در دوران محافظت از ایشان با شهدایی مانند؛ شهید باکری، همت، چمران، صیاد شیرازی، باقری و… آشنا شدم، خاطراتی که هیچگاه فراموش نمیکنم و حالا با آن خاطرات زندهام… خوش به حال آنها که رفتند. ۳بارمجروحیت برای اثبات جانبازی کم است محافظ فرمانده سپاه وقت که این روزها تمام دندانهایش را به خاطر نفوذ خردل به لثه هایش از دست داده است، در مورد ۳ بار مجروحیت خود می گوید: دوبار آن در حین پاکسازی بود. طبق قرار باید بمبهای زخمی شده را جمعآوری میکردیم تا در منطقهای دور، آنها را منفجر کنیم که در حین جمعآوری یکی از آنها منفجر شد و من از ناحیه صورت زخمی شده و از موج انفجار چندین متر به هوا پرتاب شدم و همان جا موجی هم شدم، علاوه بر این کلی ترکش از آن دوران در تنم به یادگار دارم، از آب آلوده اروند هم کمی گاز شیمیایی یادگاری نگه داشتم.
ماجرای ترور نافرجام محسن رضایی
کاهکش از خاطراتش با محسن رضایی و ترورهای نافرجام وی هم سخن گفت: از جبهه به عقب برگشته بودیم، زیر پل سید خندان بودیم که یک فولکس قدیمی جلوی راهمان را گرفت و تا در ماشین را باز کردند شروع به تیراندازی به ماشین ضدگلوله ما کردند و آن موقع بود که آقای رضایی گفت بایستیم ببینیم حرف حسابشان چیست؟! چون حاج محسن اصلا اهل فرار نبودند. بعد از اتمام شلیک هایشان نیروهای امنیتی آمدند و آن ترور نافرجام تمام شد. البته ترورهای دیگه ای هم بود که همگی نافرجام ماند. برخی ترورها هم برای قبل از مسئولیت من بود.
شما خاری هستید بر چشم دشمنان ایران.از محسن محافظت کنید انسان شریفی است.
دستان پر مهرتان را می فشارم