کد خبر: ۱۱۸۲|
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۱
حمید رضا ترقی: اگر استفاده از ادبيات خشن به معناي تندروي است پس آقاي رييس‌جمهور از همه تندرو‌تر است.
رضایی همیشه مستقل عمل کرده است رضایی همیشه مستقل عمل کرده است

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر رضایی، حمید رضا ترقی از اعضای حزب موتلفه اسلامی در بخش دیگری گفت: حالا اگر محور آقاي مصباح باشد چه اشكالي دارد البته كه ديگر شخص ميان اصولگرايان مطرح نيست و اين نهاد روحانيت است كه اهميت دارد. هيچ‌وقت شخص در جريان اصولگرايي مطرح نبوده است كه امروز مطرح باشد. هميشه يا شوراي هماهنگي بوده يا شوراي اصولگرايان بوده است؛ هميشه جمع و خرد جمعي در ميان اصولگرايان مطرح بوده است.  در مورد نقش خاتمي در ميان اصلاح‌طلبان به توافق نرسيده‌اند.

 

متن گفتگوی اعتماد با حمید رضا ترقی در زیر می آید:

ارزيابي شما از عدم حضور برخي چهره‌هاي شاخص اصولگرا در همايش‌هايي با عنوان وحدت و همگرايي اصولگرايان كه نزديك به يك سال است برگزار مي‌شود، چيست؟ چهره‌هايي مثل علي لاريجاني، قاليباف يا محسن رضايي و ساير شخصيت‌هاي تاثيرگذار اين جريان فكري نه تنها در اين همايش‌ها شركت نمي‌كنند بلكه هيچ موضعگيري هم در اين مورد ندارند.

همايش اخير وحدت اصولگرايان همين طور كه آقاي تقوي هم اعلام كردند پنجمين همايش اين جريان بود كه به نسبت همايش‌هاي اول تعداد تشكل‌ها و افرادي كه به اين مجموعه پيوستند افزايش يافت. طبيعي است كه برخي افراد در اين همايش حضور نداشته باشند و دليلي هم ندارد كه همه در همايش شركت كنند. عدم حضور يا حضور به مفهوم تاييد يا رد اين حركت نيست.

 

اگر عدم حضور يا حضور در اين همايش به مفهوم تاييد يا رد حركت وحدت نيست پس افرادي هم كه در اين همايش شركت مي‌كنند الزاما اين حركت را تاييد نمي‌كنند؟

منظور  اين نيست كه اگر كسي در اين همايش حاضر بود تاييد كرده و اگر كسي در همايش حضور پيدا نكرد اين حركت را تاييد نكرده است. مسوولان كشور كارها و برنامه‌هاي مختلفي دارند و دليلي ندارد كه همه اين همايش‌ها را شركت كنند. بحث من اين است كه اگر كسي در جلسه‌يي حضور نداشت به اين معني نيست كه اين جلسه را رد كرده و مورد تاييدش نيست. دفتر حضور و غياب نيست كه اگر كسي در اين همايش شركت نكرد بگوييم اين فرد در ميان اصولگرايان نيست و اگر كسي حضور داشت بگوييم اين فرد حتما با اصولگرايان همراه است.
اين همايش‌هايي كه اصولگرايان برگزار مي‌كنند از ابتدا تا كنون رو به كمال است و تعداد تشكل‌هايي كه در اين همايش‌ها شركت كرده‌اند و به اين همايش‌ها پيوسته‌اند رو به افزايش است. البته كه حضور برخي از گروه‌ها براي شركت در همايش وحدت اصولگرايان نيازمند مذاكره و گفت‌وگو است كه البته اين گفت‌وگو‌ها در جريان است.

 

اما برخي چهره‌هاي اصولگرا اعلام كرده‌اند كه در اين همايش‌ها شركت نمي‌كنند. محسن رضايي يكي از شخصيت‌هايي است كه صريحا اعلام كرد كه در اين همايش شركت نمي‌كند؟

آقاي رضايي كه هميشه اعلام كرده‌اند كه مستقل هستند و هميشه هم مستقل عمل كردند اما آقاي لاريجاني هميشه حضور داشته‌اند در سخنراني‌هاي اصولگرايان شركت مي‌كنند و نيامدن ايشان را نبايد اين‌گونه برداشت كرد. به هر حال حضور مسوولان قوا در اين جلسات با رعايت مسائل امنيتي و تشريفاتي صورت مي‌گيرد كه هميشه امكان پذير نيست.

 

فكر نمي‌كنيد عدم حضور برخي چهره‌هاي شاخص اصولگرايي به دليل حضور پررنگ چهره‌هاي منتسب به گروه‌هاي تندروي اصولگرايي است؟در واقع حضور اكثريت افرادي منتسب به جبهه پايداري يا نزديكان احمدي‌نژاد به نوعي در عدم حضور چهره‌هاي سنتي اصولگرا تاثيرگذار بوده است.

 

من اساسا چنين تحليلي را قبول ندارم و يكي از انتقادات من به اصلاح‌طلبان اين است كه هربار بعد از برگزاري اين جلسات شروع به تخريب اين همايش‌ها مي‌كنند. شما به تحليل و ارزيابي ما كاري نداريد و از حضور و عدم حضور افراد برداشت خودتان را داريد. تمام دغدغه‌هاي شما حضور پايداري‌ها در اين جلسات و حضور دوباره احمدي‌نژاد و اطرافيانش در اين همايش‌ها و انتخابات و عرصه سياست است. به نظر من پشت سر همه اين تحليل‌ها جرياني است كه مي‌خواهد بگويد اصولگرايان وحدت ندارند. اين جريان فقط به دنبال حضور و عدم حضور اصولگرايان هستند. اول مي‌گويند چرا باهنر نيامد، باهنر هم بيايد در مورد رضايي حرف مي‌زنند كه چرا رضايي نيامده است. اين بازي‌هايي است كه در پي ايجاد تفرقه در پازل اصولگرايي است.

 

فكر نمي‌كنيد برگزاري اين همايش‌ها با اكثريت چهره‌هاي تندرو جريان اصولگرايي و تشكيل جلسات پي‌در‌پي احزاب سنتي مثل موتلفه با پايداري‌ها و ايثارگراني‌ها را مي‌توان نزديك شدن جريان راست سنتي به نومحافظه‌كاران تحليل كرد؟

من اگر اين سوال‌ها را جواب ندهم بهتر است. به هر حال من مي‌دانم اين سوالات ديكته شده است و از كجا آب مي‌خورد. اين مسائل تحليلي ندارد بلكه وهمياتي است كه اصلاح‌طلبان دارند. اصولگراها هميشه در انتخابات مجلس متحد بوده و منسجم عمل كرده‌اند و با همين انسجام هم پيش مي‌روند. فرقي هم بين پايداري‌ها وساير اصولگرايان وجود ندارد همه بايد باهم متحد باشند و اگر اختلافي هم وجود دارد بايد كنار بگذارند.

 

اما موضوعي كه اين روزها جريان اصولگرايي را تحت تاثير قرار داده است نبود ليدر و رهبري است كه اين جريان را به همگرايي و وحدت برساند و مصداق وجود تشتت و انشقاق ميان اصولگرايان و ضعف رهبري و همچنين ناديده گرفتن نقش ريش سفيدان در اين جريان فكري هم در انتخابات گذشته كاملا مشخص شد؟

در جريان اصولگرايي الان ديگر بحث رهبري و ليدري مطرح نيست و قرار است همه‌چيز بر اساس خرد جمعي عمل كنند. محور هميشه جامعتين بوده و همچنان هم اين محوريت با حضور مكمل‌هايي كه در تلاش‌اند زمينه‌هاي وحدت را ميان اصولگرايان فراهم كنند.

 

به نظر مي‌رسد آيت‌الله مصباح نقش پررنگي در ميان اصولگرايان پيدا كرده است. به نظر شما اصولگرايان نقش محوري آيت‌الله مصباح را مي‌پذيرند؟ اگر محوريت اين جريان به دست تندروهاي اصولگرا بيفتدچه سرنوشتي در انتظار اين جريان است؟

حالا اگر محور هم آقاي مصباح باشد چه اشكالي دارد البته كه ديگر شخص ميان اصولگرايان مطرح نيست و اين نهاد روحانيت است كه اهميت دارد. هيچ‌وقت شخص در جريان اصولگرايي مطرح نبوده است كه امروز مطرح باشد. هميشه يا شوراي هماهنگي بوده يا شوراي اصولگرايان بوده است؛ هميشه جمع و خرد جمعي در ميان اصولگرايان مطرح بوده است.

 

اما پيش از اين شخصيت‌هايي مثل آيت‌الله مهدوي كني يا حبيب‌الله عسگراولادي در ميان اصولگرايان نقش محوري داشته‌اند و تا قبل از انتخابات اخير مقوله ريش سفيدي در جريان اصولگرايي تاثيرگذار بوده است.

 

١٨ سال است كه مقوله ريش‌سفيدي در ميان اصولگرايان پايان يافته است. از زمان شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در مجلس هفتم كار اصولگرايان شورايي شده است و شخص خاصي محور نبوده است. اصولگرايان اساسا قصد ندارند كه به سمت رهبري فردي بروند و به دنبال جايگزيني براي آيت‌الله مهدوي كني هم نيستند چون ديگر شخصيت‌هاي اينچنين در ميان اصولگرايان وجود ندارند كه جامع الاطراف باشند از دست رفته‌اند و جايگزيني هم براي آنها نيست.

 

اما به نظر مي‌رسد اصولگرايان با پررنگ كردن نقش آيت‌الله مصباح به دنبال شخصيتي براي رهبري جريان اصولگرايي هستند.

اين استدلال و القائات اصلاح‌طلبان است اما در ميان اصولگرايان چنين قصدي وجود ندارد.

 

اگر اصولگرايان به وحدت مد نظرشان دست پيدا كنند فكر مي‌كنيد با توجه به عملكرد هشت سال گذشته كه به پاي اين جريان فكري نوشته شده است همچنان پايگاه اجتماعي قابل قبولي دارند؟

از انتخابات مجلس هفتم به بعد اصولگرايان از مقبوليت لازم برخوردار بوده‌اند و در انتخابات آينده هم همين توفيق را خواهند داشت.

 

فكر نمي‌كنيد پر رنگ شدن نقش نومحافظه‌كاران كه عمدتا در كنش‌هاي سياسي‌شان از روش‌هاي راديكالي استفاده مي‌كنند در پايگاه اجتماعي اصولگرايان تاثيرگذار بوده است؟

اساسا من با استفاده از لفظ تندرو موافق نيستم. در ميان اصولگرايان، تندرو و تندروي وجود ندارد. هر كس به دولت انتقاد كند كه تندرو نيست.

 

يعني مشي سياسي احزاب اصولگراي سنتي با نومحافظه‌كاران را در كنش‌هاي سياسي و مواضع انتقادي يكي مي‌دانيد؟

ممكن است فردي كه قبلا جزو پايداري بوده و الان نيست در ادبياتي كه به كار مي‌برد خشن برخورد كند اين موضوعات ارتباطي به روش‌هاي راديكالي و تندروي در اصولگرايي ندارد. مگر آقاي روحاني كه از لفظ ترسو و بزدل براي منتقدان خود استفاده نمي‌كند؟ اگر استفاده از ادبيات خشن به معناي تندروي است پس آقاي رييس‌جمهور از همه تندرو‌تر است. اين نوع دسته‌بندي كردن بيشتر به خاطر ايجاد اختلاف ميان اصولگرايان است تا اينكه بخواهند واقعيت قضيه را مطرح كنند.

 

فكر مي‌كنيد براي رسيدن به وحدت اصولگرايان سنتي بايد به نومحافظه‌كاران نزديك شوند يا اين نومحافظه كاران هستند كه بايد محوريت جامعتين را بپذيرند و به آن تن بدهند؟ كدام از اين دو محتمل است؟به نظر مي‌رسد كه گروه‌هايي از اصولگرا معتقدند اتاق فكر و رهبري اصولگرايان بايد تغيير كند.

 

در ميان اصولگرايان هيچ كس و هيچ تشكلي ادعاي محوريت ندارد همه به دنبال اين هستند كه يك مجموعه‌يي كه مي‌تواند مركز ثقل اصولگرايان باشد و همه آنها را قبول داشته باشند و بتوانند پشت سرش حركت كنند ضمن اينكه همه گروه‌هاي اصولگرا را پوشش بدهد به وجود بيايد. ما بايد به مجموعه‌يي برسيم كه فصل‌الخطاب در اصولگرايي باشد. در مورد تغيير اتاق فكر و رهبري اصولگرايان هم بايد بگويم كه اين تشكل‌هاي اصولگرا همچنان اتاق فكر و رهبري پيشين اصولگرايان را قبول دارند اما كامل نمي‌دانند. كامل ندانستن هم موضوعي جدا از رد كردن و قبول ندانستن است. ما هم كامل نمي‌دانيم و معتقديم براي اينكه همه جريان‌ها بتوانند دور هم جمع شوند به مكمل‌هايي احتياج است كه اضافه شود و بتواند اعتماد همه اصولگرايان را براي فعاليت جمعي جلب كند.

 

ارزيابي شما از حضور احزاب جديد مثل حزب علي لاريجاني در جريان اصولگرايي چيست ؟ فكر مي‌كنيد اين حزب با محوريت علي لاريجاني مي‌تواند پرچم داري اصولگرايان را بر عهده داشته باشد؟

ما از هر حزبي كه بتواند جمع اصولگرايان را منسجم‌تر كند و به مجموعه اصولگرايان اضافه شود و هم افزايي داشته باشد استقبال مي‌كنيم. ما بر خلاف اصلاح‌طلبان كه تحمل تشكل جديد را ندارند از تشكل‌هاي جديد استقبال مي‌كنيم.

 

فكر مي‌كنيد اين حزب جديد چنين كاركردي دارد؟

قطعا چنين كاركردي دارد. البته آقاي لاريجاني هنوز هيچ موضعي در مورد تاسيس اين حزب نگرفته است. اما به هر حال ايشان هم از جريان اصولگرايي خارج نيست و بعيد مي‌دانم تضادي با ساير اصولگرايان داشته باشد.

 

فكر مي‌كنيد ممكن است در ميان اصولگرايان شخصيتي مثل خاتمي نقش محوري پيدا كند و فصل الخطاب تصميمات اصولگرايان باشد؟

خير، به نظر من اصلاح‌طلبان هم  در مورد نقش خاتمي در ميان اصلاح‌طلبان به توافق نرسيده‌اند و در ميان اصولگرايان هم امكان‌پذير نيست. آقاي خاتمي هم در ميان همه اصلاح‌طلبان مورد قبول نيست.

 

اما نتيجه انتخابات اخير مصداقي براي پذيرش خاتمي در ميان اصلاح‌طلبان است.

به هر حال جرات ندارند كه مخالفت كنند چون يا مثل خانم راستگو مي‌شوند يا مثل حزب نداي ايرانيان. همه ذيل اصلاحات هم تعريف بشوند مورد هجمه قرار مي‌گيرند اما در ميان اصولگرايان چنين موقعيتي وجود ندارد.

کلید واژه های مطلب: گفتگو ، اصولگرایان ، اصلاح طلبان ، محسن رضایی
ارسال نظر