کد خبر: ۳۵۱۹|
تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۳
مرگ ناگهانی «مریم میرزاخانی»، نابغه ریاضیات ایران و جهان بسیاری از دوستداران دانش و معرفت ایرانی را ناراحت کرد و تعداد زیادی از مقام های سیاسی و ملی کشور را همسو با آحاد مختلف مردم به واکنش واداشت؛ افرادی که تحت هر شرایطی نتوانستند از کنار این اتفاق تلخ به سادگی عبور کنند و به ابراز احساسات و نظر پرداختند.

جدای از مردم عادی که به دلیل محدودیت های ساختاری جز ابراز غم و اندوه کاری دیگری از دستشان بر نمی آید، واکنش مقام های سیاسی و ارشد ملی در رابطه با این خبر از برخی جهات قابل ستایش بود.

برای مثال حسن روحانی، رئیس جمهور کشور با صدور پیام تسلیتی، این دانشمند از دست رفته را خلاق و متواضع نامید که همت والای یک زن ایرانی را در رسیدن به قله های معرفت بشری تعریف کرد.

بسیاری از نمایندگان مجلس نیز با ابراز احساسات در رابطه با درگذشت میرزاخانی از پیگیری های خود برای اعطای تابعیت ایرانی به دختر او گفتند و برخی مقامات فرهنگی کشور نیز با انتشار عکس های مشترک خود با میرزاخانی در سال های دور از علاقه و حمایت های خود نسبت به دانشمندان و نخبه های ایرانی پرده برداشتند و رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران نیز سخن از ارائه پیشنهاد اجرایی برای نامگذاری یکی از اماکن و یا خیابان های پایتخت به نام دانشمند ایرانی «دکتر مریم میرزاخانی» به شورای شهر خبر داد.

با وجود واکنش های مختلفی که از سوی مسئولان و مدیران ملی به این اتفاق صورت گرفت، بدون اغراق مهم ترین و شایسته ترین واکنش، پیامی بود که دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در این باره در صفحه شخصی خود منتشر کرد.

دکتر رضایی در این مطلب نوشت: این واقعه تلخ را بهانه ای برای قدردانی از معلمان زحمت کش قرار می دهم که در پرورش استعدادهای درخشان هرگز فروگذاری نکردند.

وی در ادامه به دو نکته مهم تأکید کرد و افزود: بهترین راه استفاده از ظرفیت استعدادهای علمی، حذف فاصله دانشگاه با نیازهای جامعه است. اگر دانشگاه های ما پرسش خود را از بیرون دریافت کنند، دانش بومی و راه نگاهداشت نخبگان در کشور هموار تر می شود.

دبیر مجمع تشخیص در مورد نکته دوم نیز نوشت: ساخت دانش مهم تر از ترجمه آن است. باید آنهایی را که مثل مریم میرزاخانی دانش می سازند، بیش از پیش قدر بشناسیم.

از آن جهت این واکنش را می توان بهترین و شایسته ترین واکنش به درگذشت این نابغه ریاضیات جهان عنوان کرد که می دانیم حال و روز بسیاری از نخبگان کشورمان تعریفی ندارد و آنهایی که چون میرزاخانی در غربت زندگی می کنند و به گسترش مرزهای دانش بشری کمک می کنند کم نیستند.

باید پرسید واکنش مسئولان و مقامات سیاسی کشور ما در قبال مغزهایی مثل هزاران مریم که در ایران پرورش یافت و اکنون در خارج از کشور در خدمت نیازهای جوامع غربی است، تاکنون چه بوده است؟ که حالا اینگونه در عزای یکی از این نخبگان به سوگ نشسته اند؟

به گواه تاریخ و تجربه، ما ایرانی ها با مرگ هر چهره شاخص ملی در هر حوزه ای اندوهگین می شویم و به آن حادثه واکنش نشان می دهیم. در این بین مسئولان و مدیران ملی نیز هم سو با مردم بعضاً سخن از وعده هایی می دهند که عملیاتی شدن آن زمان بر است و این واکنش های احساساتی با گذشت زمان فراموش می شود و با فروکش کردن حس عمومی و پیگیری های جمعی، مسئولان نیز موضوع عملیاتی کردن وعده و قول های خود را رها می کنند.


حالا یک میرزاخانی چشم از جهات فروبست و بی شک هزاران میرزاخانی زنده اند و در میان همه کم لطفی هایی که به آنان می شود، در فراسوی مرزهای ایران به گسترش مرزهای دانش کشورهای میزبان مشغول هستند؛ دانشمندان جوانی که دوری از خانواده و وطن را تنها به این دلیل باید تحمل کنند که در کشور مادری شان کسی حال و روز آنها را درک نمی کند و به نیازهای آنها ترتیب اثری نمی دهد.

مسئولان سیاسی و مدیران اجرایی کشور باید به این نکته توجه کنند که با کمی فاصله از این دانشمند بزرگ ایرانی، افراد صاحب نظر فراوان دیگری هستند که می توانند این شانس را داشته باشند تا در هنگام زندگی، طعم شیرین حمایت های ملی را بچشند و در مسیر خدمت به کشور خود گام بردارند؛ نخبگان بی نظیری که شاید اگر برخی محدودیت های مالی، علمی، سیاسی و اجتماعی آنها را از کشور مادری شان دور نکرده بود، منشأ خدمت های فراوانی به ایران و ایرانی می شدند.

اکنون دیگر فرصت شعار دادن و واکنش های احساسی دادن نسبت به مرگ این نخبه از دست رفته نیست و شاید این اتفاق بهترین زنگ خطر برای دریافتن سایر نخبگان این مرز و بوم است. دیگر وقت آن است که مدیران اجرایی کشور ضمن بازنگری در سیاست های کلان خود در قبال نخبگان علمی  مسیری را آغاز کنند که در جریان آن هم فاصله بعید دانشگاه تا نیازهای جامعه کوتاه و هم زمینه برای بومی کردن دانش فراهم شود؛ شرایطی که سبب خواهد شد امکان تولید دانش و معرفت جدید بشری توسط نخبگان ارزشمند کشورمان در داخل ایجاد  و آرام آرام فرصت های بیشتری برای افزایش رفاه جامعه آن هم با کمک حداکثری سرمایه های علمی کشور فراهم شود.

با مروری به واکنش هایی که در رابطه با مرگ این نابغه ملی شد، به خوبی مشخص می شود که محسن رضایی یکی از معدود افرادی بود  که در پیام تسلیت خود به این دغدغه اشاره کرد و سرلوحه کار قرار دادن آن را از جمله اولویت های مسئولان دانست.
بر همین اساس خالی از لطف نبود که با اشاره به این پیام و ذکر ضرورت های توجه و بازنمایی ابعاد بیشتری از آن، امید داشت، آنهایی که در مسند قدرت و مدیریت هستند با انداختن طرحی نو و رها کردن چارچوب های محدود کننده و فراری دهنده برای آراء و اندیشه های نخبگان این کشور ارزش قائل شوند و تلاش کنند با استفاده عملیاتی و عزتمندانه از نخبگان دلایل خروج آنها از کشور را به حداقل برسانند تا حداقل هنگام مرگ در کنار عزیزترین دارایی زندگی شان که همان خاک وطن است، حضور داشته باشند و در غربت به خاک سپرده نشوند.

رضا رحیمی/ دانشجوی سال آخر دکتری دانشگاه تهران
ارسال نظر