تا یک هفته قبل از عملیات كربلاي ٤ بر اساس ارزیابی فرماندهان، غافلگیری در حدود 80 درصد بود اما از یک هفته به عملیات هر چه به شب عملیات نزدیک میشدیم، این رقم از نظر من به مرور کاهش مییافت تا حدی که در شب عملیات به حدود 50 درصد رسیده بود، ولي اكثر فرماندهان نظرشان اين بود كه عمليات هنوز لو نرفته است و بايد عمليات انجام شود. چند نفري هم بودند كه ابهام داشتند ولي دراقليت بودند.
بنابراین تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که اگر پس از شروع عمليات و تا قبل از روشن شدن هوا متوجه لو رفتن عملیات شدیم، عملیات را متوقف کنیم واگر لو نرفته باشد تمام نيروها را وارد مي كنيم و جنگ را به سوي بصره ادامه مي دهيم. اما براي آنكه تزلزلي در عزم و اراده فرماندهان بوجود نيايد با كسي در ميان نگذاشتم. چرا که باید با قاطعیت میجنگیدند و نباید ترديدي در آنها به وجود میآمد، لذا به جز برادر علی شمخانی که قائم مقام من بود، کسی خبردار نشد.
هنگامی که عملیات شروع شد، بعد از گذشت چند ساعت با مشكل
عجيبي روبرو شديم؛ در منطقه شلمچه كه فكر نمي كرديم جبهه باز شد ولي در
منطقه خرمشهر و آبادان دشمن مقاومت عجيبي مي كرد. یقین پیدا کردیم که ادامه
عمليات در عبور از اروند و روبروي آبادان و خرمشهر سخت است ولي در شلمچه
بسيار آسان است. لذا تصميم گرفتم بقيه نيروها از شلمچه ادامه تك بدهند ولي
اكثر لشگرها در خرمشهر و آبادان بودند و براي انتقال به شلمچه و توجيه شدن
و آمادگي پيدا كردن چند روز وقت مي خواستند و از طرف ديگر دشمن در كل منطقه
هوشيار شده و او هم نيروهايش را روبروي ما مي آورد. بنابراین از
نزدیکیهای صبح به نیروها دستور داده شد که عمليات را متوقف كنند و به عقب
برگردند و نیروها تقریباً تا قبل از ظهر به عقب برگشتند.
در ضمن متوجه شدیم که میتوانیم همان جا عملیات موفقی را انجام دهیم مشروط به این که ارتش عراق از حالت آمادهباش و هوشیاری خارج شود. خداي متعال به ذهن ما انداخت كه بجاي آنكه بگوييم يك مرحله از عمليات انجام شده انرا يك عمليات مستقل نام گذاري كنيم و وانمود كنيم كه عمليات بزرگي را انجام داده ايم و اگر بگوييم كه يك مرحله از عمليات انجام شده است دشمن همچنان در اين منطقه در هوشياري مي ماند، بنابراين بر خلاف روال هميشگي جنگ بجاي آنكه بگوييم مرحله اول، آن را يك عمليات مستقل اعلام کردیم.
بر همین اساس این عملیات را به یک عملیات فریب تبدیل کردیم و طوری وانمود کردیم که عملیات بزرگ سالانهٔ ایران انجام شده است. بنابراين اسم اين مرحله را بجاي آنكه بگوييم مرحله اول كربلا چهار آن را عمليات كربلا چهار گذاشتيم.
برای اینکه دشمن باور کند که این حرف درست است اولاً تبلیغات گستردهای انجام دادیم که عملیات کربلای 4 با موفقیت کامل همراه بوده است و ما تعدادی از دشمنان را اسیر گرفتهایم و این حمله برای ایران بسیار تعیینکننده و مهم بوده است و دوم اینکه نیروهایمان را به سمت اهواز عقبنشینی دادیم؛ یعنی حدود 150 کیلومتر از خط فاصله گرفتیم و درعینحال بلافاصله برای عملیات کربلای 5 آماده شدیم.
عملیات کربلای 5
دوازده روز بعد در همان منطقه
ولي با تغيير در مانور و تمركز در منطقه شلمچه عمليات كربلاي پنج كه مراحل
دوم وسوم كربلاي چهار بود را انجام داديم. در واقع عملیات کربلای 5 چیزی جز ادامه عملیات کربلای 4 نیست
یعنی در همان منطقه و در ادامه کربلای 4 و دوازده شبانهروز بعد از آن،
عملیات کربلای 5 را آغاز کردیم.
دشمن يك رو دست عجيبي خورده بود زيرا كه او درطي اين دوازده روز چون باور كرده بود ايران برنامه اي براي ادامه عمليات دراين منطقه ندارد به تمام نيروهايش مرخصي داده بود و لذا در يك غافلگيري بي نظيري نيروهاي ما توانستند تا نزديكي شهر تنومه كه در مجاورت شهر بصره قرار داشت پيشروي كنند.
عملیات کربلای 5 در واقع مرحله دوم وسوم ازعملیات كربلاي ٤ شد و اگر نمیخواستیم دشمن را فریب دهیم، باید مثل عملیاتهای بیتالمقدس، خیبر، بدر و والفجر مقدماتی اعلام میکردیم که این عملیات دوم در واقع مرحله دوم وسوم از عمليات كربلاي ٤ است؛ یعنی مرحلهٔ اول، کربلای 4 بوده كه چند ساعت طول كشيد و مرحلهٔ دوم و سوم کربلای 5 كه بيست شبانه روز طول كشيد بنابراين مي توانيم بگوييم كه ما در تاريخ 65/10/3 تا تاريخ 65/11/3 و به مدت يك ماه عمليات كربلاي (٤+٥ ) را انجام داديم و نه دو عمليات جداگانه.
چون کربلای 5 بخشي از کربلای 4 است و پس از یک وقفه زمانی کوتاه با تغییراتی در مانور در نقاط آسیبپذیر دشمن ولي در همان مكان و در ادامه كربلاي ٤ به اجرا درآمد و رو دستی كه عراق از ايران خورد يكی از بزرگترين فريب هاي جنگی تاريخ بود كه خدای متعال به ذهن فرماندهان انداخت.