به گزارش «پایگاه اطلاعرسانی دکتر رضایی»،یادداشت زیر مقدمه کتاب جنگ به روایت فرمانده به قلم سردار غلامعلی رشید می باشد.
تهاجم ارتش متجاوز بعثی عراق در 31 شهریور 1359 به ایران اسلامی و اشغال بخش هایی از پنج استان غربی کشور و متقابلا مقاومت ملت ایران در برابر متجاوز، نقطه آغاز ظهور قدرت دفاعی جدید ایران در هشت سال دفاع مقدس بود.
مقاومت اسلامی و فراگیر ملت ایران و رزمندگان اسلام در دو ماه اول جنگ در برابر تجاوز رژیم بعث عراق به خاک جمهوری اسلامی از پیشروی دشمن و دستیابی آنان به تمامی اهداف از پیش تعیین شده جلوگیری کرد ولی در همین مدت نزدیک به 15 هزار کیلومتر مربع از سرزمین ایران از جمله شهر مهم خرمشهر و هفت شهر مرزی دیگر به اشغال متجاوزان درآمد و تعدادی از شهرهای مهم دیگر مثل آبادان یا در محاصره دشمن و یا در معرض تهدید قرار گرفتند.
در شش ماه اول جنگ مجموعه عملیات های آفندی انجام شده برای آزاد سازی مناطق اشغالی هیچکدام به نتیجه نرسید و ناکامی در آزادسازی مناطق اشغالی را به دنبال داشت. به دنبال این ناکامی ها و بن بست ها، پرسش های متعددی پیش روی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ قرار گرفت. از جمله اینکه: چرا تهدید درست و دقیق ارزیابی نشد و برآورد صحیحی اط تهدید دشمن صورت نگرفت و نیروهای مسلح ایران قادر به ایجاد بازدارندگی نشدند؟
چرا یک الی دو ماه قبل از جنگ آرایش درستی در مرزها صورت نگرفت؟
چرا نتوانستیم دشمن را در نقطه صفر مرزی متوقف کنیم و یا حداقل پس از پیشروی دشمن آنها را تا مرز به عقب برانیم؟
چرا تمامی عملیات های تهاجمی شش ماه اول جنگ برای آزادسازی مناطق اشغالی به شکست انجامید؟
در شش ماه دوم کم کم روند جدیدی مبتنی بر تفکر، استراتژی و دکترین بومی شکل گرفت که در سال دوم جنگ به منصه ظهور رسید و منجر به تحول عمیقی در میدان نبرد شد. پرسش محوری و راهگشا این بود که باید دکترین و استراتژی نظامی جنگ را تغییر داد، اما چگونه؟
استراتژی سال دوم جنگ تفاوت و تغییرات اساسی با سال اول جنگ داشت و به خوبی اط همه منابع بهره برداری می کرد، به ویژه از منابع انسانی که متصل به دریای عظیم و پایان ناپذیر بسیج نیروهای مردمی بود- فرماندهان عملیات ( فرمانده کل سپاه و فرمانده نیروی زمینی ارتش ) که به تازگی از سوی امام خمینی (ره) در شهریور و مهرماه سال 1360 منصوب شده بودند، هر دو جوان بودند اما هر دو اهل حلم و صبر و دارای فضایل اخلاقی بسیار بالا بودند. یکی با افکاری بلند و راهبردی و هنر و قدرت فرماندهی و سعه صدر به نام برادر محسن رضایی که جوانی 27 ساله بود و دیگری نظامی بسیار متحرک و منضبط و خستگی ناپذیر، که 36 ساله بود به نام علی صیاد شیرازی که در مقایسه با سایر فرماندهان لشکرها و نیروهای ارتش بسیار جوان بود.
طرح های عملیاتی که فرماندهان جوان سپاه پاسداران و افسران ارتش، طرح ریزی می کردند و فرمانده کل سپاه و فرمانده نیروی زمینی ارتش پس از بحث و بررسی به تصویب می رساندند، نسبت به طرح های سال اول جنگ بی عیب و نقص بودند.
زمین را دقیق مورد شناسایی قرار می دادند و تیم های شناسایی به خوبی وظیفه خود را انجام می دادند. به برکت وجود انسان هایی چون شهید حسن باقری که عهده دار اطلاعات رزمی منطقه جنوب بود و تیم همراهش، هم زمین و هم دشمن با دقت هر چه تمام تر شناسایی و ارزیابی می شد و راهکار های تهاجمی مبتی بر این اطلاعات، بسیار حساب شده انتخاب می شدند و نیروهای رزمنده به بهترین شکل ضربات سهمگین خود را بر دشمن وارد می کردند و پیروزی ها یکی پس از دیگری نصیب ملت ایران می شد. در دکترین های عملیاتی نیز تغییراتی اساسی به وجود آمده بود و دشمن در برابر تاکتیک های جدید رزم کاملا غافل گیر شده بود.
در سال دوم جنگ، دیگر خبری از دوگانگی در استراتژی نبود و فرمانده جوان اما صاحب نفوذ و مقتدر سپاه با ایجاد سازمان رزمی یکپارچه، استراتژی نظامی مشخص و دقیقی را تعقیب می کرد.
با تحول در نیروهای مسلح، غافلگیری دشمن به بهترین شکل انجام می شد و از راه کارهای غیر قابل پیش بینی برای دشمن، به خوبی استفاده می شد؛ نیروهای مردمی داوطلبانه و پر شور در جبهه ها حاضر می شدند و حضور دائم و موثر فرماندهی کل سپاه و فرماندهان قرارگاه ها و سایر رده های ستادی در قبل و حین نبرد، گره ها را می گشود.
ستاد طرح ریزی قوی همپای قرارگاه های مرکزی، تاکتیکی و یگان ها حرکت می کرد و بر خلاف همه ارتش های کلاسیک دنیا به جای تصلب در دستورهای خشک و بی روح، دکترین نانوشته فرماندهان سپاه در یک کلمه، به جای کلمه «برو» کلمه «بیا» بود و به گفته شهید صیاد شیرازی : «به جای بسیاری از کمیت های رزمی کلاسیک که کارایی نداشت، کیفیت های رزمی جدیدی در صحنه رزم ظهور کرده بود».
روحیه و انگیزه نیروها بسیار بالا بوده و صداقت آنان در رزم، رنگ و بوی کربلایی و عاشورایی داشت. خداوند اعتماد به نفسی فوق العاده به فرماندهان عنایت فرموده بود و رزمندگان با عزم و اراده مثال زدنی در پی تحقق اهداف عملیات و بیرون راندن دشمن از خاک میهن اسلامی بودند و به فرمایش حضرت امیر المومنین علی (ع) خداوند نصر خود را به چنین رزمندگانی نازل می فرمود.
فرماندهان و رزمندگان دامنه عملیات ها را با چنین عزم و اراده ای تا منهدم کردن کامل دشمن در صحنه عملیات و تامین تمامی اهداف دنبال می کردند و در این میان خلاقیت در عملیات ها در ابعاد راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی از نکات بارزی بود که موجب برتری نیروهای خودی بر دشمن می شد. به کار گیری استراتژ ی نوین در این نبردها نوید روزهای خوش پیروزی را داد و در عمل نیز چنین اتفاق خوشایندی به وقوع پیوست و تا فتح خرمشهر و پس از آن ادامه یافت.
به طور معمول طرح هایی که آقا محسن پس از مشورت با برادران می داد، برخاسته از یک تدبیر و طرح تازه و ابتکاری بود که در ذات خود سرعت عمل، ضربات غیر منتطره و راه کارهای غیر قابل تصور برای دشمن داشت و غالبا دشمن را مبهوت و مغلوب می کرد. قدرت استقلال و تخیل عجیبی داشت و تشخیص های او گاها بر اطلاعاتی ترین فرماندهان مثل شهید حسن باقری غلبه می کرد.
بعد از عملیات ثامن الائمه (ع) و در شرایطی که تنها یک ماه از اتصاب آقا محسن به فرماندهی سپاه گذشته بود و در حالی که برای عملیات طریق القدس مهیا می شدیم، اینجانب و شهید حسن باقری و برادر رحیم صفوی در مورد گره های مواصلاتی دشمن در منطقه عمومی بستان و غرب سوسنگرد به نظر واحدی رسیدیم و مبتی بر اطلاعات گذشته با اطمینان از نظریات خود دفاع می کردیم و تصوری از تمرکز فرماندهی دشمن داشتیم، ذر این شرایط آقا محسن که تصمیم گرفته بود بر خلاف فرماندهان سابق سپاه که گاها حضور پیدا می کردند برای همیشه در میدان جنگ حضور پیدا کند و بماند، در اولین جلسه همچنان با استدلال و منطق نظامی قوی با ما بحث کرد که در نهایت منطق نظامی او بر ما برتری یافت. آنگونه که شهید حسن باقری پس از اتمام جلسه به من گفت: «آقا رشید! آقا محسن فرماندهی خودش را در این جلسه به همه اثبات کرد، او فرماندهی بزرگ است و خواهد بود».
سرعت فهم و نفوذ کلام فرمانده جوان سپاه سبب می شد که در این میان سایر فرماندهان، برتری و فاصله مشهودی داشته باشد. حلم و صبر، زیرکی، فهم عمیق و درک راهبردی و تاکتیکی از تحرکات دشمن و فرماندهی مقتدرانه بر مجموعه یگان های سپاه از خصوصیات ویژه و برجسته ایشان بود.
عملیات های برادر محسن همه از روی اسلوب و قائده بود و اقداماتش سنجیده و با اصول و قواعد نظامی تطبیق داشت و سراسر ابتکار و خلاقیت بود و از برخی از اصول جنگ، استفاده فوق العاده ای می کرد و در هر عملیات غافل گیری را پیچیده تر و با عمق بیشتری صورت می داد. صحیح ترین تاکتیک ها را در صحنه رزم به فرماندهان گوشزد می کرد و در عین حال استراتژیست خبره ای بود و تشخیص های صحیح و درک فوق العاده راهبردی داشت.
کوبیدن دشمن برای تحمیل اراده و متقاعد کردن دشمن به اینکه در برابر این فرمانده توانمند و مقتدر در میدان جنگ نمی توان تاب آورد، تنها از محسن رضایی بر می آمد.
بسیاری از فرماندهان و سرداران و امیران در تفکر راهبردی و فرماندهی، مدیریت بحران، بنبست شکنی و بسیج نیروها و امکانات همچون سیل بنیان کن و پای کار آوردن آنها بر علیه دشمن، به گرد پای آقا محسن نخواهند رسید و درخشانترین عملیاتهای جنگی خود را باید از او تقلید کنند. در آینده در نیروهای مسلح، کارها و اقدامات آقا محسن رضایی به عنوان یک سبک و مکتب دفاعی خواهد ماند و فرماندهان آینده با غرور باید کارها را "محسنوار" انجام دهند.
اینجانب به این جهت که عده ای نگویند فلانی مبالغه می کند، تنها اندکی از ویژگی ها و خصوصیات برجسته ایشان را یادآوری نمودم و خیلی ها را فرو می گذارم. بسیاری از مطالبی که برای فرماندهان بزرگ شهید سپاه نوشته ام و گفته ام، در حقیقت در آینه و سیمای آقا محسن دیده ام و تفسیر نموده ام.
کتاب جنگ به روایت فرمانده صرف نظر از این ملاحظه که همه خاطرات برادر محسن رضایی نیست، ولی می تواند اثری ماندگار برای استفاده عموم مردم و رزمندگان، به ویژه اساتید و دانشجویان دانشگاه ههای نظامی و غیر نظامی باشد. این اثر در حکم کتابی مرجع است که علاقمندان دفاع مقدس می توانند به آن مراجعه و از اطلاعات بسیار ارزشمند آن استفاده کنند.