عدالت و پیشرفت، دو عامل محوری و یک مطالبه اساسی است که مردم در تمامی کشورها خواهان آن هستند و تمامی شعارهای تبلیغاتی از سوی سیاسیون، تحقق آن را وعده میدهند.
قاعدتا هدف غایی ملت ایران و مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز تحقق این دو اصل برای بالندگی و سربلندی کشورمان میباشد. این دو مؤلفه ، خواسته ای است که انسانها به آن نیازمند هستند. پیشرفت یعنی از لحاظ علم و عمل و آنچه که در دنیا برای یک جامعه نیاز است، به نتایج مطلوب برسد. عدالت، یعنی دربین اقشار مردم تبعیض وجود نداشته باشد، ظلم نباشد، بی عدالتی نباشد. هر دو خواسته، جزو خواسته های اساسی و اصلی و دیرین بشریت است که تا تاریخ بشر وجود داشته این دو خواسته یعنی عدالت و پیشرفت جزء خواسته های اصلی انسانها بوده است.
دادن این شعارها راحت است ولی مهم آن است که چه وقتی زمان عمل به این گونه شعارها است. ما در نظام جمهوری اسلامی، دههی چهارم را مناسب برای عمل در جهت رسیدن به این دو شعار یافتیم. پیشرفت را میتوان بدست آورد، عدالت را هم با آگاهی و بصیرتی که مردم ما دارند ، موانع را شناخته اند، اهداف را تشخیص داده اند، جوانان ما دوست و دشمن را تشخیص میدهند و اگر مسئولی به جِد در پی عدالت باشد میتواند در جامعه امروز مقدمات استقرار عدالت کامل را فراهم کند.
گفتیم که این دهه، باید دههی پیشرفت و عدالت باشد البته با گفتن نه پیشرفت رخ میدهدو نه عدالتی صورت میگیرد اما با تبیین کردن و عزمها را راسخ نمودن هم پیشرفت حاصل میشود هم عدالت. ممکن است برخی از به اصطلاح تئوریسینهای اقتصادی بر این باور باشند که: آقا نمیشود، اگر بخواهید به پیشرفت اقتصادی برسید ناچار خواهید بود که فاصله طبقاتی را قبول کنید و بپذیرید! اینجاست که ما میگوییم " نوآوری و ایده " . نباید فکر کنیم که نسخههای اقتصادی غرب آخرین حد دستاورد بشری است، خیر این هم یک نسخه است که دوره ای دارد و به پایان خواهد رسید و فکر تازه و ایده نویی به میدان وارد میشود. باید گشت و آن فکر نو را پیدا کرد، شاخص و ملاک باید این باشد. سرمایه گذاری ثروتمندان در کارهایی که به تولید کشور و افزایش محصول در درون کشور با بهرهدهی بالا منتهی میشود یک عبادت و ثواب است و به جز آن هم برای خود سرمایه گذاران سود دارد و هم برای مردم سودآور است و هم موجب رضای خدا میشود به شرط آنکه دولت هم مراقبت کند که همه طبقات و اقشار جامعه برخوردار بشوند و طبقات ضعیف هم بتوانند از فرصتها استفاده کنند تا از ضعف خارج بشوند و اقتصاد جامعه رو به شکوفا شدن برود.
رسیدن به این آرمانها روحیه جهادی میخواهد. روحیه جهادی و مدیریت جهادی شرط حرکت به سمت تولید ملی و اقتصاد مقاومتی است و روحیه یک ملت بیش از هر چیز دیگری به فرهنگ آن جامعه بر میگردد . رهبر عظیم الشان انقلاب فرمودند : " اگر ما بخواهیم این حرکت عظیم اقتصادی در کشور انجام بگیرد، یک الزاماتی هم دارد. اولاً روحیه جهادی لازم است" اما سوالی که پیش می آید این است که رابطه فرهنگ و اقتصاد در مکتب اقتصادی اسلام چگونه است؟
اقتصاد مقاومتی نمی پذیرد که صرفاً مصرف کننده باشد در مقابل اهداف سلطه و تکنوکراتها ایستادگی میکند، دست لیبرالهارا قطع می کند. این نوع اقتصاد سعی در تغییر ساختارهای اقتصادی موجود و بومی سازی آن بر اساس اهداف خود دارد.
فرهنگ، سیاست و اقتصاد سه رکن مهم هر جامعه هستند و از بین آنها، فرهنگ نقش کلیدی دارد. بنابراین اقتصاد در تبعیت از فرهنگ عمل میکند. بطور کلی اقتصاد آرمانها و جهت خود را از فرهنگِ متبوع خود میگیرد. بنابراین تا فرهنگ مقاومتی نباشد، اقتصاد هم مقاومتی نخواهد شد.
تا زمانی که خاستگاه فرهنگ اقتصاد بر پایهی مفاهیمی چون " سرمایه سالاری " و " سود محوری " باشد و مدیران کلان اقتصادی به این دسته از معادلات وفادار باشند و مانع از ورود مردم به اقتصاد شوند، جهاد اقتصادی و اقتصاد مقاومتی مد نظر نظام جمهوری اسلامی محقق نخواهد شد. بدیهی است اقتصاد مقاومتی بر پایه و اساس سرمایه معنوی افراد و جامعه استوار است. بدون سلامت معنوی، مقاومت شکننده است، مثال مهم اقتصادی در این زمینه دوری از لقمه حرام است. نان حرام ،هر الگویی را که از شیوه زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی ارائه بدهید بی فایده و عبث میکند لذا یکی از اهداف اساسی ما باید این باشد که مسیر لقمههای حرام و میزان آن را در اقتصاد کشورمان بررسی کنیم و با آنها به شدت مقابله کنیم.
نگاه دفاعی غایت یک اقتصاد مقاومتی نیست اما شرط لازم است، در شرایط فعلی به نظر میرسد مشکل سیاست گذاری کشور، نبود همیت و جدیت در اجرایی کردن اهداف اقتصاد مقاومتی است که گاهی موجب نوسانهایی بر روح و روان و اعتماد جامعه و بر رفاه اقشار محروم و ضعیف میگردد. امیدست که با گذر مقتدرانه از شرایط کنونی، اقتصاد ایران وارد عرصه های قدرتمند یک اقتصاد پویا و به الگویی مقتدر از یک اقتصاد مقاومتی برسد.