فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس با تشریح نخستین نقطه آغاز خصومت بین ایران و عراق در قسمت سوم برنامه حماسه خوان از شبکه یک بیان داشت: مرحله اول فرآیند جنگ عراق علیه ایران در مرداد ۵۷ با اخراج امام از عراق انجام شد و این موضوع مشکوک به ارتباط صدام با قدرت های جهانی بوده است.
سردار سرلشکر محسن رضایی ادامه داد: سوالی که پیش می آید این است که انگیزه صدام از این تهاجم چه بوده است و اینکه او با چه پشتوانه ای این ریسک بزرگ را پذیرفته و وارد این جنگ شده است؟
وی با اشاره تاریخی به سیر به قدرت رسیدن صدام حسین تصریح کرد: صدام عنصری مشکوک در حزب بعث بود. بعد از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی، انگلیس حکومت هاشمیان در عراق را مستقر کرد و پس از ۲۰ سال با نقش آفرینی شوروی، عبدالکریم قاسم در قالب جمهوریت سر کار می آید، اما پس از چند سال یکی از دوستان عبدالکریم قاسم به نام عارف با حمایت سازمان سیا و انگلیسیها و مشارکت فعال حزب بعث علیه قاسم کودتا میکند و صدام کسی بود که به عبدالکریم قاسم شلیک میکند و البته بعد از آن هم حزب بعث علیه عارف کودتا کرد و حسن البکر سر کار آمد.
فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس با ذکر خاطرهای گفت: در سال ۶۱ همزمان با حمله اسراییل به جنوب لبنان به اتفاق شهید صیاد شیرازی و سردار رشید به این کشور سفر کردیم و با مصطفی طلاس، وزیر دفاع سوریه دیداری داشتیم و او با بیان اینکه صدام حسین یک مهره آمریکایی است، گفت: حتی جمال عبدالناصر نیز به او مشکوک بود و هیچگاه با وی ملاقات نکرد.
سردار رضایی افزود: وقتی این عناصر را در کنار انگیزههای شخصی صدام که فردی جاه طلب و داعیه دار رهبری اعراب را داشت، قرار میدهیم و همچنین طبق نقلهایی که میگویند آمریکایی ها اروند رود و استان خوزستان را به صدام قول داده بودند، به انگیزههای او از حمله به ایران پی میبریم.
وی با اشاره به سندی از پلیس تهران در مرداد ۵۹ گفت: در گزارش پلیس تهران در مرداد ۵۷ آمده است که در تهران هرشب در ۵۰۰ مسجد بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ نفر جلساتی بر علیه رژیم برگزار میکنند و هشدار میدهد که اوضاع کشور بحرانی است و در همین زمان صدام امام را اخراج کرده و به ائتلاف با شاه و آمریکا میپیوندد و این ائتلاف علیه انقلاب شکل میگیرد.
اما آمریکا این ائتلاف را کافی نمیداند و در خلال کنفرانسی در جزیره کوادولوپه فرانسه در جلسه ای بین مقامات آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان برنامه میریزند که در صورت سقوط شاه که تقریبا برایشان مسجل بود شورای سلطنتی شکل بگیرد و با انقلابیون وارد مذاکره شود و در صورت شکست این شورا ژنرال هایزر آمریکایی وارد ایران شده و از طریق ارتش کودتا کند؛ هایزر وارد ایران شد و فرماندهان ارتش را هم تشویق به این کار کرد اما آن ها بدلیل عدم حضور شاه که فرمانده کل قوا بود، موافقت نکردند و طرح کودتا شکست خورد و هایزر در خاطراتش مینویسد که فرماندهان ارتش شاه تفاهم نداشتند و میترسیدند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه با پیروزی انقلاب فرصت سیاسی مناسبی برای آمریکا و صدام برای اصلاح رابطه و پایان خصومت با ملت ایران پدید آمد، اظهار داشت: خصوصا در زمان دولت موقت که مهندس بازرگان و دکتر یزدی متمایل به آمریکا بودند آمریکاییها فرصت داشتند که خصومت ائتلاف را پایان دهند اما بالعکس از اسفندماه ۵۷ و تنها دو هفته پس از پیروزی انقلاب از آشوب های تجزیه طلبانه کردستان حمایت کردند و استخبارات عراق هم در سال ۵۸ وارد حمایت از آشوبها در ایران شد.
دکتر رضایی با بیان اینکه پایان نظام شاهنشاهی و استقرار دولت انقلابی برای آمریکا بسیار گران میآمد افزود: این فشار بر آمریکا تا حدی بود که
آمریکا در موضوع اشغال افغانستان توسط شوروی سکوت کرد و به شوروی امتیاز داد و بعدها دلیل این امتیاز معلوم شد و به تعبیر امام (ره) "دست آمریکا از آستین شوروی بیرون آمد" که اشاره به در اختیار آمریکا قرار گرفته شدن ارتش تجهیز شده عراق توسط شوروی بود.
وی با اشاره به ملاقات مشاور امنیت ملی رییس جمهور آمریکا با صدام حسین، ادامه داد: مجله تایمز لندن از ملاقات صدام با برژینسکی در بهمن ماه ۱۳۵۸ مینویسد: "برژینسکی پس از سفر محرمانه به بغداد در اوایل سال جاری (1980 میلادی) در یک مصاحبه تلوزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظه ای بین ایالات متحده و عراق نمی بینیم؛ ما معتقدیم عراق که تصمیم به استقلال دارد در آرزوی امنیت خلیج فارس است و تصور نمی کنیم که روابط آمریکا و عراق سست گردد!"
فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس در تشریح سخنان برژینسکی گفت: منظور از اینکه عراق به دنبال استقلال است یعنی صدام به دنبال استقلال از شوروی و منظور از عدم تضاد یعنی جایگزین کردن آمریکا به جای شوروی و منظور از آرزوی ایجاد آرامش در خلیج فارس، یعنی صدام به دنبال رهبری اعراب است. نکته جالب این سخنان برژینسکی استفاده از واژه مجعول هلیج عربی برای خلیج فارس برای اولین بار از جانب آمریکایی ها است و از نیات پشت صحنه خبر می دهد.
سردار محسن رضایی با بیان اقدامات متخاصمانه عراق علیه ایران در شش ماهه اول سال ۱۳۵۹ بیان داشت: در این بازه ۳ استان خوزستان، ایلام و کرمانشاه بیشترین درگیری را داشتهاند؛ ۲۵۴ مورد بمب گذاری در این ۳ استان اتفاق افتاد و ۷۲۵ حمله به پاسگاههای مرزی شده و ۶۱۶ مورد اقدام ایضایی انجام شده است و در این ۶ ماه ایران متحمل ۶۹۳ شهید، ۱۴۶۰ مجروح و ۲۸۸ اسیر شده است بنابراین ۶ ماهه نخست سال ۵۹ دوره تبدیل مخاصمه به منازعه بین ایران و عراق بود.
وی در ادامه گفت: شاید این سوال پیش آید که آیا ایران قبل از ۳۱ شهریور ۵۹ و حمله سراسری عراق اقدامی برای جلوگیری از جنگ با عراق کرده است؟ پاسخ این است که ایران بصورت جدی تلاشهایی برای جلوگیری از وقوع این جنگ کرد؛ از جمله آقای دعایی سفیر ایران در عراق که روابط بسیار خوبی با دولت عراق داشت و مسئول رادیو آزاد بود و مرتباً به سوالات و ابهامات دولت عراق پاسخگو بوده و آنها را توجیه میکرد؛ همچنین دکتر یزدی وزیر خارجه ایران در اجلاس غیرمتعهدها با صدام حسین دیدار و صحبت میکند و در این مورد نقل قولی است از نماینده عراق در سازمان ملل که پس از جلسه صدام گفت این مذاکرات را جدی نگیرید و برای جنگ با ایران آماده شوید.
همچینین در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۵۸سفیر عراق در لبنان در مصاحبه با روزنامه النهار بیروت میگوید: "بهبود روابط با ایران منوط به اجرای ۳ شرط است؛ اول اینکه در پیمان نامه ۱۹۵۷ الجزایر در مورد اروندرود تجدید نظر شود؛ دوم اعطای خودمختاری به عشایر کرد و بلوچ و عرب و سوم خروج نیروهای نظامی ایران از جزایر سهگانه".
دبیر شورایعالی هماهنگی اقتصادی سران قوا ضمن تاکید بر اینکه دولت موقت و بنی صدر باید تلاش دیپلماتیک بیشتری در این خصوص میداشتند خاطرنشان کرد: گذشته از این موارد دستهایی که صدام را به این کار تشویق میکرده و ایضاً انگیزههای شخصی این فرد، وقوع جنگ را اجتناب ناپذیر میکرد و اینکه عدهای میگویند وقوع انقلاب، تسخیر لانه جاسوسی و یا صحبت امام در باب صدور انقلاب عوامل جنگ بوده اشتباه است و نهایتا این موارد تشدید کننده بودند که راه حل سیاسی داشتند و اما دستگاه دیپلماسی بنی صدر هم تلاش لازم را نداشت.
وی در پایان به بیان تجربیات ناشی از این برهه از حوادث انقلاب و جنگ پرداخت و گفت: اولین نکته توان بازدارندگی ایران است و اینکه هرگاه ضعیف بودیم مورد حمله و تجاوز واقع شدیم چراکه ایران چهارراه و قله ژئوپلیتیکی و به تعبیر غربیها پل پیروزی است.
نکته دوم دیپلماسی قوی و جدی گرفتن اختلافات و اِعمال دیپلماسی فعال و ائتلاف سازی و شکلگیری امنیت چندجانبه است و اینکه چه باید کرد که خصومت به منازعه تبدیل نشده و بالعکس به صلح تبدیل شود.
نکته سوم اقتدار درونی و ائتلاف داخلی است؛ پیش از این جنگ بنی صدر تندترین حملات را علیه قوه قضاییه و شهید بهشتی، حزب جمهوری اسلامی و نهادهای انقلابی داشت و دشمن اینگونه پنداشت که اختلافات بین قوای سیاسی کشور زمینه خوبی برای تجاوز به ایران است و بنابراین باید از اختلافات داخلی و منازعات بی نتیجه داخلی پرهیز کرد.
موضوع دیگر مشارکت مردم است و مردم نباید در حوزه اداره کشور در حاشیه باشند و در آن زمان هم هنگامی جنگ متحول شد که مردم وارد میدان شدند و همچنین ارتباط دولتمردان با مردم و ثبات سیاسی، دیگر نکته مهم است که باید مورد توجه واقع شود.
دکتر محسن رضایی در پایان گفت: خاضعانه عرض میکنم که این مباحث حمل بر این نشود که بنده در جنگ کارهای بودهام، بلکه این دفاع مقدس و باشکوه به برکت وجود رزمندگان و خون شهدا و فرماندهی حضرت امام بود که سعادتی نصیب بنده نیز شد تا در کنار آنان خدمتی کرده باشم.