به عقیده بنده در این یادداشت چند نکته وجود دارد که توجه به آنها لازم و ضروری است:
نخست:
در این یادداشت میتوان اولویت منافع ملی در مسئله هستهای را بر رقابتهای جناحی بهخوبی مشاهده نمود. آقا محسن در این یادداشت نه منتقدین را نفی میکنند و نه دستاورد دولت و گروه مذاکرهکننده را. بلکه معتقدند برجام علیرغم فرصتهای زیادی که برای منافع ملی ما دارد، تهدیدات و چالشهایی را نیز مطابق فرمایشات رهبر انقلاب همچون تهدید نفوذ را به همراه دارد که لازم است همزمان به آنها توجه شود.
دوم:
در بخشی از یادداشت اشاره شد که ما میتوانستیم از تحریمها به عنوانی یک فرصت استفاده کنیم اما به دلیل عدم توجه به تولید داخلی از این فرصت استفاده نشد. برجام هم یک مسئلهای است که اگر تهدیدات و فرصتهای نهفته در آن بهدرستی شناسایی نشود ممکن است بازخورد مناسبی نداشته باشد و حتی فرصتها را تبدیل به چالش کند.
سوم:
نگاه کردن به منتقدین بهعنوان یک ضرورت: ایشان حضور منتقدین در قبل از برجام و پسا برجام را لازم و ضروری میدانند. درواقع فریاد منتقدین بر سر مذاکرهکنندگان هم یک ضرورت داخلی است و هم یک ضرورت در عرصه دیپلماسی. کما اینکه بسیاری از تحلیل گران معتقدند که آمریکاییها در فرایند مذاکرات هستهای به این نتیجه رسیدند که اگر فرصت توافق را از دست بدهند گروهی در داخل حضور دارند که آماده بهرهبرداری از شکست مذاکرات و ادامه ضدیت با واشنگتن و کشاندن ایران به سمت سلاح هستهای هستند که خطرات آن بهمراتب بیشتر از حصول یک توافق برد برد است. در ادامه نیز غربیها بهخوبی میدانند که عدهای در داخل ایران حضور دارند که نهتنها تلاش میکنند برجام شکست بخورد بلکه دعای شکست آن را نیز میخوانند! تلاش و دعایی که غربیها را برای پایبند ماندن به برجام مصممتر میکند.
چهارم:
در این یادداشت آقا محسن بار دیگر رویکرد فراجناحی خود نسبت به منافع ملی را به نمایش گذاشتند و به جریانات سیاسی موافق و مخالف یا منتقد برجام نشان دادند که درعینحال که میتوان مخالف یا موافق توافق بود میتوان پشت سر رهبری و تدابیر آن نیز حرکت نمود. شاید به همین علت بود که این یادداشت بعد از نامه رهبر انقلاب به رئیسجمهور نگاشته شد.
با احترام، مصطفی نجفی
در یادداشت دکتر رضایی مباحث جالبی مطرحشده است که حقیقتاً برای بنده حقیر جذابیت بالایی داشت که مختصر اشاره میکنم:
تهدیدات و خطراتی که از آغاز انقلاب همواره ایران و بهطور خاص نظام جمهوری اسلامی را تهدید کرده و موفقیت نظام در عبور از این جریانات و بحرانها به دلیل وجود رهبرانی مدبر و ملتی همیشه درصحنه:در تاریخ ۳۷ ساله انقلاب اسلامی این گفته دکتر رضایی کاملاً نهفته و در آن تردیدی نیست. وقتی خطر حمله خارجی در میان بوده بسیج مردمی نقشه متجاوزان را نقش بر آب کرده و زمانی که اختلافات داخلی به مرز بحران و درگیری رسیده تدابیر رهبری و نقش کاریزماتیک و پدری وی در جامعه توانسته خطرات را دور کند. در بحث هستهای هم رهبری با تدابیری بسیار عالی هم موافقین و مخالفین برجام را راضی و هم مسیر توافق را به جاده عقلانیت هدایت نمود.
در خصوص مبحث دوم که همان نقش منتقدین و معتقدین برجام در به نتیجه رسیدن برجام: امروزه در دنیای سیاست تعبیری در خصوص حزب و رقابت حزبی بکار برده میشود که وجود احزاب برای جامعه از نان شب واجبتر است که اگر کمی ب عمق همین گفته توجه شود و نقش موافقان و مخالفین برجام که تقریباً این نقش بهصورت رقابت حزبی در ایران درآمده بود توجه شود بهخوبی این گفته دکتر رضایی قابلدرک هست. بیشک اگر مخالفتهای تند مخالفین برجام نبود و غرب احساس میکرد در ایران همه دولتمردان برای لغو تحریمها و توافق با غرب سر و دست میشکنند کفه ترازو به نفع آنها سنگینی میکرد و اروپاییان و آمریکا حاضر به دادن امتیازی و به قولی بازی برد برد نبودند؛ اما چیزی که اینجا شاید کمی مظلوم واقع شد در این رقابتهای نیمچه حزبی، نادیده گرفتن اخلاق سیاسی بود که بیشک اگر در این خصوص فرهنگسازی نشود برای آینده نظام جمهوری اسلامی آفتی بزرگ خواهد بود چنانچه همه دیدیم جریان سال ۸۸ یکی از دلایل بروزش بیاخلاقی سیاسی از سوی دولتمردان بود که به کف جامعه کشیده شد
مبحث سوم یادداشت دکتر رضایی رخنه و به قول خود دکتر نبردی جدید به نام نفوذ است:در این خصوص هم کاملاً گفتار دکتر رضایی منطقی و علمی است و مطالعه رفتار گذشته تاریخ غرب نشان میدهد که این چیزی غیرعادی نیست و آنان این نبرد را ابزاری جهت تحقق منافع ملی خود میدانند. بیشک دشمن زمانی خواهد توانست نفوذ معنوی ما را در منطقه خدشهدار نماید که ابتدا درنبرد داخل پیروز شود. دکتر رضایی در گفتارشان از رهبر نهضت ملی ایران نام بردند. واقعیت این است که همین نفوذ کار دکتر مصدق را یکسره نمود؛ اما حال سؤال این است که نفوذی کیست و ملاک ما برای معرفی این افراد چیست؟ ما ابتدا باید در رقابتها و ادبیات سیاسی خود تعریف درست و مشخصی از این واژه داشته باشیم تا خدایی نکرده مثل جریان سال ۸۸ نشود و برای به انزوا کشاندن مخالف خود بخواهیم لفظ فتنه و فتنهگر را بکار ببریم. ملت ایران هم نشان دادهاند تا اینجا از جانمایه گذاشتهاند و بااینهمه سختی و مشکلات و نابسامانیهای اقتصادی پای نظام و انقلاب صادقانه ایستادهاند اما مسئولین هم دیگر باید کمکاریهای گذشته را کنار گذاشته و برای حل معضلات و مشکلات کشور بیشتر تلاش کنند.
ناصر مولایی
یک مورد ارزشمند دیگِ اشاره به افراطیون داخلی و خطرات این جریان است که در صورت عدم وجود رهبری خردمند چه نتیجههای زیان باری را در پی میداشت، این جریان سالمی که آقا محسن پیشگرفته امیدوارم استمرار داشته باشد؛
«اگر این مذاکرات قبل از انقلاب اسلامی صورت میگرفت یا کشور به هرجومرج کشیده میشد و دولت سقوط میکرد و یا منافع ملی در مذاکرات از بین میرفت و منتقدین توسط دولت سرکوب میشدند. انتشار گفتگوهای طرفین در رسانهها و گفتگوهای مجلس شورای اسلامی بهترین سند بر این مدعاست»
درواقع آنچه توسط عدهای در مجلس رسانهها رخداد، جناحگرایی محض بود که اگر وجود یک عنوان تمامکننده چون رهبری نمیبود چه مصائبی را ایجاد مینمود، ضمن اینکه در این یادداشت بار دیگر عدم تحزب و تعلق ایشان به جریان خاصی مشهوداست.
نمونه دیگری از درک واقعیتهای داخلی رویکرد اقتصادی ایشان است که همواره موردتوجه بوده، اینکه توافق بکنیم و بازگشتپذیری داشته باشد و بازدارندگی طرفین در برجام تمهید بشه ازنظر ایشان بازی بت حاصل جمع صفر است که اگر سازوکارهای اقتصادی تمهید نشود قطعاً انتفاع مطلوب حاصل نمیشود؛
«ما از ماجرای هستهای با کارنامه بهتری (هم درزمان دولت قبلی و هم در زمان دولت فعلی) میتوانستیم خارج شویم. تنها به یک مورد آن اشاره میکنم که تحریمهای اقتصادی بهترین فرصت و تاریخیترین موقعیت در ایجاد یک تحول اقتصادی بود. ایران میتوانست بسیاری از موانع تولید ملی را ازسر راه بردارد؛ و از دل تحریمها اقتصاد کشور را از مسیر انحرافی به مسیر واقعی خودش بکشاند»
عبدالله کاظمی