نه دروغ و نه فریبکاری!
بسیاری از مردم و گروههایی از تحصیلکردگان جوامع امروز حتی در جامعه آمریکا چنین تصور می کنند که جمهوری و دموکراسی یکی هستند! به تعبیر "میشل بد ناریک"سیاستمدار آمریکایی بسیاری از مردم آمریکا نمیدانند که آنها چه نوع حکومتی دارند!
او میگوید: " اغلب مشکلات اجتماعی در کشور آمریکا از این حقیقت برمی خیزد که آنها نمیدانند چه حکومتی دارند . آنها فکر میکنند که نوع حکومت در آمریکا دموکراسی است. درحالیکه این اشتباه است حکومت در ایالاتمتحده جمهوری است و نه دموکراسی ".
فرق دموکراسی با جمهوری چیست؟
در دموکراسی وجمهوري مردم با راي خود دولت تعيين مي كنند ولی در دموکراسی حکومت اکثریت به نحوی است که خودشان قانون هستند و لذا نظام سیاسی دموکراسی قانون مطلقه نیست بلکه رأی اکثریت بهصورت مطلقه است. در این نوع حکومتها اقلیتهای سیاسی و کسانی که رأی اکثریت را کسب نمیکنند زیان میبینند و حقوق آن ها پایمال میشود. قانون برای همه یکسان نیست و اصولاً قانون یکسانی وجود ندارد. مثال معروفی در این زمینه وجود دارد که در حکومتهای دموکراسی اگر شما زمینی داشته باشید و نخواهید آن را بفروشید ممکن است خریدار با دوازده نفر بیاید و بگوید ما برای فروش زمین شما رأی میگیریم و چون شما در اقلیت قرار می گیرید ناچار میشوید علیرغم میلتان زمین خود را بفروشید!
درحالیکه در جمهوری همانطور که اکثریت کنترل میشوند، اقلیت هم کنترل میشوند و قانون برای همه یکسان است و همه از حق مساوی برخوردار هستند. این گونه نیست کسانی که اکثریت را به دست میآورند خود را برحق و طرف مقابل را باطل بدانند. حتی در آمریکا وقتیکه یک حزب حاکم میشود باید حقوق اقلیت را رعایت کند البته در اروپا عموماً یک حزب بهتنهایی حکومت تشکیل نمیدهند بلکه غالباً با ائتلافی هستند. درجمهوري قانون مطرح است و نه مردم به معناي اكثريت. در واقع اكثريت واقليت همه تابع قانون هستند. شخصيتها و سران احزاب هم تابع قانون هستند .
جمهوری اسلامی
در ایران نوع حکومت ما "جمهوری اسلامی" است. به تعبیر حضرت امام (ره): "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد". نباید با نگاه دموکراسی غربی رفتار نظام را تحلیل کرد. به همین دلیل مردمسالاری دینی با دموکراسی غربی متفاوت است.
در جمهوری اسلامی محور حاکمیت قانون است و نه اکثریت بدون قانون عمومی! اکثریت بیقانون به هرجومرج کشیده میشود. هم قانون اسلام برای همه یکسان است وهم قوانین مدنی. ولی بسیاری از روشنفکران و سیاسیون کشور حتی متأسفانه برخی از بزرگان متوجه این مسئله نیستند چرا که اولاً تفاوتی بین دموکراسی و جمهوریت قائل نیستند. ثانیاً جمهوری اسلامی را یا بدون اسلامیت آن میبینند و یا بدون جمهوریت آن!
غربزدهها و مرتجعین هنوز نتوانستهاند به یک درک و باور واحدی از جمهوری اسلامی برسند. بسیاری از دعواها و لشکرکشیهای سیاسی در ایران مربوط به عدم تفکیک مفاهیم و نپذیرفتن اصول قانون اساسی است. مثلاً در دوران دوم خرداد ازیکطرف گفته میشد قانون اساسی ولی از طرف دیگر با رویکرد و نگاه ضد آن یعنی دموکراسی غربی به چالش روی میآوردند.
یا آنکه برخی از مرتجعین میگویند ما باید بساط انتخابات را در ایران برچینیم. آنها معتقدند که نباید مردم برای نظام تعیین تکلیف کنند. در همین انتخابات اخیر در هفتم اسفند که مردم ایران حماسه بزرگی را در چارچوب جمهوری اسلامی خلق کردند، متأسفانه هر دو گفتمان انحرافی باب شده است: عدهای مردم را در تهران اهل کوفه میبینند و خود را طرفدار جمهوری اسلامی میپندارند و عدهای دیگر مردم را در شهرستانها به دلیل انتخابشان سرزنش میکنند و عقبافتاده میدانند و جالب است که این جماعت خود را روشنفکر مدرن و باسواد هم می خوانند! در جمهوری اسلامی هم مبانی "جمهوری" و هم مفاهیم عمیق "اسلامی" باید با هم نگریسته و اجرا شود و همه در برابر قانون یکسان هستند.
البته یک همچین حکومتی مسلما ایده آل ماست و دست یابی به آن سخت است. چون همیشه زالو صفتانی پیدا میشوند که از هر دریچه ای برای سوء استفاده شخصی و یا ضربه زدن به نظام وارد می شوند.
سپاس استادعزیز