به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر رضایی به نقل از واحد مرکزی خبر متن کامل این سخنان به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر، یا ابوالفضل، به من گفتند این برنامه، برنامه معرفی کاندیداهاست من نیازی به معرفی خودم نمی بینم، می خواهم از دغدغه ها و نگرانی ها صحبت کنم، می خواهم از امیدها و شوق هایی که در آینده ملت ایران می بینم صحبت بکنم من فرزند کوچکی از این ملت بزرگ با یک تاریخ بسیار کهن هستم صحبت خودم را از یک حادثه می خواهم شروع کنم شما ملت بزرگوار ایران می دانید که من در حوادث بسیاری شرکت کردم حوادث تکان دهنده زیادی را دیدم اما می خواهم از یک حادثه تکان دهنده ای که اخیرا دیدم از آنجا کلامم را آغاز کنم حرفم را با شما آغاز کنم، من در این نه ماه گذشته دویست و پنجاه شهرستان رفتم چهل دانشگاه رفتم و در بین دانشجوها بودم در بین اساتید بودم با بسیاری از طبقات مختلف مردم صحبت کردم کارگرها را دیدم کشاورزها را دیدم فرهنگی ها را دیدم خانم های خانه دار را دیدم دانشجوها را دیدم دانش آموزها را دیدم روستایی ها و کشاورزها را دیدم همه را از نزدیک دیدم باهاشون صحبت کردم صحبتهای خیلی صمیمانه، در بسیاری از بازارها رفتم با مشتری ها صحبت کردم با مغازه دارها صحبت کردم کارخانجاتی را رفتم دیدم با صاحبان کارخانجات صحبت کردم با کارگرها صحبت کردم اما یکی از این حادثه ها برای من خیلی تکان دهنده بود و آن صحبت های پدر سه شهید بود که واقعا من را تکان داد این پدر شهید به من می گفت که آقای رضایی، من پنج تا فرزند دارم هر پنج تا بیکارند و حدود ششصد هزار تومان از بنیاد شهید می گیرم به اینها می دهم ، ده میلیون تومان هم تا حالا خرج کردم سه تاش لیسانس است و دو تاش فوق لیسانس است این را نمی خواهم بگویم چه کسی است و کدام شهر است اما واقعا این حادثه مرا تکان داد یعنی باید زندگی مردم ما اینطور باشد! یعنی در فقر و گرانی و بیکاری بسر ببرند این شایسته ملت ایران است ما با آن همه زحماتی که تا اینجا کشیدیم حتما این وضعیت شایسته ملت بزرگ ایران نیست و باید آن را ما تغییر بدهیم البته تنها این خانواده شهید نیست که با من صحبت کرد خانم دبیر معلمی با من صحبت کرد و روستایی ها صحبت کردند، رفتم بین کشاورزانی که داشتند کشت می کردند نشستم کنارشان باهاشون صحبت کردم و وضعیت فقر و بیکاری و گرانی مخصوصا با تحریم های اقتصادی هم که علیه ما وضع شده این خوب نیست باید یک فکری کرد فشار روی زندگی مردم بالاست مساله دوم، فساد، رشوه و تبعیض در اداره کشور از حد معمول خودش تجاوز کرده بالاخره در تمام دنیا یک درصدی از این مسائل وجود دارد اما در ایران تشدید شده هم فساد هم رشوه و هم تبعیض بین استان های مختلف ، مسائلی در اداره کشور ورود پیدا کرده که آن کارآمدی لازم را از اداره کشور گرفته، مسئله سوم که بسیار برای من مهم است سقوط ارزش پول ملی ماست پول ملی جز یکی از نوامیس، نمادهای بزرگ هویتی یک کشور است پرچم ، پول ملی، خود سرزمین، دین، مذهب، حاکمیت، اینها نمادهای اصلی هویت ملی ماست خب پول ملی ما در حال سقوط است می خواهند این پول را ساقطش کنند این نگرانی هایی است که ما داریم و باهاش مواجه هستیم خب قبل از اینکه من به راه حل ها بپردازم و قبل از اینکه وارد این بحث بشوم که خب چه کار باید کرد اولاً آیا اینها قابل حل است یا نه و بعد چه باید کرد، من باید اول، موضع سیاسی خودم را نسبت به نگاه به مسائل جامعه روشن کنم من هم با سیاه نمایی هایی که در کشور می شود مخالفم هم با کسانی که مردم را خواب می کنند و طوری حرف می زنند که انگار هیچ مشکلی در این کشور نیست هر دوی اینها به ما آسیب می زند واقعیت مطلب این است که ما در سیصد سال گذشته که هم در بعد سیاست و اقتدار ضعیف شدیم هم در بعد زندگی و اقتصاد، تا الان توانستیم یک قسمتی از این حلقه های مفقوده را که قدرت و اقتدار و سیاست و امنیت بوده در ایران درست کنیم امروز ایران یکی از مقتدرترین کشورهای دنیاست و در منطقه، ما اول هستیم موشک هایمان از چند هزار کیلومتر عبور می کند اما ما در گوشت و مرغ می مانیم در زندگی مردم ، ما دچار مشکل می شویم خب این بیانگر این است که ما به جای سیاه نمایی و به جای در حقیقت خواب کردن مردم، باید واقع بینی داشته باشیم یعنی این عدم توازنی که بین قدرت ، سیاست و امنیت دفاع با زندگی و اقتصاد و معیشت مردم به وجود آمده این فاصله را باید کم کنیم یعنی زندگی مردم را بیاوریم بالا، اقتصاد را بیاوریم در جای خودش در حقیقت قرار بدهیم ؛پس هدف ما کاملا روشن است یک عدم توازنی وجود دارد با حفظ این قدرت که امنیت را برای کشور ما به وجود آورده و کسی جرات حمله به ایران را ندارد و ما روی پای خودمان ایستاده ایم حالا باید زندگی ، اقتصاد، فرهنگ، هنر ، معماری و آن چیزی که مربوط به تمدن یک کشور می شود این را درست کنیم و آن جایگاه بین المللی خودمان را درست کنیم بیاوریم بالا و این توازن را در حقیقت، ما شکل بدهیم به وجود بیاوریم پس کاملا دید من روشن است من نه سیاه نمایی را قبول دارم نه خواب کردن ملت ایران را، چون ملتی که به خواب برود از توانایی هایش استفاده نمی کند ملتی که به خواب برود دغدغه ندارد نگران نیست اما آن کسانی که می آیند دغدغه ها و نگرانی ها را تبدیل به یاس و ناامیدی می کنند و نمی خواهند اجازه بدهند که ملت ایران با قدرت به آینده خودش حرکت بکند این را هم من قبول ندارم پس جایگاه تحلیلی
من کاملا روشن است من واقع بینی را انتخاب کردم چرا؟ چون اگر ما به مشکلات اعتراف نکنیم راه حلی برای مشکلات پیدا نمی کنیم و اگر سیاه نمایی بکنیم یاس و ناامیدی را در این کشور، ما در حقیقت تشدید کردیم اما چه کار باید بکنیم؟ چند تا اشکال اساسی ، ما در اداره کشور داریم باید اینها را حل کنیم اگر آنها را حل کنیم حتما یک جهش بزرگ خواهیم داشت اولا مساله این است که سفره دولت و مردم از هم جداست دولتی ها یک سفره ای دارند مردم هم یک سفره ای دارند، دولت، نفت را می فروشد می آورد یا به کارکنانش می دهد یا سد و اتوبان می سازد مردم هم یک کشاورزی دارند یک شغلی دارند آن را می آورند سر سفره خودشان ، ما ان شاءالله این یک سفره درست می کنیم سفره ای که همانجایی که مردم خوراک و غذا می خورند دولتی ها هم همانجا غذا بخورند اگر مردم کمبود نان پیدا کردند کمبود گوشت پیدا کردند بلافاصله دولتی ها با خبر می شوند مسئله دوم ، مردم باید به اداره کشور برگردند ما چه آسیبی دیدیم چه زیانی دیدیم از اینکه مردم در انقلاب وارد شدند مردم در دفاع وارد شدند مردم در امنیت وارد شدند ، چرا مردم به اقتصاد نیایند؟ چرا مردم به فرهنگ نیایند؟ چرا فرهنگ را به دست خود مردم ندهیم؟ اقتصاد را به دست خود مردم ندهیم؟ اصلا دولت چه می خواهد پایش را گذاشته در فرهنگ کشور ؟ دولت چه می خواهد پایش را گذاشته در اقتصاد کشور؟
دولت باید آن نقش اصلی خودش را اداره بکند که به آن اشاره خواهم کرد، مسئله دیگری که موجب نگرانی است و باید راه حلی برایش پیدا کنیم این است که دوران سعی و خطا در کشور ما تمام شده ما دیگر نمی توانیم یک دولت دیگری بیاوریم یک سعی و خطای جدید انجام بدهیم اینجا آزمایشگاه که نیست اینجا اداره یکی از بزرگترین کشورهای منطقه با یک تمدن بسیار بزرگ است ما دوباره نمی توانیم هندوانه های باز نشده را بخواهیم بعد از خرید ، این را باز بکنیم فایده اش چه است؟ چه کار می شود کرد؟ ناچاریم دنبال روی کنیم و مدتهای زیادی وقت مان را در حقیقت از دست بدهیم، لذا من اخطار می کنم واقعا به همه فعالان سیاسی ، همه دوستانی که دلسوز این کشور هستند ، خود مردم عزیز ما، ما به دوران سعی و خطا و شعار دادن باید پایان بدهیم دیگر کشور ما تاریخ ما انقلاب ما نظام ما رهبری ما دیگر تحمل شعار دادن را ندارند، دیگر تحمل تست و سعی و خطای جدید ندارند که حالا یک بار دیگر بیاییم هندوانه ای را بخرید ببریم بعد تستش کنیم ببینیم این درست است یا درست نیست ما این هزینه ها را نمی توانیم، لذا توصیه می کنم که همه دست به دست هم بدهیم به جای اینکه همه با من باشند همه با هم باشیم، بیاییم برای رضای خدا همان وحدت کلمه ای که در ابتدای انقلاب و در جنگ بود انجام بدهیم، ما نگران وحدت نیستیم وقتی رهبری داریم وقتی قانون داریم خب بیاییم همه با هم باشیم چرا می خواهیم تلاش کنیم که همه با من باشند و راهی را برویم که با مشکلاتی در کشور در حقیقت مواجه بشوند، خب ما باید در حقیقت برنامه هایمان را بگوییم اما اجازه بدهید من یک مقدار باز تاخیر بیاندازیم در برنامه ها، بگویم که چرا من آمدم در صحنه؟ من باید اینجا این نکته را خدمت شما ملت عزیز بگویم که قریب بیست سال است که این دغدغه هایی که در ما و فرزندان ما و سربازان رهبر انقلاب به وجود آمد موجب یک تحرکی در ما شد، شروع کردیم به اینکه جلوی این خطرات را بگیریم، با هر سه تا دولت، ما همکاری کردیم در مجمع تشخیص مصلحت نظام تمام هم و غم مان را گذاشتیم که چشم انداز آینده ایران را روشن کنیم سیاست های اصل چهل و چهار را روشن کنیم، بگوییم که اقتصاد باید چگونه باشد تجارت باید چگونه باشد اینها را خدمت رهبر انقلاب ارائه کردیم ایشان اصلاح کردند راهنمایی کردند چند بار خدمت ایشان رفت آمد، به دولت های گذشته ابلاغ شد اما دستاورد خیلی کمی دولتهای گذشته داشتند اگر بسیاری از آن سیاستها عمل می شد و بسیاری از آن دلسوزی ها عمل می شد ما امروز باید خیلی جلوتر می بودیم و بسیاری از این مشکلات را نمی داشتیم خب وقتی که من امروز دویست و پنجاه تا شهرستان می روم پدری را می بینم که نگران آینده بچه هایش است جوانی را می بینم که می آید درگوشی به من می گوید آقای رضایی، من خسته شدم عزت من دارد شکسته می شود وقتی مادرانی را من می بینم که با تمام وجود ، رهبری را قبول دارند نظام را قبول دارند ولی نگران آینده بچه هایش است نوه هایش است خانه اش است اجاره اش مشکل پیدا شده وقتی معلمی را می بینم که با بیست سال سابقه ششصد هزار تومان حقوق می گیرد خب اینها چرا ، نباید در ما این انگیزه را به وجود بیاورد که کافی دیگه، در مقابل، با شعار دادن که نمی شود کشور را اداره کرد باید وارد عمل شد ، اگر من امروز وارد صحنه انتخابات شدم به این دلیل است حالا بعضی ها می گویند که شما بار دوم سوم تان وارد می شوید خب اگر این هشدارهایی که ما داده بودیم عمل می شد دلیلی نداشت من به صحنه بیایم خب ما که هشدار دادیم، در انتخابات قبل هم گفتیم از شاخص فلاکت صحبت کردیم بیکاری و گرانی را گفتیم اگر آنها عمل می شد ضرورتی نبود ما در صحنه بیاییم همین الان اخطارهایی که ما داریم می دهیم باز می بینیم متاسفانه به آنها توجه نمی شود من وظیفه خودم می دانم که خودم را در معرض انتخاب ملت بزرگ ایران قرار بدهم خب با وجود این مسائل باید ببینیم چه کار باید بکنیم اولین مسئله این است که دولت باید درست بشود اینکه یک تیمی بیاید یک تیمی برود مگر کم الان تیم آمده رفته، حداقل در بیست و چهار سال گذشته سه تا دولت آمده رفته هر سه تا دولت که آمدند رفتند با وجود اینکه از نظر افکار و خیلی از مسائل با هم تفاوت داشتند از بعد سیاست تفاوت داشتند اما رشد اقتصادی ایران در هر سه تا دولت حدود چهار درصد بود در هر سه تا دولت، ما تورم و گرانی را داریم در هر سه تا دولت، نقاط مشترکی داریم البته شما می دانید من هیچ گاه در برخوردهای سیاسی ام از تخریب دیگران ،پلکانی برای رسیدن به قدرت استفاده نکردم البته کیس خاصی را هم نمی خواهم محکوم کنم، می خواهم وضع موجود را بگویم وضع موجود، برآیند همه عملکرد همه این دولتها و مجلس بوده که تا الان ما به این نقطه رسیدیم خب پس باید یک فکر اساسی بکنیم وگرنه یک تیم برود یک تیم بیاید اگر یک کار اساسی نشود چه کار می شود کرد؟اولین مسئله ای که هست این است که ما بایستی در مساله دولت، یک تغییر اساسی بدهیم یعنی اسمش را من گذاشتم نوسازی دولت، هم در ساختار دولت هم در کارکرد دولت هم در رفتار دولت هم در رابطه با مدیریت دولت، هر چهار بعد را باید عوض کرد رفتار دولتی ها با مردم خوب نیست ساختار دولت یک ساختار پادگانی است که رضاشاه در تهران درست کرده تمام اختیارات را از استانها گرفته آورده در تهران گذاشته، اصلا استانها و مردم عظیمی که در سراسر کشور هستند قدرت برنامه ریزی برای خودشان ندارند مساله بعد، کارکرد دولت است دولت نباید خودش را رقیب مردم بداند دولت باید اجازه بدهد مردم کار کنند ، آن را حمایت کند هدایت کند کارکرد دولت است، مساله سوم، مدیریت است مدیریت در هر کشوری چند تا سطح دارد یکی سطح اجرایی است مثل کاری که در شهرداری ها، اتوبان درست می کنند برج درست می کنند این را ما می گوییم سطح اجرایی اداره کشور و ان شاءالله در دولت ما ، اختیارات وسیعی ، من به شهرداری ها و شوراهای شهر و روستا می دهم و از مردم هم خواهش می کنم که به طور جدی در انتخابات شوراها شرکت کنند ، ما اختیارات محلی را در اداره شهرها می آییم می دهیم به شوراهای شهر، یعنی آب و برق و تلفن و همه اینها را می دهیم به شوراهای شهر، اما این سطح اجرایی می شود ، یک سطح عملیاتی داریم که متاسفانه در کشور ما نیست یعنی ایالت های اقتصادی وجود ندارد لذا مدیریت عملیاتی که بین سطح اجرایی با سطح راهبردی است این الان وجود خارجی ندارد یعنی به صراحت عرض می کنم شهرهای ما بی صاحبند در اقتصاد، استان های ما در اقتصاد بی صاحبند، در بعد امنیت، صاحب دارند در بعد انتخابات ، صاحب دارند در بعد تظاهرات صاحب دارند در بعد مسائل سیاسی ، صاحب دارند اما در بعد اقتصاد، کشور در سطح شهرها و استانها ، صاحب ندارد من یک مثال دیگری برای شما بزنم که این هم در جریان باشید در یکی از همین شهرهایی که من رفتم یک خانواده ای را من دیدم که شاید کمتر از چهل متر محل زندگی این خانواده بود اینجا کجاست؟ اینجا آغاجاری است یعنی جایی که روی ثروت عظیم نفت خوابیده است خب در این رابطه اگر ما ایالت های اقتصادی را درست کنیم حالا منابع طبیعی مثل نفت و گاز، این در اختیار دولت مرکزی است بله اما اگر ما اختیارات اقتصاد، کشاورزی، صنعت ، تجارت را به خود مردم بدهیم خود مردم صاحب اداره کشورشان بشوند و مشارکت جدی داشته باشند این طور نخواهد بود که این مشکلات پیدا بشود دوم مساله مدیریت عملیاتی ، اما مساله سوم که از همه اینها مهمتر است مدیریت راهبردی کشور است ملت عزیز ، شما شاهد بودید در یکی از همین دوره ها، زمانی که اصلا خطر تحریم وجود نداشت درهای نطنز را بستند و در شرایطی که کشور تهدید می شد گفتند کشور ایران تهدید نمی شود و نیامدند جدی بگیرند تحریم های اقتصادی را، آخر این چه تشخیصی است که ما در اداره کشور می دهیم؟ یک جایی باید با تمام قدرت جلو برویم نمی رویم ، یک جایی باید احتیاط کنیم مراقبت کنیم ماجراجویی نکنیم خب این را رعایت نمی کنیم این ربطی به ساختن اتوبان و سد و اینها ندارد این را ما اسمش را می گذاریم مدیریت راهبردی کشور، یعنی دولت مرکزی را ما مدیریت راهبردی را بهش می دهیم این کارهای اجرایی را می گیریم می دهیم به سطح استانها و مدیریت شهری که تمام فکر و ذکر مدیریت مرکزی کشور یعنی در سطح قوه مجریه برود به سمت اینکه تشخیص های درست داشته باشد چشم انداز را دنبال کند رصد داشته باشد مسائل بین المللی کشور را حل کند تعاملات کشور را در حقیقت حل کند، این می شود نوسازی در دولت، پس ما یکی از برنامه هایمان ، نوسازی در دولت است بیشتر از بحث مدیریت است، ساختار را درست می کنیم کارکرد را درست می کنیم رفتار را درست می کنیم مساله دوم، مساله فرهنگ است فرهنگ هم باید متحول بشود فرهنگ اگر متحول نشود ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم، آخر این شد زندگی کردن که سران قوای کشور نمی توانند با هم تعامل داشته باشند! فرهنگ زندگی را باید در سیاست، ما درست کنیم تا به طبقات پایین جامعه برسیم، وقتی که دولتمردان ما همدیگر را تضعیف می کنند نمی توانند در کنار هم باشند چه انتظاری داریم که کف خیابان ، اگر دو تا ماشین تصادف کرد اینها نیایند بیرون و به قصد کشت ، همدیگر را نزنند مگر نمی گویند الناس علی دین ملکوهم، خب ما باید واقعا اخلاق را به سیاست برگردانیم ادب و تواضع را برگردانیم، مشورت کردن را برگردانیم ، من ان شاءالله در دولتی که تشکیل می دهیم تحمل پذیری و گفتگو را و مشورت کردن را به طور جدی در همه ارکان دولت برقرار می کنم و به وجود می آورم، مسئله سوم که من به دنبالش هستم برنامه های اقتصادی است که بسیار مفصل است فقط اشاراتی به آنها خواهم کرد اولین مسئله، تحول در کشاورزی ایران است عزیزان من ،امنیت غذایی ما باید طوری درست بشود که هر خانواده ای تا پنج سال آینده را که فکر می کند از نانش مطمئن باشد از گوشتش مطمئن باشد زمانی این کار صورت می گیرد که کشاورزی که بسیار بنای مهمی دارد از این نظر درست برنامه ریزی بشود ما یارانه سبز می دهیم تمام کشاورزانی که بخواهند از حالت سنتی به حالت پیشرفته دربیایند مکانیزه بکنند، همه کسانی که کارخانجات تبدیلی را بیاورند کنار کشاورزها بگذارند و باعث رونق کشاورزی بشوند آنهایی که بخواهند اصلاح بذر و خاک و دام را انجام بدهند ما بهشان یارانه می دهیم اسمش را گذاشتیم یارانه سبز، بیمه کشاورزان را بهش می رسیم تامین اجتماعی کشاورزان و زارعین را بهش خواهیم رسید یعنی روستاها و کشاورزان که از شهرهای کوچک به عمق روستاها که ما حرکت کنیم از شهرهای کوچک به عمق معمولا مبنای شان کشاورزی است حالا صنعت کشاورزی و خود کشاورزی را که حدود پنجاه درصد جامعه ما می شود امنیت غذایی کشور ما را هم حل می کند، از خروج بسیاری از ارزها و پولهای بین المللی از کشور هم در حقیقت جلوگیری می کند، مساله دوم مسئله کسب و کارهای خانگی است من برای پنج میلیون خانوار کسب و کارهایی تعریف کردیم که از بانوان گرفته دانشجویانی که تازه فارغ التحصیل شدند در داخل خانه هایشان، کارگاه هایی به اینها می دهیم از درست کردن وسایل کامپیوتری ، تلویزیون گرفته که در سنگاپور و تایوان و کره جنوبی و چین و بسیاری از کشورها این ال سی دی هایی که ما می بینیم و بهش نگاه می کنیم از تو خانه های تایوانی ها درست شده چطور بانوان ما مردان ما زنان ما و دانشجویان ما نمی توانند در همان محل خودشان حداقل با چهار پنج ساعت کار کردن، یک درآمد قابل توجهی داشته باشند، کسب و کارهای خانگی را برای پنج میلیون درست کردیم بانکی به نام بانک مردم درست می کنیم که به مردم وام می دهد اما سودش را دولت می پردازد فشاری روی زندگی مردم به وجود نمی آید مرحله دوم یارانه ها که شصت و پنج هزار تومان است این را وارد تولید و سرمایه گذاری می کنیم با دست خود مردم یعنی پول می رود به حساب مردم واریز می شود این شصت و پنج هزارتومان دومی دیگر ضد تورمی است این دیگر سکه داغ ما بهش نمی گوییم این سکه های در حقیقت خنک بهش می گوییم که باعث تولید و کشاورزی می شود و اشتغال می شود، صنعت را رونق می دهد بخشی از این یارانه ها باعث اشتغال مردان و زنان همان خانواده هایی می شود که امروز یارانه می گیرند ولی بیکار هستند در حقیقت ما می گوییم با یک تیر دوتا نشان خواهیم زد. مساله سوم نوسازی صنایع ایران ، عزیزان من این طوفان کالاهای چینی که آمده و وارد اقتصاد ایران شده آسیب بسیار جدی زده، کسب وکارها را ما آنقدر حمایت می کنیم تقویت می کنیم هر کسب و کاری که ظرف سه سال بتواند کل دستگاه هایش را نوسازی کند من هیچ مالیاتی از آنها نمی گیرم. تا رقابت ایران بتواند در بازارهای بین المللی در حد علاء خودش باشد چون ما اگر کالاهایمان رقابت پذیر نباشد نمی توانیم در صحنه اقتصاد دنیا در حقیقت پیشرفت بکنیم و آنها می آیند بازارهای ما را می گیرند و بیکاری را در کشور در حقیقت دامن خواهند زد پس مساله رسیدگی جدی به صنعت کشور و رقابتی کردن آن مهم است. نکته آخر اینکه اقتصاد ، در بعد اقتصاد عرض می کنم اقتصاد ما یک ستون بیشتر ندارد یک ساختمان هفتاد و هفت طبقه را شما توجه بفرمایید به جای اینکه ده تا ستون زیر این باشد فقط یک ستون زیر اینست حالا اگر یک آدم قلدری هم مثل آمریکا پیدا بشود و این را یک تکان بده، تمام اسباب و اثاثیه مردم می ریزد کف اتاق ، مثل الان، ما ده ستونه می کنیم اقتصاد ایران را، یعنی از کشاورزی استفاده می کنیم، صنعت استفاده می کنیم، در حقیقت توریسم استفاده می کنیم ده تا شهرک کشاورزی درست می کنم در ایران ، سه تا شهرک سلامت درست می کنم و شهرهای توریستی را در ایران به وجود می آوریم که تنها ما متکی به در حقیقت نفت نباشیم در بعد معدن، حتماً معدن ایران را از این حالت خام فروشی بیرون می آوریم، معدن ایران باید تبدیل به تولید فرآورده های قابل صدور و با درآمد خیلی بالا باشد، اینها مجموعه مسائلی است که در مساله اقتصاد وارد می کنیم اما در رابطه با سیاست خارجی، سیاست خارجی ما سی و خرده ای سال تجربه گران قیمتی پشت سرش است از افراط و تفریط آن را باید بیاوریم بیرون، آمریکایی ها دارند در مذاکرات هسته ای وقت کشی می کنند. نه می گویند ما می خواهیم جمهوری اسلامی را براندازی کنیم نه وارد یک برخورد شفافی مثل آقای بوش می شوند، لذا نیات خودشان را پشت یک سری الفاظ ظاهرپسند پنهان کردند ما آمریکا را بر سر یک دو راهی قرار می دهیم اگر با جمهوری اسلامی می خواهد کار بکند خب یا علی بفرما پیشنهاداتش چی. فهرست مذاکراتش چی و شرایطی که ایران دارد برای شرایط ایران چه جوابی می خواهد بده، این شفاف نیست، آمریکایی ها باید تعهد بدهند که اگر زمانی مذاکرات با شکست مواجه شد، حق حمله به ایران را ندارند، مثل بعضی از کشورهای دیگر نباید بکنند ما تجربه دنیا را باید داشته باشیم. پس باید مشخص بشود اگر می خواهند وارد براندازی جمهوری اسلامی بشوند خب چرا می خواهند با پنبه سر برند به صراحت باید بگویند ما چکار می خواهیم بکنیم. این دو راهی قرار دادن آمریکایی ها ، فضا را برای ما باز می کند که از وقت کشی جلوگیری کنیم، آنها ما را تحریم های شدید کردند دارند زمان را هم از ما می گیرند مگر می شود این طور،این حتماً باید تغییری ما در مذاکرات بدهیم من مذاکرات را جدی می گیرم یک تیم کارشناس بسیار قوی ، یعنی قویترین دیپلمات های ایران را من در این رابطه بکار می گیرم و ان شاء الله مساله هسته ای کشور را حل خواهیم کرد از اینجا ما عبور می کنیم و جلو می رویم آن تعبیری را که من گفتم استراتژی قیچی را ما در پیش می گیریم و این مانع را می بریم و در حقیقت جلو می رویم در سیاست خارجی ام، ما به مقاومت من معتقدم، من به ایستادگی معتقدم، ایستادگی منطقی، ایستادگی عقلایی، به همین دلیل است که ما با یک دست ایستادگی ، با دست دیگر پیشروی، ایستادگی در سیاست و ارزش ها و پیشروی در اقتصاد و فرهنگ، بدون این دو نمی توانیم پیش برویم، کسانی که ایستادگی را منهای پیشروی فرهنگی اقتصادی دنبال می کنند به جایی نخواهند رسید یک کوچه بن بست. کسانی که پیشروی در فرهنگ و اقتصاد را دنبال می کنند اما از ایستادگی خبری نیست و هویت ملی ما را و هویت انقلاب را می خواهند بفروشند این هم یک پرتگاه خطرناکی است. ما نه به کوچه بن بست می رویم و نه به پرتگاه می رویم ما مسیر پرقدرت ملت ایران را در سیاست خارجی ادامه می دهیم من معتقدم آنقدر اهرم های بزرگی در داخل و خارج داریم که می توانیم از مشکلات عبور کنیم به همین دلیل اولین کاری که خواهم کرد اتحادیه آسیای جنوب غربی را بین سران کشورهای منطقه درست می کنم همه را دعوت می کنیم در ایران و در کشورهای منطقه این اتحاد را درست می کنیم در اروپا این اتفاق افتاده در آسیا این اتفاق افتاده و در بسیاری از دنیا یک اتحادیه ای بوجود آمده که صلح و امنیت و توسعه و همکاری های اقتصادی را رونق می دهیم و با این کار از منازعات جلوگیری می شود و ان شاءالله به منازعات در کشور ما پایان خواهیم داد من در پایان صحبت هایم با ملت ایران عهد می بندم که حق آن را به آنها برگردانم حق بانوان، حق کشاورزان ، حق کارگران ، حق جوانان عزیز و برومند کشور، معلمین، بازنشستگان مظلوم و محروم ما، امیدوار هستم که به فضل پروردگار متعال همان عهدی که رسول خدا با جوانمردان مکه بستند که قبل از نبوت ایشان ، که از حق مردم دفاع کنند ما هم چون ولکم فی رسول الله اسوه حسنه هستیم و به دنبال ایشان هستیم من هم عهد می بندم با شما ملت عزیز ایران که حق شما را به شما برگردانیم چه از ناحیه دولت و حکومت و چه از ناحیه جامعه و چه از ناحیه خودتان که بتوانیم انشاء الله این حرف هایی را که با شما زدیم آنها را عملیاتی بکنیم نمی توانم از شوقی که این روزها توی دل من افتاده برای شما صحبت نکنم عزیزان من، من نمی دانم این چه سریست که شروع انتخابات امسال و تبلیغات رسمی مصادف شده با سوم خرداد و مصادف شده با میلاد با سعادت حضرت علی بن ابی طالب ، چون شما می دانید مردم عزیز ، آزادسازی خرمشهر یک حماسه بزرگی بوده، امسال هم حماسه سیاسی را رهبر انقلاب گفته و این دوتا روی هم افتاده، دوم اینکه ما عملیات آزادسازی خرمشهر را با رمز یا علی بن ابیطالب انجام دادیم، سی و یکسال بعد آن فتح بزرگ مصادف شده با میلاد با سعادت علی بن ابی طالب آیا در این حکمتی نیست آیا این نشان نمی دهد که ما باید به آینده امیدوار باشیم آیا این نشان نمی دهد که باید با شوق و با امید و با نشاط نسل جوان امروز را که نسل سوم و چهارم انقلاب اند به صحنه بیاوریم ضمن اینکه مشکلات خودشان را حل می کنند ان شاء الله مشکلات بزرگ کشور را هم حل کنند. لذا من بعد از امید به خدای متعال و عنایات امام زمان و رهنمودهای رهبر انقلاب آن انرژی که وارد صحنه خواهم کرد انرژی جوانان این کشور است که یک بار دیگر ثابت خواهیم کرد که همان طور که ملت ایران در سیاست و دفاع و امنیت شکست ناپذیر است در اقتصاد و فرهنگ هم شکست ناپذیر است. به امید آن روزهای افتخار آفرینی که در جلوی روی ملت ایران هست، به امید افتخارات بزرگ و السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته، افوض امری الی الله
با تشكر.
چون مردم ما دم دمي مزاجن و بعد حادثه عقلشون به کار ميوفته
با اين حال به اميد به پيروزي
سردار سربلند از قدرت فرهنگ و معلمين در تحولات کشور استفاده نماييد
خيلي اقا محسن رو دوست دارم مرد بزرگ اقتصاد در ايران تنها وتنها ايشان هستند
من اهل دماوندم ميخواستم اگر امکانش هست براي ايشان تبليغات کنم