مسئول اطلاعات سپاه بودم، محمد منتظرقائم؛ فرمانده سپاه یزد تماس گرفت و گفت: گویا در اطراف طبس، تعدادی هواپیما و هلیکوپتر فرود آمدهاند! عجیب بود. در آن بیامکاناتی روزهای اول فعالیت سپاه، محمد به شعاعی فراتر از سیصد چهارصد کیلومتر اشراف داشت.
گفتم خبر موثقی بگیرد که هواپیماها برای چه آنجایند؛ متوجه شدم که این حادثه باید همان حمله آمریکا باشد زیرا ساعاتی قبل یک وانت پر از اسلحه که در اطراف سمنان درحال جاسازی سلاح بود را دستگیر کردیم و پی بردیم که این کار مقدمه یک توطئه آمریکایی است.
فورا با شهید منتظر قائم که از دوستان من بود تماس گرفتم تا خودش را به محل حادثه برساند و او هم سریعا به منطقه عازم شد.
محمد منتظر قائم از همرزمان من در گروه منصورون بود و با توجه به شناختم از تواناییهایش، از او برای انتصاب به فرماندهی سپاه یزد حمایت کرده بودم.
از نکات حیرت انگیز واقعه، حضور برق آسای محمد منتظر قائم در فرودگاه متروک طبس بود. با وجود طوفان شن، بلافاصله خودش را به محل حادثه و هلاکت نیروهای آمریکایی رسانده و تلاش کرده بود مدارک و نقشههای متجاوزان را از پرندههای سالم جمع آوری کند؛ اما در عملیاتی مشکوک، محل نشستن هواپیما و هلیکوپتر ها به دستور بنی صدر بمباران شد و محمد به لقاءالله پیوست.