یکی از واقعیت های تاریخی و زخم های کهنه سرزمین ما، تقابل مدیریت محفلی و باندی با مدیریت مردمی است؛ باندها و محافلی که با شکل دادن حلقه های قدرت، ثروت و رسانه، از دیرباز به دنبال فریفتن مردم و غارت یا حیف و میل منابع ملی کشور بوده اند و هرگونه اعتقاد به تغییر جدی و تحول عمیق را مورد سرزنش قرار می دهند تا مردم را از باور به تغییرات سازنده مایوس کنند.
نمونه ای از تقابل مدیریت محفلی و باندی با مدیریت مردمی را می توان در غوغای رسانه های جریان مدیریت محفلی علیه سخنان محسن رضایی مشاهده کرد.
محسن رضایی اخیراً (نیمه آبان ۱۳۹۹) در جمع گروهی از جوانان عضو جمعیت گام دوم، با اشاره به ظرفیت های اقتصاد ایران و با انتقاد از سیاست خام فروشی نفت و محصولات معدنی گفته است «از من سوال می کنند که طرح شما برای اقتصاد بدون نفت چیست؟ آیا فقط به فروش محصولات پتروشیمی و پالایشگاهی فکر می کنید؟ پاسخ من این است که این کار – فروش فرآورده های پتروشیمی و پالایشگاه ها - حداقل کاری است که باید با نفت کرد. اگر جهش تولیدات ملی و رونق اقتصادی فراهم شود، علاوه بر اینکه نفتی برای فروش به صورت خام نخواهیم داشت، بلکه نیاز است روزانه مقادیری نفت را از کشورهای دیگر وارد کنیم تا بتوانیم پاسخ نیازهای صنعت و کشاورزی مدرن ایران را بدهیم.»
محسن رضایی بعنوان یک اقتصاددان و استاد دانشگاه در رشته اقتصاد که سالها مسئولیت کمیسیون اقتصادی مجمع تشخیص را برعهده داشته، پس از این مقدمه می گوید: «اگر اقتصاد و تولید ملی ما راه اندازی شود، درآمد سالانه هیچ ایرانی زیر ۵۰ هزار دلار نخواهد بود. همه چیز برای این جهش و تحول آماده است و هر تحول در ایران، بر روی زندگی ۵۰۰ میلیون نفر در اطراف ایران تاثیر می گذارد؛ به شرط آنکه بازارهای منطقه و حوزه نفوذ فرهنگی را در اهداف خود داشته باشیم.»
گروهی از رسانههای تاریک اندیش "جریان ما نمی توانیم"، با بریدن جملات محسن رضایی و تمرکز بر این جمله که «اگر اقتصاد ما رونق بگیرد درآمد سالانه هیچ ایرانی زیر ۵۰ هزار دلار نخواهد بود»، مطرح کردن چنین ارقامی را بلندپروازانه و دست نیافتنی خواندند و رسیدن یک شهروند ایرانی به چنین درآمدی را خیالات ناممکن ارزیابی کردند و به انکار و تخطئه این حرف پرداختند.
به راستی چرا هیچ اقتصاددانی این سخن را غیرممکن ندانست ولی بلندگوهای پنهان و بزک کرده ی جریان غارت منابع ملی، این سخن را غیرممکن دانستند؟ هدف این جریان رسانه ای چیست؟ درباره سخن محسن رضایی و امکان سنجی اقتصادی آن - که مستلزم رشد ۳ برابری اقتصاد ملی و توزیع ۱۰ برابری ثروت ملی است - شایسته است اقتصاددانها اظهارنظر کنند و قضاوت در این باره مدنظر نویسنده نیست و صرفاً به بررسی امکان استقرایی و تاریخی آن می پردازیم.
"جهش در تولید قدرت ملی از طریق تغییر استراژی و افزایش مشارکت مردمی"، حرف همیشگی محسن رضایی بوده است؛ امروز هم او همانند آغازین ماههای سال دوم جنگ، از ضرورت "تغییر استراتژی به نفع مردم" حرف می زند و طبیعی است که طرفداران مدیریت محفلی و باندهایی که دنبال حذف مردم از صحنه نقش آفرینی اقتصادی و تضعیف مشارکت عمیق و واقعی ایرانیان هستند، غوغا برپا کنند و سخنان محسن رضایی را تخطئه نمایند.
محسن رضایی، در سال ۱۳۶۰ نیز سخن از تغییر استراتژی به میان آورد و در عین ناباوری دیگران، این تغییر را به سرانجام رساند؛ هر ۲ سخن او یکی است؛ آن روزها در مورد تغییر در راهبرد نظامی کشور و این روزها درباره تغییر در راهبرد اقتصادی نظام.
در میان خاطرات فرماندهان ارشد سپاه از جمله خاطرات سرلشکر رشید و یادداشتهای سرلشکر شهید حسن باقری، روایتهایی از اولین جلسات محسن رضایی ۲۷ ساله با فرماندهان عملیاتی سپاه در جبهه های جنوب وجود دارد که خواندنی است.
وقتی حضرت امام(ره) فرماندهی سپاه را به محسن رضایی داد و به او گفت بروید اوضاع جبهه ها را تغییر دهید، اوضاع کشور کاملاً پیچیده و پرتنش بود. در سال نخست جنگ تلاشهایی شده بود اما تقریباً هیچ موفقیتی حاصل نشده بود. محسن رضایی در همان ابتدا از ماهشهر تا اشنویه رفت و همه خطوط و جبهه ها را بازدید کرد. به گفته او در هر شصت - هفتاد کیلومتر، بچههای انقلاب دور یک نفر جمع شده بودند. ابراهیم همت، حسین خرازی و... هر کدام در یک خط محدود مظلومانه میجنگیدند. محسن رضایی در پایگاه منتظران شهادت در اهواز جلسه ای با آقایان غلامعلی رشید، حسن باقری و رحیم صفوی برگزار کرد و به آنها گفت که در خطوط مقدم، انسانهایی دیده که اگر حمایت شوند، خرمشهر را که سهل است حتی بغداد را هم آزاد میکنند. فقط کافیست، استراتژی خودمان را عوض کنیم. وقتی این حرفها را زد، حسن باقری آن روز لبخند زد. چند ماه بعد در جریان عملیات فتح المبین، شهید باقری به او گفت: حلالم کن! آن وقت که گفتی موفق میشویم، به آقارشید گفتم که برادرمحسن از تهران آمده و نفسش از جای گرم بلند می شود. الان من را حلال کن که آن روز فکر نمی کردم بتوانیم پیروز شویم.
سرلشکر رشید در مورد آن جلسه می گوید: یک تفکر و استراتژی جدید نیاز بود. یک جلسه چند ساعته با شهید حسن باقری و برادر سید یحیی رحیم صفوی و برادر محسن رضایی گرفتیم که حسن باقری در دفترچه یادداشت خود نتیجه جلسه را نوشته است که: «باید استراتژی جنگ را تغییر داد».
همین خاطره را سرلشکر رحیم صفوی در سال ۱۳۷۶ در سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه نقل کرده و از قول حسن باقری گفت که اول فکر کردیم برادرمحسن از تهران امده و بدنش گرم است و در حالی که ما برای یک عملیات کوچک لنگ یک دسته ده نفری هستیم او سخن از تشکیل ۱۰ تیپ می گوید ولی بعد دیدیم حرف حساب زده و همه حرفها عملی شد.
به نظر می رسد منطق هر دو سخن دیروز و امروز محسن رضایی یکی است؛ تغییر استراتژی به نفع مردم و کشور و تکیه بر دریای توانایی های مردمی و بسترسازی برای تحقق مشارکت عمیق مردم به جای تکیه بر مدیریت محفلی، تقسیم غنائم باندی، تنگ نظری های بروکراتیک، مانع تراشی های بخیلانه و کاغذبازی های مغرورانه.
ای کاش حسن باقریهای جوان و آقامهدیهای غیرتمند در جمع جوانان - مخاطبان اصلی بیانیه گام دوم انقلاب - باز هم در یادداشت هایشان بنویسند: برادر محسن یکسال پس از صدور بیانیه گام دوم تاکید کرد باید استراتژی اقتصاد را عوض کنیم.
در دفاع مقدس توانستیم با مدیریت مردمی خاک کشور را از دست دشمن بعثی آزاد کنیم، پس امروز هم با مدیریت مردمی می توانیم فقر و بیکاری را از خانه های هموطنانمان و از کوچه های شهرهایمان بیرون کنیم. کافی است تغییر را بخواهیم و از تردیدافکنی بلندگوهای دشمن و و وسوسه "ما نمی توانیم" عبور کنیم. کافی است ماهیت رسانه های جریان مدیریت محفلی را بفهمیم و از خود بپرسیم چرا عده ای می خواهند مردم را در فقر و بیکاری نگه دارند؟