهی قزوین و شهادت همه آنها بهجز 6، 7 نفر بود، پرداخت و اظهار کرد: «ما تصور میکردیم تانکهای خودمان هستند که دارند عقبنشینی میکنند، اما به ما گفتند بروید جلو! شرایط حاد و سختی بود. شب شده بود. در آن شرایط ما فقط توانستیم بدون آب و با پوتین نماز را بخوانیم و احساس کردیم همهمان رفتنی هستیم.»
در تشریح شرایط هویزه مسعود انصاری افزود: «اکثر آنهایی که آنجا بودند حدود 200 نفر شهید شدند، فقط 5، 6 نفر زنده ماندیم. عراقیها تقتق گلوله میزدند تو مغز بچهها، ساعت 7 ـ 8 شب من آهسته گفتم بچهها کسی زنده هست... .»
آغاز گفتگو
حسین اردستانی: بسماللهالرحمنالرحیم. در جلسات گذشته، مقاومت دربرابر تجاوز را به پایان رساندیم و در این جلسه باید به عملیاتهای محدود بپردازیم. قبل از مقطع عملیاتهای محدود و در دل دوران مقاومت، چهار عملیات بزرگ آزادسازی توسط ارتش داریم که با ناتوانی مواجه میشود و آخرین آن 20 دی 1359 است. از این تاریخ به بعد و تقریباً از اسفندماه عملیات محدود در جبههها شکل میگیرد و تا شهریور 1360 قبل از عملیات ثامنالائمه(ع) ادامه مییابد و با عملیات ثامنالائمه(ع) وارد مقطع آزادسازی و دوره جدیدی از دفاع میشویم که نتایج درخشان و بزرگی را برای کشور و جبههها درپی دارد. راجعبه عملیات محدود در اسفند 1359 تا شهریور 1360 من چند سؤال میخواهم طرح بکنم و جنابعالی ابتدا مرور بکنید و یک نگاه کلّی به سؤالها داشته باشید، پایة بحث را بگذارید و بعد مباحث مرتبط به عملیاتهای محدود در جبهههای مختلف را دوستان مطرح بکنند. سؤالهای موردنظر عبارتاند از:
1. بسترها و شرایط جبهههای جنگ در آستانه عملیات محدود چه بود؟
2. دلایل اجرای عملیاتهای کوچک در این مقطع چیست؟
3. وضعیت پیش رو چگونه بود؟
4. چه محدودیتهایی در این شرایط وجود دارد؟
5. چه اهدافی از عملیاتهای محدود دنبال میشود؟
6. عملیاتهای محدود در کدام محورها فعالتر است؟
7. سازمان رزم انجام این عملیاتها چگونه است؟
8. فرماندهی عملیات توسط کدام سازمان و توسط چه کسانی صورت میگیرد؟
9. نتایج این علمیات در جبههها چیست؟
10. این عملیاتها چه آثاری بر فرایند جنگ به جا میگذارد؟
این دو سؤال آخر را میتوانیم در آخر بحث به آن بپردازیم، یعنی زمانیکه وارد عملیات آزادسازی میشویم، امّا بقیه سؤالات را هرجور شما صلاح میدانید به آن بپردازید. شما مرور بکنید بعد هم به عملیات محدود بپردازیم. خواهش میکنم آغاز بفرمایید.
علی شمخانی: البته ما یک جمعبندی بکنیم از عملیات سوسنگرد.
احمد غلامپور: هنوز بحث مقاومت تمام نشده و مانده است.
حسین اردستانی: در این جلسه قرار است عملیات محدود بحث بشود.
نکاتی از مقاومت خوزستان از زبان شمخانی
علی شمخانی: بههرحال ما از کلّ جبهة خوزستان در مرحلة توقف و تثبیت یک جمعبندی بکنیم.
محسن رضایی: ما جمعبندی کردیم، شما هم اضافه کنید خوب است، بفرمایید.
علی شمخانی: ادامه بدهم؟
محسن رضایی: آره شما ادامه بدهید، چون ما یک جمعبندی کردیم، ولی شما در جلسه گذشته نبودید. حالا شما هم نظرتان را بگویید.
مسعود انصاری: رهاکردن آب و اینها، اتّفاقاً درست است از همانجا باید شروع کرد.
محسن رضایی: درباره آب مفصّل بحث شده است.
احمد غلامپور: قرار شد آقا محسن یک مقدمه بگوید، بعد ما مجموعة حوادثی را ولو تیتروار درمورد سوسنگرد بگوییم.
علی شمخانی: در بحث عملیات محدود ما وارد مرحلة دوم جنگ میشویم، مرحلة بیرونراندن اشغالگر.
احمد غلامپور: قرار شد آقا محسن یک مقدمه بگوید، بعد ما مجموعة حوادثی را ولو تیتروار درمورد سوسنگرد بگوییم.
علی شمخانی: در بحث عملیات محدود ما وارد مرحلة دوم جنگ میشویم، مرحلة بیرونراندن اشغالگر.
احمد غلامپور: آقای شمخانی من یک سرفصلهایی آماده کردهام، اگر اجازه بفرمایید آقا محسن یک مقدمهای بگویند، بعد من بگویم عناوین مهّم بحث سوسنگرد چیها هستند. حالا هر چقدرش را رسیدیم، چون دوستان ظاهراً میخواهند این جلسه سوسنگرد را تمام کنند بروند سراغ عملیات محدود.
علیرضا عندلیب: ببخشید، جمعبندی مقاومت را آقا محسن فرمودند، آقای شمخانی هم درباره مقاومت در خوزستان نکاتی را اضافه بکنند.
حسین اردستانی: ما جلسه گذشته به این رسیدیم که این جلسه وارد عملیات محدود بشویم و من هم طراحی بحث را برایناساس تنظیم کردم. حالا شما یک جمعبندی از خوزستان بفرمایید بعد وارد بحث عملیات محدود بشویم.
محسن رضایی: درست است، آقای شمخانی نظرش را بگوید.
علی شمخانی: یکی از مهمترین محورهای هجوم عراق به ایران، خوزستان است، هم به دلایل سیاسی اعلامشده و هم یگان رزمی [اصلی] که عراق گذاشته بود، تقسیمبندی [محورهای هجوم عراق] اینطوری میشود که در شمالغرب، عراق مسئله درگیرسازی را دنبال میکرده. در غرب دورسازی از بغداد را و در خوزستان اشغال را دنبال میکرده و هدف هم اشغال جغرافیایی بود؛ زیرا عراق سه هدف سیاسی را در جنگ دنبال میکرد که فقط با اشغال خوزستان امکانپذیر بود؛ هدف حداکثری، هدف حد وسطی و هدف حداقلی. ما [دربرابر هجوم عراق] غافلگیر شدیم و تلقّی درستی [از جنگ نداشتیم]، سیاسیون اصلاً فکر نمیکردند جنگ صورت بگیرد و نظامیها تلقّیای که از جنگ داشتند آنچه اتفاق افتاد نبود و ذهنیت آنها بیشتر جنگ پاسگاهی و تبادلآتش بود، ما [پاسداران] هم که اصلاً آشنا به مسائل جنگ نبودیم، امّا میدانستیم قرار است جنگی صورت بگیرد، اما این جنگ تا کجا میخواهد عمق پیدا کند را مطلّع نبودیم.
وقتی جنگ شروع شد ما از مرحلة "جنگ پیش از جنگ" که در همة مناطق خوزستان جاری بود عبور کرده بودیم، یعنی تجاوز هوایی با هواپیما و هلیکوپتر، انفجار در شهر، تلهگذاری، ترور، مینگذاری در مناطق، حمله به پاسگاههای مرزی، همة اینها صورت گرفت و در محورهای مختلف شهید دادیم. میتوان یک نمودار گسترده ترسیم کرد و نشان داد که یک جنگ پیش از جنگ درستوحسابی در منطقة خوزستان رخ داده و مرحلة پیش از جنگ، عامل انسجامبخش به نیروهای خوزستان از فکه تا رأسالبیشه بود. بچههای سپاه شهرهای مختلف خوزستان [درگیر این جنگ بودند.] ما در خوزستان دو نوع شهر داشتیم: شهرهای مرزی و شهرهای غیرمرزی. همة شهرهای غیرمرزی قبل از آغاز جنگ در مرز درگیر بودند؛ یعنی وقتی با بچههای خرمشهر صحبت میکنید میگویند اوّلین کسانی که در جادة پل نو تله گذاشتند بچههای آغاجاری بودند. بچههای آغاجاری اتّفاقی نرفته بودند سوسنگرد. فرمانده عملیات [سوسنگرد]، که از بچههای ماهشهر بود، گفت: ما در پاسگاههای مرزی بودیم، درگیر شدیم. همة بچههای شهرهای غیرمرزی پشتیبان شهرهای مرزی بودند و نیرو مستقر کرده بودند؛ لذا بچههای شهرهای مختلف و بچههای سپاه اهواز در دارخوین و خرمشهر و بچههای ماهشهر در سوسنگرد [حضور داشتند] ضمن اینکه تعدادی از نیروهای سپاه خوزستان در کردستان هم حضور داشتند.
محسن نوذریان: اینکه فرمودید، شهید دستجردی، فرمانده بچههای آغاجاری، دو هفته قبل از جنگ آمد.
علی شمخانی: و برادرش که مجروح شد.
مسعود انصاری: خود حاجی [شمخانی] دو هفته قبل از جنگ ما را صدا زد آمدیم اهواز.
علی شمخانی: شما از بهبهان آمدید.
مسعود انصاری: ما از بهبهان آمدیم. گفت میخواهد جنگ بشود. گفتیم: جنگ چیه؟ گفت: حالا من بهتان میگویم. عین جملة آقای شمخانی است.
علی شمخانی: همة بچههای سپاه شهرهای مختلف خوزستان درمقابل عراق در جنوب خط حد داشتند. وسعت کلّ شهرستان دشت آزادگان کمی بزرگتر از منطقه عملیات بیتالمقدس است؛ 5900 کیلومتر است. در آنجا اضافهبر سپاه سوسنگرد، از عشایر سپاه مرزی درست شد که راهاندازی آن کلّی مشکلات داشت، چون اطلاعات یک حرفهایی میزد، مشکلاتی داشت.
مسعود انصاری: بله، من یادم هست.
مرحله مقاومت و مرحله تثبیت
علی شمخانی: درباره مراحل جنگ در کتابها معمولاً نوشتهاند مرحلة توقف دشمن، مرحلة پاکسازی دشمن و مرحلة تعقیب متجاوز و حال اینکه واقعیت این نیست. مرحلة توقف دشمن و مرحله تثبیت دشمن یکی نبود، دو مرحله بود و توقف دشمن مترادف با تثبیت نبود. مثلاً در محور سوسنگرد، از 31 شهریور 1359 مقاومت میبیند تا آخر آذر [ماه] و در هیچ محوری چنین جنگی نبود، غیر از عملیات پاکسازی در محورهای کرخه، غرب سوسنگرد و ارتفاعات اللهاکبر، غیر از این محورها از 31 شهریور تا اواخر آذرماه در محور سوسنگرد درگیری و مقاومت جریان داشت. خرمشهر در چهارم آبان سقوط کرد، تمام شد، ولی جنگ در سوسنگرد تا اواخر آذرماه بود و به همین شکل، بستان را میگرفتند، پس میدادند.
علیرضا عندلیب: آقای شمخانی ببخشید من در یادداشتهایم دارم که در دیماه ما همچنان نگران این هستیم که عراق بیاید دوباره سوسنگرد را بگیرد.
علی شمخانی: بله. دائم درگیری بود.
ارتش در محور سوسنگرد درمقابل تجاوز عراق
علیرضا عندلیب: در دیماه هم هنوز نگران هستیم که عراق دارد میآید دوباره سوسنگرد را بگیرد یا محاصره بکند.
علی شمخانی: پس مفهومش این است که خطوط هنوز تثبیت نشده و لشکر9 و لشکر5 عراق اصرار دارند که این محور را بگیرند، چرا؟ چون علت توقف عراق در شمال خوزستان و در جنوب خوزستان ناشیاز مقاومت در محور حمیدیه است.
علیرضا عندلیب: آقای شمخانی، حتی بعد از حملة ارتش [در 15 دیماه] هم همچنان این نگرانی وجود دارد.
علی شمخانی: ارتش را اشاره میکنم. نگاه کن، ارتش در روزهای اوّل جنگ تیپ3 لشکر92 را در تنگة چزابه داشت، امّا با یورش اوّل تخلیه میکند و میآید یک توقفی در اللهاکبر میکند و بعد میرود پادگان حمید. لذا در شمال کرخه یا بگوییم غرب سوسنگرد، ارتش هیچ حضوری غیر از آتش توپخانه که از حمیدیه در پشتیبانی رزمندگان قرار میگیرد، ارتش بهمفهوم نیروی زمینی [حضور نداشت.]
احمد غلامپور: یک مقطع کوتاه، ببینید...
علی شمخانی: من دوران مقاومت را میگویم. در دوران مقاومت منهای روزهای آغازین جنگ که نیروی زمینی ارتش با تیپ3 لشکر92 در تنگة چزابه بود، با هجوم اوّل عراق، به ارتفاعات اللهاکبر عقبنشینی کرد و کمی پس از آن در روز ششم هفتم از اللهاکبر رفت در پادگان حمید. علت اینکه سوسنگرد بار اول اشغال شد مال این است که کسی از سوسنگرد و از ارتفاعات اللهاکبر دفاع نمیکرده؛ لذا در محور غربی این نبرد هیچوقت ارتش بهمفهوم نیروی زمینی حضور پیدا نکرد، امّا هوانیروز بود و آتش توپخانه هم از حمیدیه شلیک میشد.
مسعود انصاری: اینجا من یک نکته بگویم. شما [شمخانی] به ما دستور دادید مهمّاتهایی که اینها [ارتش] جا گذاشته بودند به جاهای دیگه منتقل کنید؛ یعنی حتّی مهمّاتهایشان را هم نمیبردند. با عبدالله جاویدان و بروبچهها هر روز با کامیون مهمّاتهایشان را میبردیم، گذاشته بودند و رفته بودند.
ادامه داردهمچنین بخوانید:
قسمت دوم این گفتگو