احمد قبل از انقلاب در سن 17 سالگی به فلسطین رفت و با اینکه پس از چند هفته تعدادی از دوستانش طاقت نیاورده و به ایران بازگشتند ولی او سختیهای آنجا را تحمل کرد و خود را با شرایط آنها تطبیق داد و شش ماه علیه اسرائیل به مبارزه ادامه داد.
او به فلسطینیها انتقاد داشت که چرا دختر و پسر قاطی هستند و مسائل دینی را رعایت نمیکنند لذا پس از شش ماه به ایران برگشت و به آنها گفته بود تا زمانیکه خدا را در کارهایتان دخالت ندهید موفق نخواهید شد.
احمد در سالهای 1356 و 1357 در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود. در آخرین محرم قبل از پیروزی انقلاب، مأمورین ساواک او را در میان دسته عزاداری شناسایی و بازداشت میکنند. چند ماهی در زندان ساواک بود که به شدت او را شکنجه کرده بودند، پاسبانی با چکمه به دهان احمد کوبیده بود که تا یک ماه پس از آزادی خونریزی بینی داشت. پس از پیروزی انقلاب، مسئولین قضایی نجفآباد از ایشان میخواهند که شکنجهگرانش را معرفی کند تا آنها را محاکمه کنند، او زیر بار نمیرود و میگوید انقلاب، آنها را تنبیه کرده است. جالب است که یکی از همین افراد، چند سال قبل از شهادت احمد، برای انتقال فرزندش از دانشگاه آزاد یک شهر به شهر دیگر از احمد کاظمی طلب کمک کرده بود و او هم به دانشگاه آزاد توصیه کرده بود که مشکل ایشان را حل کنید.