سخنرانی سردار رشید در جمع پیشکسوتان 06/12/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
در آغاز صحبت یاد کنیم از شهدای عظیمالشأن عملیات کربلای 4 ، کربلای 5 ، کربلای 6 و فرماندهان بزرگ شهیدی که در این عملیات شهید شدند، شهید حسین خرّازی، شهید اسماعیل دقایقی، عارف مجاهد و مجاهد عارف آقای میثمی و بسیاری از عزیزان دیگر، شهید شاهمردای، قاسم میرحسینی، محمدحسن طوسی، یدالله کلهر، خلیل مطهرنیا، مرتضی جاویدی، هاشم اعتمادی، حبیبالله کریمی، اصغر لاوی، علیرضا فارسی، علیرضا نوری، بختیاری، فرومندی، نوبخت و کبیرزاده و خیل عظیم شهدای دیگر.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
“و من یتقالله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علیالله فهو حسبه، انالله بالغ امره قد جعل الله لکل شئ قدرا “
قسمتی از آیهی دوم و سوم سورهی طلاق، این آیاتی که قرائت شد تناسب زیادی با شرایط روحی و حال و احوال ما بین عملیات کربلای 4 و کربلای 5 داشت، ترجمهای این است که هرکس خداترس باشد و از خدا پروا داشته باشد خداوند راه بیرون شدن را بر او می گشاید و گشایشی در کار او میدهد و از مسیری و طریقی که خود او پیشبینی نمیکند و احتمال نمیدهد روزی میرساند، و هرکس بر خداوند توکّل کند خدا برای او کافی است و به هر چه بخواهد میرسد، خداوند سررشتهدار کار خویش است و بر هر چیزی قدر و اندازهای نهاده است.
عنوان بحثی را که من انتخاب کردم "عملیات کربلای 5، مشخصههای تاکتیکی و تاثیرات راهبردی" است ، خوب 27 سال از اجرای عملیات کربلای 5 در شرق بصره گذشته، با گذشت این همه سال ما چگونه باید درباره عملیات کربلای 5 حرف بزنیم و سخن بگوئیم. معموملاً شیوه بیان و تفکرات و پژوهشهای ما پیرامون 8 سال دفاع مقدس و عملیاتهای آن بیشتر ناظر بر توجه به رویدادهای عملیاتی و کمی هم سیاسی است، به نظر میرسد این کفایت نمیکند، با توجه به گذشت زمان، امکان فهم عمیقتر و تفکر عمیقتر و فهم جدیدتر نسبت به حوادث و رخدادهای 8 سال دفاع مقدس بهوجود آمده که ما باید اهتمام بیشتری به خرج بدهیم و تلاش کنیم آن لایههای پنهان 8 سال دفاع مقدس را باز کنیم و بگشاییم و درسهایی برای مقابله با تهدیدات دفاعی-امنیتی در آیندهی نظام استخراج کنیم.
با این ملاحظهایی که عرض کردم برای ورود به بحث یک پرسش طرح میکنم و تلاش میکنم این پرسش را توضیح بدهم و این سوال این است که عملیات کربلای 5 از چه مشخصههایی برخوردار بود و چه تاثیری در روند تحولات راهبردی جنگ داشت؟ در این بررسی کوتاه که حقیقتاً یک سمینار و یک همایش یک روزه میطلبد که پیرامون عملیات کربلای 4 و کربلای 5 ما حرف بزنیم، حالا به ما گفتند که دو نفری بحث را ظرف یک ساعت جمع کنید، عرض کنم که منظور از مشخصهها به معنای عوامل موثر بر پیروزی نظامی است و منظور ما از تحولات راهبردی به معنای تاثیر پیروزی نظامی بر شرایط و موقعیت ایران برای پیشبرد اهداف سیاسی در جنگ است.
چالش های پیش رو در عملیات کربلای 5
برای تجزیه و تحلیل به سه تا چهار نکته تحت عنوان چالشهای پیش روی ما برای انجام عملیات کربلای 5 اشاره میکنم، نکته اول شرایط سیاسی ما در آستانه عملیات کربلای 5 بود شرایط سیاسی در آستانهی جنگ در عملیات کربلای 5 تحت تاثیر پیروزی ما در عملیات فاو قرار داشت و شکست ما در عملیات کربلای 4، البته من معتقدم که پیروزیهای ما بیشتر از اینها بود ماقبل از عملیات کربلای 4 که الان عرض میکنم.
من معتقدم این 14 ماه یعنی از بهمن سال 64 تا پایان سال 65، این 14 ماه یک قطعه درخشانی از 8 سال دفاع مقدس است. من محاسبه کردم، سپاه را عرض میکنم که باید نیروهای زمینی ارتش را هم محاسبه کنیم و لحاظ کنیم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول این 14 ماه قریب به 500 گردان بهکار گرفت، ما عملیات فاو را با 150 تا 180 گردان آغاز کردیم، فاو را تصرّف کردیم در والفجر 8، دشمن با 3 سپاه که معروف بود 78 تا 80 روز پاتک کرد و قادر به بازپسگیری فاو نشد.
این شکست دومی بود، یعنی هم ما فاو را از او گرفتیم و هم او را شکست دادیم در پاتکهای طولانی، اگر یادتان باشد دشمن در آغاز سال 65 به توصیهی کارشناسان خارجی آمد و دست به یک تحرکاتی زد تحت عنوان استراتژی دفاع متحرک، و به 10 الی 15 از مرزهای ما که عمدتاً نیروی زمینی ارتش پدافند میکرد، حمله کرد، در تمامی این تهاجمات شکست خورد، که البته ما به نیروی زمینی ارتش کمک هم میکردیم، یک جا موفق شد مهران را بگیرد و حتی فریاد زد که مهران در مقابل فاو، بلافاصله ما در تیرماه سال 65 وارد شدیم و مهران را از او گرفتیم، یعنی بازپسگیری کردیم که این هم یک پیروزی بود.
در تمام این حوادث ما نیرو وارد عمی میکردیم که عرض کردم قریب به 500 گردان ما نیرو وارد عملیات کردیم، بنابراین ما در آستانهی عملیات کربلای 5 یک چنین شرایطی داشتیم، از یک طرف تحت تاثیر این 3 تا 4 پیروزی قبلی بود و از یک طرف دیگر تحت تاثیر شکستی که در عملیات کربلای 4 ما متحمّل شده بودیم، ملاحظه یاد شده به این معنا بود که دستاوردهای پیروزی سیاسی-نظامی ما و تغییر در موازنهی قوا به سود ایران که بعد از فتح خرمشهر یک بار دیگر موازنهی قوا بعد از فتح فاو به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد، اینها به مخاطره افتاده بود.
نکتهی دوم از لحاظ تاکتیکی طراحی عملیات کربلای 5 به میزان زیادی، نمیگویم تماماً، به میزان زیادی بازگشت به تجربههای تاکتیکی سه سال قبل بود، چون ما عملیات کربلای 4 را در امتداد تجربیات تاکتیکی فاو، خیبر و بدر شروع کرده بودیم، درطی این سه سال از سال 62 تا 64 ، درون لشکرهای سپاه که شما میرفتید دهها فروند قایق میدیدید، نیروهای غواص میدیدید، دائماً در حال آموزش بودند برای عبور از هور، برای عبور از رودخانهها و نهرها، آموزشهای آبی-خاکی میدیدند، اصلاً ماهیّت تاکتیکی یگانهای ما عوض شده بود و ما کربلای 4 را در امتداد همین تجربیات ادامه دادیم، چون آنجا هم باید از رودخانه اروند عبور میکردیم و وارد جزیره ابوالخسیب میشدیم و عبور میکردیم جزیره امالرّصاص و شهر ابوالخسیب را در جنوب شرق بصره باید تصرف میکردیم، ولی عملیات کربلای 5 ما باید برمی گشتیم درون زمینی که در حقیقت یک روزی در عملیات بیتالمقدس و رمضان در آن جنگیده بودیم، چون عملیات کربلای 5 بخشی از زمینهای عملیات کربلای 4 بود، جنس زمین، ردههای دفاعی، موانعی که پیش روی ما بود، شاید بشود گفت که ما باید 70 درصد به تاکتیکهای سه سال قبل برمیگشتیم که این یک چالشی بود پیشروی یگانهای سپاه و 30درصد باید عبور از نهرها داشتیم و آبگرفتگیهایی که قبل از موانع بود.
نکتهی سوم چالش دیگری که پیشروی ما بود و باید بگوییم چالشها، این بود که پیشروی ما موکول شده بود به اینکه ما باید عملیات انجام میدادیم، دشمن را باید غافلگیر میکردیم و باید پیروز میشدیم، باید بر بنبستهای تاکتیکی غلبه میکردیم و نباید شکست میخوردیم، یعنی 5 معادله پیش روی ما بود، برادر عزیزم آقا محسن تشریف ندارند، میگفتند ما باید در این عملیات پیروز شویم و باید دشمن را غافلگیر کنیم، در همین زمین و کمتر از دو هفته، چون من عرض کردم که زمین کربلای 5 قطعهای از منطقه عملیاتی کربلای 4 بود، می گفتند همینجا ما باید دشمن را غافلگیر کنیم و در زمین و در زمان کمتر از دو هفته، دائم بعد از روز چهارم و پنجم دی ماه میگفتند زودتر از 20 دیماه ما باید عمل کنیم، من روز چهارم دیماه یادم هست، ما عملیات کربلای 4 را سوم انجام دادیم، یعنی سوم در شب عمل کردیم.
بنا بود که ما ساعت 5/10 شب عمل کنیم که 5/9 بخشی از غواصهای ما در مقابل همین جزیره امالرصاص کشف شدند و بعد دیگر تا یگانها درگیر شدند شد ساعت 5/10 و 11، آقا محسن به من و آقای شمخانی فرمودند که شما بروید یک کم استراحت کنید تا من و آقا رحیم چند ساعتی ادامه بدهیم و بعد شما بیایید، که ما رفتیم حدود دو ساعتی استراحت کردیم از 5/1 تا 5/3، بعد که بیدار شدیم دیدیم خوب عملیات پیش نمیرود و آقا محسن فکر کنم آمد استراحت کند که دید نمیشود و البته ساعت 5 صبح آقای قاسم سلیمانی و مرتضی قربانی پشت بیسیم فریاد میزدند که وارد امالرصاص شدیم و میخواهیم عبور کنیم و وارد امالخسیب شویم، یعنی با روحیهای بسیار قوی دم از پیروزی میزدند، ولی سایر واحدها اینطور نبود.
مباحث همینطور پیش رفت که ساعت 7 یا 8 صبح آقامحسن به این نتیجه رسید که تداوم این عملیات به مصلحت نیست و دستور توقف دادند، یک جا من یادم هست که در قرارگاه گفت عملیات در ردهی بکلیسری لو رفته است، بعد حواشی ظهر بود که به ما گفت بروید امیدیّه و ماجرا را به آقای هاشمی توضیح بدهید و بگویید که ما در شلمچه عمل میکنیم که برای خود من خیلی سخت بود که یعنی چه؟، که ما رفتیم و آقایان رفیقدوست، عراقی و علائی بودند، فکر میکنم آقای باقری و آقای سنجقی هم بودند که رفتیم و سوار بالگرد شدیم و رفتیم امیدیّه، آنجا وارد یک سالن بزرگ شدیم که آقای هاشمی بود، آقای روحانی ، ریاست محترم جمهوری اسلامی کنونی ایران بود و یک تعدادی از عزیزان ارتشی در آن سالن بودند که ماجرا را توضیح دادیم و گفتیم که آقا محسن هم گفته که ما در شلمچه عمل میکنیم، حتی آقای هاشمی فکر کرد همین امشب، گفتیم که نه.
موقعی که برگشتیم پیش آقامحسن، آقا محسن احساس کرد که ما با تردید و ابهام موضع را مطرح کردیم، خودش فردا روز پنجم دی ماه دوباره آمد امیدیه و گفت برویم امیدیه و آنجا مفصّلاً با آقای هاشمی صحبت کرد و گفت که ما در شلمچه عمل خواهیم کرد و نکتهای هم در ذهنش بود واقعاً بعداً حقّانیت آن در عملیات اثبات شد که ایشان روی چه نکاتی انگشت گذاشته است، یعنی شرایط سیاسی حاکم بر جنگ در حالی که انجام هرگونه عملیات را به کسب پیروزی نظامی مشروط کرده بود، میگفتند در عملیات بعدی باید پیروز شوید و حق شکست ندارید، شما نباید شکست بخورید، ولی بن بستهای تاکتیکی و غافلگیری دشمن از چالشهای اساسی پیشروی ما بود.
با این توضیحی که عرض کردم، دقّت بفرمایید که بدون خلّاقیتهای تاکتیکی غلبه بر استحکامات دشمن امکانپذیر نبود، استحکاماتی که بهگفته فرماندهان عزیز ارتش و سپاه و ناظران بیرونی و خارجی و حتی فرماندهان ارتش عراق، مستحکمترین خطوط دفاعی ارتش عراق بود در طول جنگ و در کل خطوط دفاعیاش، البته موفقیت لشکر 19 فجر و پیروزی بچههای فارس و لشکر 57 ابوالفضل و بچههای لرستان در عملیات کربلای 4 که موفق شده بودند خط اول دژ مستحکم ارتش عراق را در شلمچه بشکنند این نکتهای بود که در حقیقت نقطه ثقل طراحی عملیات در ذهن آقا محسن جا گرفته بود،.
نکتهی بعد تصمیمگیری در شرایط بسیار دشوار و بحرانی، هنر فرماندهان جنگ در یک چنین شرایطی خودش را نشان میداد، دشمن بعد از شکستش در عملیات فاو دائماً مترصّد یک فرصتی بود که به فاو حمله کند و فاو را بازپسگیری کند و موازنهی قوا را به سود خودش تغییر دهد، شوادهد و قرائنی که ما در آستانهی عملیات کربلای 4 و 5 داشتیم مشخص میکرد که دشمن بهدنبال طراحی و حمله به فاو است، در یک چنین شرایطی تصمیمگیری برای انجام عملیات با تضمین پیروزی، با تردید و دشواریهای بسیار زیادی روبهرو بود، و سرانجام من معتقدم که از سوی آقا محسن رضایی این تصمیم گرفته شد، حالا گفته شده و عزیزی هم که الان در رأس یکی از قوای مملکت است چند سال قبل فرمودند که این تصمیم از سوی آقای هاشمی رفسنجانی گرفته شد، من احترام قائلم برای آقای هاشمی رفسنجانی، ولی حقیقتاً آن تصمیم از سوی آقا محسن گرفته شد.
ما جلسهای تاریخی داریم در روز 17 هفدهم، ساعت 10 شب، آقای هاشمی تشریف بردند در قرارگاه خاتم، جلسه با فرماندهان شروع شد، از 10 شب تا 3 بامداد، 5 ساعت تمام، ولی فضای حاکم بر جلسه که یک جلسهی بسیار مهم نظامی بود و بنا بود که ما فرداشب آن عمل کنیم، مثل مجلس شورایاسلامی اداره میشد، معلوم بود که آقای هاشمی دائم نظرخواهی میکند، البته ایشان در خاطراتشان نوشتند که من چشمم ترسید از عملیات کربلای 4 که شکست خورده بودیم، دائم داشتم سوال میکردم که خوب آقای عزیزجعفری نظر شما چیست؟ می گفت، آقای غلامپور نظر شما چیست؟ آقای ایزدی نظر شما چیست؟ دوباره برمیگشت که خوب آقای عزیزجعفری نظر شما چیست؟ آنقدر نظرخواهی کرد که آقا محسن به تردید افتاد و تردید در وجود فرماندهان سایه افکند، که ساعت 2 بامداد آقا محسن آمد و این گره را حل کند و جناب آقای هاشمی را از تردید در تصمیمگیری بیرون بیاورد.
من از همین کتاب آقای هاشمی این نکات را نقل میکنم، آقا محسن درآمد گفت که آقای هاشمی اصلاً امشب جزء عملیات است، جزء عملیات محسوب میشود، چنانچه بگوئیم عمل نشود خود این یک شکست است، از قبل نمیبایستی میشد، ولی حالا که شده یک وضع خاص و اضطراری داریم، با این وضع که در این جلسه برخورد شده روحیات اینها، منظورش فرماندهان بهم میخورد، اینها ( فرماندهان) باید بروند دنبال کارهایشان، آخر شما (خطاب به آقای هاشمی) چرا اینطور برخورد میکنید؟! با شرط که نمیشود که فرماندهی کرد، شما مرتّباً میگوئید اگر اینطور شد، اگر آنطور شد، این یک بلبشوئی میشود در شب حمله، فردا لشکر میگوید آقا، آقای هاشمی فرمودند اگر بشود- اگر نشود، پس این سیستم فرماندهی ما به هم میریزد، ما که نمیتوانیم اینطوری کار کنیم، شما مشورتهایتان را کردهاید و باید به یک طریقی را از این گردونه خارج کنیم، بنشینیم و تصمیم بگیریم و اعلام کنیم.
البته اینجا یک نکتهای آقای سنجقی و یک نکته آقای عراقی گفتند که آن درست در جهت تأیید فرمایشات آقا محسن بود، این دو عزیز گفتند که آقای هاشمی دیگر فکر میکنیم کفایت میکند دیگر، شما دو بزرگوار یک خلوتی کنید و بعد اعلام کنید. که در جلسه یک قطعی نیم ساعتهای در آن اتفاق افتاد و آقامحسن و آقای هاشمی رفتند و یک خلوتی کردند. آقای درودیان نمیدانم در جلسه هست و یا نه، راوی بود و گفت که به من فرمودند که تو هم برو بیرون، حالا نمیدانم که ضبطش را گذاشته و یا نه، حالا چه گذشت در این نیم ساعت، بعد از نیم ساعت که دوستان هم یک تجدید وضویی کردند و آمدند و نشستند.
آقای هاشمی فرمودند که آقایان ما اینجا مشورت کردیم و با توجّه به همهی اظهاراتی که شده نظرمان چربید که ان شاءالله فردا عملیات انجام شود، فرماندهی هم با آقای محسن رضایی است که اینجا حضور دارند، اگر وضع فوقالعادهای پیش نیاید ایشان عملیات را حتماً انجام میدهند، اگر ایشان تشخیص دادند که باید متوقّف کند، ایشان این حق را دارند که متوقّف کنند، فقط ایشان این حق را دارند. و من معتقد هستم که این مذاکرات که بطور کامل هم در کتاب آقای هاشمی در اوج دفاع پیاده شده از نواری که در اختیار سپاه بود این را اثبات میکند که حقیقتاً آقا محسن جلسه را نجات داد و تصمیم گرفت.
نکته ی پنجم عرض کنم که برتری نظامی ایران بر عراق یک بار دیگر به اثبات رسید، غافلگیری تاکتیکی دشمن به ترتیبی که عرض کردم پیش آمد و فرصت پیشروی در استحکامات دشمن توسط قوای خودی بهدست آمد، پیروزی در عملیات کربلای 5 علاوهبر دستاوردهای سیاسی از سوی ناظران و تحلیلگران خارجی به معنای برتری نظامی ایران بر عراق ارزیابی شد. نکتهی ششم، اینکه قدرت دفاعی عراق مورد تردید جدّی حامیان عراق قرار گرفت، شکستن خطوط متعدد دفاعی ارتش عراق که من معتقدم از آبگرفتگی تا مثلثیهای پشت کانال زوجی 9 ردهی دفاعی پشتسر هم بود، با محاسبهی نهر دوایجی و نهر جاسم، 9 ردهی دفاعی بود و همه جا هم عراق پیش حامیان خودش گفته بود که ایرانیها که سهل است، هیچ ارتشی نمیتواند این خطوط مستحکم دفاعی را بشکنند، خوب ما این خطوط دفاعی را شکستیم و عبور قدرتمندانهی ما از این استحکامات و پیشروی به سمت بصره، قدرت دفاعی عراق را در میان حامیان خودش مورد تردید قرار داد.
عراقیها کم آورند و رفتند سراغ جنگ نفتکشها، جنگ نفتکشها را بعد از عملیات کربلای 5 و در سال 66 ، باید نشست پای خاطرات فرماندهان نیروی دریایی ارتش و سپاه، که جنگ بسیار گستردهای است و بیشترین جنگ را در همین ایام، یعنی در سال 66 انجام دادند. امریکا و حامیان عراق در منطقه به شدت نگران شدند و این ملاحظاتی که میخواهم عرض کنم نقش موثری در تصمیمگیری حامیان عراق برای خاتمهدادن به جنگ داشت، آنها در این 14 ماه که عرض کردم ، میدیدند که :
1- ایرانیها فاو را گرفتند. 2- ایرانیها مهران را گرفتند. 3- ایرانیها استراتژی دفاع متحرّک ارتش عراق را شکست دادند. 4- ایرانیها عملیات کربلای 5 را انجام دادند و پیشروی کردند در شرق بصره، که مینوشتند ایرانیها در 5 مایلی بصره هستند. نکتهی ششم؛ تردید بهوجود آمده در حامیان عراق نسبت به قدرت عراق و نکتهی هفتم پیروزی ما در کربلای 5 و اثبات برتری نظامی ایران بر عراق و حالا میدیدند که عراقیها رفتند سراغ جنگ نفتکشها، مجموعهی این مسائل باعث شد که نهایتاً قطعنامهی 598 را در آغاز سال 66 شورای امنیت صادر کرد و برای نخستینبار به بخشی از خواستههای ملّت ایران توجّه کرد.
2- من یادم هست که آن موقع کارشناسان نظامی روسی و امریکایی نوشتند که این عملیاتها، فاو، کربلای 5 ، مهران، شکست استراتژی دفاع متحرّک ارتش عراق، نشان داد که اگر به نیروهای مسلّح ایران فرصت داده شود میتوانند در یک رشته عملیات بهم پیوسته ارتش عراق را متلاشی کنند، یعنی هشدار می دادند.
نتیجهگیری: ببینید عملیات کربلای 5 بعد از پیروزی ما در فاو نقش سرنوشتسازی در تغییر روند جنگ به سود ایران داشت و در نتیجه موقعیت سیاسی- نظامی ایران را ارتقاء بخشید، این یک نکته، نکتهی دوم برتریهای تاکتیکی ما در عملیات کربلای 5 بود. خوب دقت بفرمایید، برتریهای تاکتیکی ما در عملیات کربلای 5 و دستاوردهای سیاسیـنظامی ما نکتهی مهمی را اثبات کرد و آن این بود که مساله اصلی برای کسب پیروزی بر دشمن در خاک دشمن برخورداری از امکانات بیشتر و پشتیبانی لازم است که به صورت کامل فراهم نشد، این را بپذیریم، روز هفتم بهمن است و 16 تا 17 روز از عملیات گذشته، آقا محسن فرمودند که به همراه برادر عزیزمان آقای رفیقدوست فکر کنم آقای سنجقی و آقای باقری هم بودند که بروید تهران و به حضرت امام بگویید ما این امکانات را نیاز داریم، حالا ما چه نوشته بودیم، من سند آن را دارم، 100 دستگاه تانک، 100 دستگاه نفربر، 10 گردان توپخانه، 30 قبضه شلیکا که روی شنی است، اینها را ما از ارتش طلب داریم.
خوب ما بلند شدیم و رفتیم تهران و رفتیم در جلسه شورایعالی دفاع شرکت کردیم، فکر کنم روزی بود که میخواستند مرحوم شهید ستاری را به فرماندهی نیروی هوایی ارتش منصوب کنند، چون کنار دست آقای رفیقدوست نشسته بودم و به من فرمودند که تو بهجای آقا محسن آمدی در جلسه تو هم حق رأی داری که ما هم رأی دادیم به شهید ستاری، یک اتفاقی افتاده بود در نیروی هوایی ارتش.
عرض کنم که آنجا یک گزارشی دادیم از عملیات کربلای 5 که فکر کنم برادر عزیزمان امیر موسوی قویدل هم آمده بود، از عملیات کربلای 6 و غرب کشور که گزارشی بدهد ولی وقتی چون گفت وقت نیست جلسه را ترک کرد و رفت. ما فردایش رفتیم در مجلس و در حضور آقای هاشمی در جلسه قرارگاه خاتم درخواستهایمان را مطرح کردیم، برادر عزیزم امیر حسن سعدی فرمانده نیروی زمینی ارتش بود، بعد از شهید صیاد، در جلسه بودند و گفتند ما نمیتوانیم و دلیل آوردند و گفتند ما قادر نیستیم این امکانات را در اختیار سپاه قرار دهیم، خودمان گرفتار مشکل میشویم، خوب راست میگفت چون خودشان هم عملیاتی داشتند در کربلای 6.
ما روز بعد از آن بهمراه آقای رفیقدوست و بهمراه آقای سنجقی فکر میکنم و آقای باقری رفتیم منزل حضرت امام پیش مرحوم حاج سید احمد آقا، آنجا نماز خواندیم، گفت من وقت میگیرم برای شما برای دستبوسی پیش حضرت امام، درست به ما زمانی وقت دادند که امام نمازش تمام شده بود و سجادهاش زیر بغلش بود و ما رفتیم، آقای رفیقدوست من را معرّفی کرد و من به اندازهی کف دست کاغذی داشتم و نوشته بودم که 100 دستگاه تانک، 100 دستگاه نفربر و 10 گردان توپخانه و عرض کنم که 30 قبضه توپ شلیکا ما نیاز داریم.
امام فرمودند من دستور آن را به احمد خواهم داد، بلافاصله هم دستور اتفاق میافتد و مرحوم احمدآقا ابتکار جالبی را بهخرج میدهد و این را تبدیل میکنم به تلفنگرام، که؛ - حضرت امام، فرمانده کل نیروهای مسلّح، رزمندگان کربلای 5 به این امکانات نیاز دارند، فرزند شما محسن رضایی، - و حضرت امام ذیل آن خطاب به حضرت آقا بهعنوان رئیسجمهوری آن موقع و آقای هاشمی مرقوم فرمودند؛ - که با وضعیت بسیار خطیری که با آن مواجه هستیم شرعاً و عقلاً لازم است برای رساندن مایحتاج رزمندگان جان برکف کربلای 5 سریعاً اقدام شود، مسامحه در این امر یک فاجعه، خدای نخواسته ممکن است بهبار آورد والسلام علیکما، ورحمتالله، 11 بهمن سال 1365، روحالله الموسوی الخمینی، -( اللهم صل علی محمد و آل محمد (ص) ).
عرض کنم که این دستور شد و رسید به آقای هاشمی و آقای هاشمی هم به عنوان فرمانده عالی جنگ از سوی قرارگاه مرکزی خاتم ابلاغ کردند ولی خوب ارتش گرفتاری داشت، من بعدها به این نتیجه رسیدم، حالا گیرم که این امکانات را هم به ما میدادند، ما چهکار میتوانستیم کنیم، بله همهی فرماندهان ما میگفتند که اگر از دو تیپ زرهی و مکانیزه چابک ما داشته باشیم تا کانال زوجی به سرعت میرویم، بله، چنین امکاناتی موجود نبود، ارتش هم امکانات عجیب و غریبی که نداشت، ارتش هم در طول جنگ امکاناتش کاهش پیدا میکرد، هر روز که میگذشت یک امکانی، تانکی، نفربری، هواپیمایی و چیزی کم میشد، ولی خوب امیر حسن سعدی به این نتیجه رسیده بود که نمیشود این امکانات را ما بدهیم به سپاه، رفته بود پیش آقا و بعدش هم رفته بود خدمت حضرت امام و گفته بود که ما نمیتوانیم این امکانات را در اختیار قرار دهیم.
میخواهم یک نتیجهای بگیرم که من عرض کردم این نکته بر ما اشکار شد که مساله اصلی برای کسب پیروزی بر این دشمن در درون خاک خودش برخورداری از امکانات و پشتیبانی لازم باید باشد که بهصورت کامل در هیچکدام از این عملیاتها تامین نشد.
نکتهی سوم پیروزیهای عملیاتی در جنگ گرچه دستاوردهای سیاسی و نظامی خود را بهمراه دارد ولی بدون شکست کامل نظامی دشمن پیروزی قطعی قابل دستیابی نیست. نکتهی چهارم که دقت بفرمایید که نکتهی بسیار مهمی است و همین نتیجهی بحث من در همین نکته نهفته است؛ ما باید میان توانایی دفاعی و قدرت تهاجمی، ما در داخل کشور که با عراقیها میجنگیدیم یک قدرت دفاعی داشتیم، بهدرد مقاومت میخورد و بهدرد آزادسازی سرزمینهای اشغالیمان میخورد.
موقعی که پا گذاشتیم در خاک عراق بعد از فتح خرمشهر قدرت آفندی و تهاجمی داریم، ما باید میان این دو توانایی دفاعی و قدرت تهاجمی، یکی برای دفاع و آزادسازی مناطق اشغالی و یکی برای پیشروی نظامی در خاک عراق برای سقوط صدام تفاوت قائل شویم که تفاوت قائل نشدیم، این دو نوع جنگ را میطلبد، یکی قبل از فتح خرمشهر و یکی هم بعد از فتح خرمشهر. یک پرسش مهم دیگر؛ ایران پس از فتح خرمشهر، برای هدفگذاری و تصمیمگیری راهبردی که حرکت کند در داخل خاک عراق چه محاسبهای از توان نظامی و منابع موجود خودش داشت؟ ارزیابی ایران از چالشهای احتمالی اساسی پیشروی برای دستیابی به پیروزی بر دشمن با محاسبه نیّات، اهداف و قدرت نظامی عراق چه بود؟ ایا ما نباید بین دو مرحله از جنگ، ماقبل فتح خرمشهر و ما بعد فتح خرمشهر تفاوت قائل میشدیم؟ برای ادامه جنگ تا پیروزی نهایی که این شعار امام و شعار رزمندگان اسلام بود، هدفگذاری و تصمیمگیری و اقدام میکردیم؟ سوالات زیادی وجود دارد.
سه سال پیش آقا محسن نامهای نوشت به ستادکل و در آن نامه نوشته آغاز جنگ به حدّ کافی تبیین شده، تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر به حدّ کافی توضیح داده شده و تبیین شده، اما پایان جنگ ابهامات زیادی وجود دارد، ما خواهش میکنیم از شما رئیس ستادکل ، آقای دکتر فیروزآبادی، این را تحت عنوان یک پروژهای بحث کنیم، حالا این پروژه را به اینجانب سپردند که دو سال است داریم روی آن کار میکنیم تحت عنوان واکاوی پایان جنگ.
این سوالات بیشتر متأثر از آن بحث است که ما پاسخ بدهیم. من از همینجا عرض کنم که من از نامهی آقای محسن رضایی در پایان جنگ، اشهد بالله دفاع میکنم، نامهاش نامه منطقی نظامی است، دارد میگوید اگر پیروزی نظامی نهایی را بر ارتش عراق میخواهید این امکانات را بدهید، امکاناتی که ما داشتیم در ارتش و سپاه سال 66 و 67 بهدرد ماقبل فتح خرمشهر میخورد و بهدرد مقاومت میخورد، بهدرد یک قدرت دفاعی میخورد، بهدرد آزادسازی مناطق اشغالی میخورد، بهدرد حرکت کردن و تصرّف بصره و سلیمانیه و کرکوک و بغداد نمیخورد، باید یک تغییر اساسی ما در خودمان بدهیم، آیا قدرت نظامی ایران با مشخصه و سبقه مردمی که در آن تأکید میکنم و کارکرد دفاعی آزادسازی، با اهداف راهبردی ایران پس از فتح خرمشهر مبنی بر تصرّف سرزمینهای استراتژیک در داخل خاک عراق و سقوط صدام نسبتی داشت؟
هرگز، آیا ما نیازمند تخصیص منابع بیشتری پس از فتح خرمشهر برای تجهیز نیروهای نظامی هم ارتش و هم سپاه و انجام چند عملیات تهاجمی بزرگ و سرنوشتساز در درون خاک عراق بطور همزمان نبودیم؟ چرا ما از قدرت دفاعی و آزادسازی سرزمینهای اشغالی در برابر دشمن خارجی، یعنی ماقبل فتح خرمشهر و برقراری ثبات سیاسی – امنیتی در برابر تهدیدات داخلی برخوردار هستیم ولی از مشخصههای لازم یک قدرت تهاجمی برای انهدام کامل ارتش عراق و مراکز ثقل این کشور برخوردار نبودهایم، روی این پرسشهای اساسی باید کار کرد.
آیا کارکرد و مشخصههای قدرت نظامی برآمده از یک انقلاب مردمی بیشتر با اهداف دفاعی آزادسازی تناسب دارد و برای یک جنگ تهاجمی و طولانی در خاک دشمن مناسب نیست؟ آیا نباید تغییرات اساسی در نیروهای نظامی خودمان ایجاد میکردیم برای نوع جنگ تهاجمی در داخل خاک عراق؟ و نتیجه آخر که بحثم را تمام میکنم و آقای غلامپور تذکّر دادند که بحث شما تمام است.
پیروزی نظامی در جنگ تعاقبی و تهاجمی، یعنی نوع جنگی که ما بعد از فتح خرمشهر اتخاذ میکنیم و میرویم درون خاک عراق، مثل عملیاتی مثل کربلای 5، مثل فاو، به امکانات بیشتری نسبت به جنگ دفاعی و آزادسازی در داخل مرزهای کشور نیاز دارد و در واقع اساساً جنگ طولانی و تهاجمی و تعاقبی در داخل خاک عراق نیازمند ساختار مناسب، سازمان مناسب، آموزش مناسب و امکانات مناسب خودش میباشد که ما در هیچکدام از اینها تغییر حاصل نکردیم، خواستیم با همان رویکرد قبلی و با همان تاکتیکها و با همان آموزش و با همان ساختاری که در کشور وجود داشت و با همان سازمان و با همان امکانات موجود ارتش و سپاه خواستیم این اهداف بزرگ استراتژیک در داخل خاک عراق بهدست بیاوریم که معلوم است که نمیشود و به نظر میرسد کشور انقلابی ایران و نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران به دلیل قدرت برآمده از تحوّل عمیق سیاسی – اجتماعی و تاثیر آن در شکلگیری قدرت دفاعی مردمی در برابر دشمن متجاوز بهدلیل اهتمام آنها به اولویتهای دیگری، اولویتهای مردم، نیازهای مردم، مثل توجّه به بعد توسعهی نیروی انسانی، از تجهیز و سازماندهی نیروهای نظامی بهصورت گسترده و با رویکرد تهاجمی خودداری میکنند.
6 سال جنگ در درون خاک عراق این را به ما اثبات کرد، اولویتهای دیگری برای نظام ما و دولت ما وجود داشت، اولویت آن جنگ نبود، بعد از فتح خرمشهر تابلو استراتژی نظامی را پایین آوردند، جنگ- جنگ تا یک عملیات بود، جنگ – جنگ تا پیروزی و یا جنگ – جنگ تا رفع فتنه نبود، و کمتر برای آن تلاش میکنند و بهدنبال توزیع عادلانه منابع هستند بهدلیل جهتگیری انقلابی و اسلامی دولتها در جمهوری اسلامی ایران.
من یک مقایسه خیلی کوتاهی ار خدمت شما عرض کنم و بحثم را تمام کنم، در همین نکته ببینید از سال 50 تا 57 قبل از پیروزی انقلاب اسلام 65 الی 70 درصد بودجه دولت صرف امور دفاعی و عمومی شده و 25 درصد به توسعه انسانی اختصاص پیدا کرده، حالا بعد از انقلاب از 57 تا 63.
63 یعنی وسط جنگ صرف امور دفاعی و امور عمومی 40درصد بودجه دولت هزینه میشود، که در سال های بعد به 65درصد می رسد، ببخشید، در سال 71 به 30درصد میرسد، یعنی دائم کم میشود و 40 درصد به توسعه انسانی و در سال 71 به 50 درصد میرسد، بنابراین معلوم است که نظام ما و انقلاب ما اولویت بیشتری را برای مردم قائل است. من عرض کردم واقعاً این بحث یک همایش یک روزه میطلبید، 2 تا 5 ساعت من و آقای غلامپور و عزیزان ارتشی و سپاهی در خدمت عزیزان باشیم و این بحثها را ما مطرح کنیم. ببخشید. بر محمد و آل محمد صلوات (ص).
اخیراً یک جلسهای بود و مدیران محترم بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، من در آن جلسه که امیر معینوزیری هم شاهد است گفتم دست از مناقشه بین ارتش و سپاه بردارید، من چقدر نقش داشتم در این عملیات و تو چقدر نقش داشتی، اینها ما را به هیچجا نمیرساند، بردران عزیز ارتش جمهوری اسلامی ایران اشهد بالله و خدا گواه است هر انچه که امکان داشت در زمینه هوانیروز شجاع نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، توپخانههای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، نیروی زرهی، نیروی مکانیزه، نیروی هوایی ارتش قهرمان، پدافند هوایی ارتش قهرمان و همهی اینها در عملیات کربلای 5 در کنار ما بودند.
روز سوم عملیات کربلای 5 که من یادم نمیرود آقا محسن به جناب سرهنگ انصاری که اگر در این جلسه هست خدا حفظش کند که فرمودند سلام من را به بچههای هوانیروز برسانید و به اینها بگوئید مثل عملیات فاو رسالت خودشان را انجام بدهند. جناب سرهنگ انصاری فرمودند چشم، من سلام شما را میرسانم و حتماً چنین خواهیم کرد. تمامی امکانات ارتش در همهی این عملیاتها بوده است. این مناقشه ما را بهجایی نخواهد رساند، ما چه نقشی داشتیم در این عملیات، شما چه نقشی داشتید، همهی ما نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بودیم و در تمامی عملیات ها ارتش و سپاه نقش داشتند و ما عملیات مستقلی اصلاً در طول جنگ پیدا نمیکنیم.