متن دلنوشته محسن رضایی در صفحه
اینستاگرامش به این شرح است: «جبهه فقط رزمندهها نبودند که فداکاری
میکردند و میجنگیدند. خانواده رزمندهها جهاد کمتری از همسران خود
نداشتند. چون ما بعضا شش ماه یکبار هم فرصت سرکشی به خانه را پیدا
نمیکردیم. همسران رزمندهها هشت سال به صورت یکتنه بار تربیت فرزندان
بدون حضور شوهرانشان را به دوش میکشیدند. این بخشی از جنگ است که به آن
توجه نمیشود. آیا یک بچه هفت هشت ساله انتظار ندارد با پدرش به پارک و یا
بازار برود؟
خانواده
من یکی از دهها هزار خانوادهای بودند که این مشکلات را تحمل کردند. این
مشکلات روی احمد هم اثر داشت و یک بار به مادرش گفته بود کاش یا پدرم شهید
میشد که میگفتیم پدرمان شهید شده و یا میآمد و یک بار با هم به پارک و
بازار میرفتیم.
احمد
به خاطر روحیات خاصی که داشت و شجاعتی که در وجودش بود، سر پرشوری داشت و
دچار اشتباهی در زندگیاش شد ولی چیزی نگذشت که متوجه شد و با مشورت من
نقشی را بر عهده گرفت و به تلافی اشتباهش ضربهای هم به منافقین در امریکا
زد که در موقع لازم جزئیات آن را خواهیم گفت.
زوایای
قتل احمد مشخص نشده است. پلیس امارات در این زمینه با ما همکاری نکرد. حتی
موبایل و کامپیوتر وی را هم به ما ندادند تا ببینیم آخرین تماسهای وی با
چه کسانی بوده است. احمد ما بالاخره به اصل خود برگشت و احتمالا به همین
دلیل هم به قتل رسید.
یک سال با ما به خانه خدا مشرف شد و ساعتها در کعبه
نماز میخواند که همراهان او خسته شده و به هتل بر گشته بودند. به او
میگفتند شما زانو درد نمیگیرید؟
احمد بسیار قرآن میخواند و ذکر میگفت. در کنار جنازهاش پارچه سفیدی پیدا کردند که هزار اسم الله را نوشته بود. برایش دعا کنید.»
احمد رضایی فرزند محسن رضایی در ۲۲ آبان ۱۳۹۰ در هتل گلوریای دوبی در طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ درگذشت. مرگ او مشکوک خوانده شده است.