در مقابل، نیروهای مسلح ایران از استراتژی مدون و خاصی تبعیت نمیکردند. از آنجایی که طرح هرگونه مبحث دفاعی و تبیین استراتژی دفاعی اساساً بر پایۀ تجزیهوتحلیل تهدیدهای داخلی و خارجی انجام میشود، این مهم هیچگاه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در درون سلسلهمراتب نظامی ایران گنجانده یا انجام نشد؛ زیرا آمریکاییها ضمن تعیین تهدیدها، راههای مقابله با آن را نیز به سیستم سیاسی-نظامی ایران دیکته میکردند و این روش، مانع از شکلگیری اینگونه مباحث در میان نیروهای نظامی ایران میشد؛ بنابراین، دستیابی به مفاهیم روشن و مدون در این باره دور از انتظار بود. در چنین اوضاعی، ارتش عراق در 31 شهریور 1359 با حملهای برقآسا، یورش به استانهای غربی ایران بهویژه خوزستان را با اهداف از پیش تعیین شده آغاز کرد.
حضور گسترده و همهجانبۀ مردم در جنگ و جانفشانی در مقابله با تجاوز غافلگیرانۀ عراق، از پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری کرد و این انتظار را به وجود آورد که متجاوزان باید به مناطق مرزی عقب رانده شوند و باقی ماندن آنها در خاک ایران اسلامی بههیچوجه پذیرفتنی نبود. به موازات درخواست عمومی مردم برای بیرون راندن متجاوزان، استراتژی نظامی کشور نیز بر این خواسته متمرکز بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران در این باره میگوید:
«تلاش برای آزادسازی مناطق اشغالی در دو مقطع انجام گرفت: در مقطع اول، عملیاتهایی به فرماندهی بنیصدر و با اتکا به نیروهای کلاسیک انجام گرفت که ناموفق بود و نتایج نامطلوبی در پی داشت. در مقطع دوم و پس از حذف بنیصدر، با هماهنگی ارتش، سپاه و حضور نیروهای انقلابی و مردمی، تحولی در صحنۀ جنگ به وقوع پیوست.» (محسن رضایی، تجزیهوتحلیل جنگ ایران و عراق، دانشکده فرماندهی و ستاد، دورۀ عالی جنگ، 27/ 4/ 74).
جنگ ایران و عراق از نظر سیر تحولات و وقایعی که در دورۀ زمانی مشخص رخ میداد، به چند مقطع تقسیم میشد. مقطع نخست، دورۀ زمینهسازی عراق برای جنگ؛ مقطع دوم، یک سال نخست جنگ و پیشروی نیروهای عراقی و سپس زمینگیر شدنشان و ناکامی ارتش ایران در آزادسازی مناطق اشغالی. مقطع سوم، پس از عزل و فرار بنیصدر و بهطور مشخص، محدودۀ زمانی خرداد تا مهر 1360 و از آن پس را شامل میشود. این دورۀ یک ساله را باید آغاز تحول و شکلگیری دکترین و استراتژی جدید نظامی نامید؛ شکست حصر آبادان در عملیات ثامنالائمه در این مقطع محقق میشود و این امر نشان دهنده این بود که رزمندگان اسلام میتوانند عملیاتهایی گسترده و موفق انجام دهند. برای شروع کار و ادامۀ آن لازم استراتژی مشخصی برای جنگ تعیین شود که طراحی عملیات، تهیۀ مقدمات و سایر امور بر آن اساس انجام شود. فرماندهان ایران در سال در سال دوم جنگ به این نتیجه رسیدند که باید استراتژی جنگ تعیین شود. این مقطع، یکی از درخشانترین دورههای جنگ است. در واقع، در این زمان، اجماع فکری کامل در بین تصمیمگیرندگان نظامی و سیاسی کشور برای بیرون راندن ارتش متجاوز پدید آمد؛ هدفی که برای تأمین آن، از عوامل مؤثری استفاده شد. مهمترین تحول نظامی ایران در آغاز سال دوم جنگ، موفقیت در عملیات ثامنالائمه بود که به شکست حصر آبادان انجامید. این عملیات مهمترین تحول نظامی تا آن زمان بود و زمینۀ لازم را برای شکلگیری و تدوین استراتژی جنگ با هدف آزادسازی مناطق اشغالی فراهم کرد. این استراتژی که از رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) الهام گرفته بود، با بسترسازی هم زمان سیاستمداران و نظامیها در مراکز سیاستگذاری و تصمیمگیری و به دنبال اجرای موفقیتآمیز عملیاتهای محدود با شیوه و سبک جدید، آغاز شد و به نتیجۀ مطلوب رسید، زیرا پس از عملیات ثامنالائمه استراتژی نظامی و عملیاتی و نیز تاکتیکهای نظامی ایران دگرگون شد. در این زمان، تحولات مثبت سیاسی نیز بر سیر تحولات نظامی اثر گذاشت. آثار تحولات خوشایند سیاسی-نظامی بهتدریج در حوزۀ نظامی نمایان شد. سپاه پاسداران از یک سو با افزایش حضور نیروهای مردمی، تلاشهای جدیدی را برای گسترش سازمان رزم آغاز کرد و از سوی دیگر، فرماندهان ارتش و سپاه استراتژی آزادسازی مناطق اشغالی را طرحریزی کردند.
در اولین گام، اواخر اردیبهشت 1360 –درست یک روز قبل از شهادت دکتر مصطفی چمران- جلسهای در مقر لشکر 92 اهواز با حضور آیتالله اشراقی نمایندۀ اعزامی امام خمینی، تیمسار ولیالله فلاحی، تیمسار جواد فکوری، تیمسار قاسم علی ظهیرنژاد (فرمانده نیروی زمینی ارتش) و فرماندهان لشکرهای حاضر در منطقه و نمایندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دربارۀ تعیین استراتژی جنگ در اوضاع جدید (پس از برکناری ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی کل قوا) تشکیل شد و در آن جلسه نیز تصمیماتی گرفته شد که بر اثر شهادت دکتر چمران و دگرگون شدن اوضاع امنیتی داخل کشور، تصمیمات بهطور رسمی در شورای عالی دفاع تصویب نشد و قابلیت اجرایی نیافت. با وجود این، نیروهای جوان خلاق و انقلابی بیکار ننشستند و ضمن دادن پیشنهادهایی به فرماندهانشان، سیاست دفاعی جدیدی را پیشه خود قرار دادند: «بر این اساس، سپاه استراتژی خود را عملیات محدود در مناطق دزفول و اهواز و حملۀ گسترده در جبهه آبادان اعلام کرد که همه تا حد بسیاری آن را پذیرفتند، البته با حق تقدم دربارۀ اجرای عملیات در جبهۀ کرخه کور و این که تهدید موجود بر روی جادۀ حمیدیه-سوسنگرد از بین برود.» (دفترچۀ شهید حسن باقری، مورخ 20/ 7/ 60 تا مورخ 30/ 1/ 61، ص 27).
در گامهای بعدی نیز بدین ترتیب اقدام شد: در وضعیت مورد نظر، فرماندهان عالی رتبۀ نظامی و مسئولان سیاسی کشور اتفاق نظر داشتند که جنگ لزوماً باید از طریق اقدامات نظامی حل شود و در آن زمان که ایران عملاً در موضع ضعف قرار گرفته بود، هیچ فرضیهای غیرنظامی برای حل مشکل جنگ وجود نداشت و هیچ قدرتی در جهان از تجاوز عراق به جمهوری اسلامی نگران نبود، بلکه قدرتهای جهان برای حفظ موقعیت متجاوز، متقابلاً تضعیف جمهوری اسلامی را دنبال و همواره از عراق حمایت میکردند.
برای تبیین این استراتژی، جلسههای متعددی با حضور فرماندهان جدید ارتش و مسئولان سپاه برگزار شد. اهداف اجرایی این استراتژی مدوّن اعلام شده از سوی محسن رضایی فرمانده سپاه عبارت بود از:
تعیین اهداف پلکانی برای رسیدن به هدف نهایی که دفع تجاوز دشمن و آزادسازی همۀ سرزمینهای اشغال شده از چنگال دشمن و انهدام ماشین جنگی و سازمان ارتش عراق بود. برای رسیدن به این اهداف، موضوعات اساسی زیر مدّ نظر قرار گرفت تا با مشارکت و انسجام هر چه بیشتر نیروهای مردمی، سپاه و ارتش انجام گیرد.
طرحریزی عملیاتهایی به منظور انهدام سازمان جنگی ارتش بعثی و کاهش توان نظامی دشمن و آزادسازی بخشهایی از سرزمینهای اشغالی.
برای طرح ریزی این استراتژی در مرحلۀ جدید، دو اصل در نظر گرفته شد: اول این که عملیاتها پیوسته و پشت سر هم انجام شود و وقفۀ آن کوتاه باشد؛ دوم، در هر عملیات جدید، توان رزمی 2 تا 3 برابر نفرات عملیات قبلی افزایش یابد.
بر اساس این استراتژی، طراحان جنگ سپاه و ارتش برای رسیدن به اهداف یاد شده، مقرر کردند 12 طرح با نام سلسله طرحهای "کربلا" تهیه شود که در آن تناسب توان نیروهای مسلح با ظرفیت مورد نیاز منطقۀ عملیاتی و وضعیت زمین از نظر نظامی و اهمیت عملیاتی در نظر گرفته شود. (فصلنامه نگین ایران، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، شماره 22، سال ششم، پاییز 1386، صص 85-84).
بر اساس این اصول و اهداف، در مذاکرات نهایی شورای عالی دفاع طرحهایی آماده و تعدادی از آنها تصویب شد و در واقع همۀ تحرکاتی که از این زمان تا یک سال بعد انجام شد، در چارچوب استراتژی جدید و بر پایۀ آن طرحها بود. تعیین استراتژی جنگ سبب شد که نیروهای مسلح بتوانند طراحی خوب، منظم، مرتب و همراه با آیندهنگری داشته باشند.
طرحهای تهیه شده برای بررسی به شورای عالی دفاع فرستاده شد و پس از کارشناسیهای لازم، تعدادی از این طرحها با تصویب اعضای شورا، آمادۀ ابلاغ شد. در این خصوص یکی از طراحان ارتش که در مناطق عملیاتی حضوری فعال داشته است، مینویسد:
«طرحهای مذکور را شمارهگذاری نمودند و بر این مبنا برای مناطق سه گانۀ عملیاتی مشخص و تقریباً مجزایی که در خوزستان در سال اول جنگ شکل گرفته بود، 3 طرح عملیاتی با اولویت اختصاص داده شد که تقریباً هم زمان در دست تهیه و اجرا قرار گیرند.» (مسعود بختیاری، عملیات طریقالقدس، تهران: ایران سبز، 1380، ص 66).
محسن رضایی در اول آذر 1360 طی سخنانی در جمع برخی فرماندهان و رؤسای سپاه، در خصوص اصرار و تأکید امام خمینی بر آغاز نبردهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بهویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت:
«امروز من و برادرم رحیم خدمت امام رسیدیم و نزدیک به 40 دقیقه فرصت یافتیم موضوعاتی را با امام مطرح کنیم؛ اول گزارشی از (اقدامات سپاه و فعالیت رزمندگان اسلام در جبهههای) جنوب و غرب و (میزان گسترده) حضور مردم (در مناطق جنگزده) دادیم و برنامهریزی آیندۀ جنگ و طرحهای عملیاتی را هم مطرح کردیم که امام (در پاسخ) گفتند هی شما میگویید طرح، پس عمل کو!؟ (سند شماره 280911 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ)
پس از مطرح شدن مباحث گوناگون میان فرماندهان سپاه و ارتش، عملیات طریقالقدس به عنوان اولین گام از سلسله عملیاتهای کربلا در منطقۀ دشت آزادگان با هدف آزادسازی شهر بستان و بیش از 70 روستای منطقه طراحی شد. انتخاب منطقۀ دشت آزادگان برای اجرای عملیات، به این دلیل که پیوستگی خطوط دشمن از مهران و دهلران تا خرمشهر را از هم میگسست، بسیار مهم بود و کوتاه شدن دست دشمن از این منطقه سبب میشد که ارتش عراق برای ایجاد ارتباط بین دو جبهۀ خود در شمال و جنوب خوزستان، به ناچار مسافتی طولانیتر، یعنی محیط هورالهویزه را بپیماید که آسان نبود.
با اتخاذ استراتژی جدید در جنگ، هم زمان با تغییر دولتمردان و تحول رویکرد نظام از سیاست داخلی و خارجی و فرماندهان سپاه و ارتش، موقعیتی فراهم شد تا موضوع جنگ که از زمان آغازش در 31 شهریور 1359 تا یک سال بعد، موضوع فرعی دولت شده و در حاشیه قرار گرفته بود، در مرحلۀ نوین، موضوع اصلی کشور شود و مسئولان فارغ از نزاعهای کشوری و لشکری به اجرای همۀ مراحل استراتژی جدید جنگ بپردازند.
استراتژی جدید دفاعی کشور به اهتمام دولتمردان و فرماندهان با انگیزۀ نیروهای مسلح با در نظر گرفتن مؤلفههای انسانی، دینی و ملی رقم خورد و آغاز عملیات طریقالقدس نوید فتح الفتوحی فراموش نشدنی را داد. این عملیات طلیعهای درخشان در دفاع مقدس بود تا در پرتو آن، مردم و نیروهای مسلح، تحت هدایت و حمایتهای معنوی حضرت امام خمینی –که یگانه منجی و منادی دین و مکتب مبین انسانساز اسلام در عصر و روزگار خود بود- به ایفای نقش تاریخساز خود اهتمام ورزند و هویت تازهای از تمدن اسلامی را به جوامع بشری معرفی کنند.
برگرفته از کتاب:
امیر رزاق زاده، نبرد طریقالقدس، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1391، صفحۀ 84 تا 89.