دکتر محسن رضایی با حضور در برنامه نگاه یک شبکه اول سیما، مسائل و موضوعات مهمی را در حوزه های مختلف مطرح کردند که تحلیل های زیادی را می تواند به همراه داشته باشد. در همین راستا، در این یادداشت قصد داریم مهم ترین سخنان دکتر محسن رضایی در حوزه سیاست خارجی و مسائل منطقه ای تحلیل و تبیین نمائیم.
توافق هسته ای و آغاز ریل گذاری سیاست خارجی ج.ا. ایران
دکتر رضایی مذاکرات هسته ای و حصول توافق هسته ای را آغاز شکل گیری و ریل گذاری سیاست خارجی ایران بعد از دو سه قرن گذشته قلمداد کردند. به چند دلیل مشخص می توان موافق بود:
1. نخست اینکه، سیاست خارجی ایران در طی قرون اخیر هیچگاه چارچوب عملیاتی مشخصی نداشته و ما شاهد یک سیاست خارجی منسجم با استراتژی از پیش تعیین شده ای نبودیم؛ در حالی که در مذاکرات هسته ای میان ایران و قدرت های جهانی(گروه 1+5) چارچوب عملیاتی مشخصی برای سیاست خارجی ج.ا. ایران تنظیم و ترسیم شد که نتیجه آن توافقی بود که بسیاری از خواسته های ج. ا. ایران همچون حق غنی سازی از سوی قدرت های جهانی به رسمیت شناخته شد.
2. تا قبل از مذاکرات هسته ای، استراتژی ما در سیاست خارجی با تصمیمات و تاکتیک های مقطعی یکی بود و مراودات، روابط، تعاملات و حتی تقابلات ما در سیاست بین الملل بیشتر از آنکه مبتنی بر یک خط و مشی تعریف شده باشد، مبتنی بر تصمیمات مقطعی و سیاست های کوتاه مدت بود. اما در طول مذاکرات 13 ساله هسته ای برای حل یک بحران غیرضروری، چارچوب اقدام مشخصی ترسیم شد و براساس این چارچوب و استراتژی مشخص بود که نطفه برجام و توافق هسته ای به وجود آمد. در چارچوب این استراتژی از پیش تعیین شده بود که از مرحله تهدید و تحریم عبور کردیم و به مرحله تثبیت و تداوم برنامه هسته ای رسیدیم.
3. سومین دلیل برای موافقت با استدلال آقای دکتر رضایی مبنی بر ریل گذاری سیاست خارجی ایران در مذاکرات هسته ای این است که در این مذاکرات ج. ا. ایران به صورت همزمان و در لایه های مختلف با کشورهای همسو با منافع خود(روسیه و چین) و غیر همسو با منافع خود(ایالات متحده، انگلیس، فرانسه و آلمان) تعامل راهبردی و مستقیم برقرار کرد و ضمن مذاکره مستقیم با قدرت های جهانی برای حل بحران هسته ای، اصول سیاست خارجی و هسته ای خود را نیز حفظ نمود. شاید در تاریخ دیپلماسی معاصر سراغ نداشته باشیم که تمامی قدرت های جهانی دستگاه سیاست خارجی را برای رسیدن به توافقی بسیج کنند که در آن توافق بسیاری از خواسته های ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای و نه جهانی نیز محقق شود. مذاکرات پیچیده و چندلایه مستقیم با قدرت های جهانی و حصول یک توافق جامع در این مذاکرات نشان دهنده یک استراتژی مشخص، منسجم، هدفمند و مبتنی بر اجماع در سیاست خارجی ج.ا. ایران بود. از این جهت می توان این ادعا را پذیرفت که ریل گذاری سیاست خارجی ایران در خلال مذاکرات هسته ای ایجاد شد و سیاست خارجی ج.ا. ایران مسیر حرکت خود را پیدا کرده است.
تصاعد بحران های منطقه ای و انفجار بزرگ
سردار رضایی از انفجار بزرگی در منطقه خاورمیانه سخن گفتند که نتیجه ای جز شعله ور شدن جنگی دیگر در سطح نظام بین الملل نخواهد داشت. شاید به گمان بسیاری از تحلیل گران این ادعا تا حدی بدبینانه و غیر واقع بینانه به نظر می رسد، اما اگر به روندهای طی شده در خاورمیانه طی سالیان اخیر و بحران های کنونی در این منطقه استراتژیک دقت کنیم متوجه خواهیم شد که می توان انتظار بدترین وضعیت ها و سناریوهای غیرقابل انتظار و در عین حال غیرقابل کنترل را داشت.
تجربیات تاریخی نشان می دهد که خاورمیانه بعد از جنگ دوم جهانی به غیر از منازعه اعراب و اسرائیل، هیچگاه در این مقیاس زمانی و جغرافیایی غوطه ور در بحران ها و منازعات دامنه دار نشده است. خاورمیانه کنونی چند ویژگی نگران کننده دارد که آن را مستعد انفجار بزرگ می کند:
1. تقابل و تضاد منافع بازیگران فرامنطقه ای که منجر به اعزام، استقرار و بکارگیری نیروی نظامی این بازیگران در خاورمیانه شده است. روسیه با استقرار نیروی نظامی درصدد حمایت از نظام سیاسی سوریه و مقابله با تروریست ها است، ایالات متحده با اعزام مستشاران نظامی خود در تلاش برای تقویت نیروهای مخالف است، فرانسه، انگلیس و آلمان نیز به بهانه مبارزه با تروریسم در مناطق بحرانی حضور پیدا کرده اند. همه این کشورها تروریسم و مقابله با آن را دستاویزی برای اعزام نیرو و مداخله قرار داده اند در حالی که مقابله با تروریسم تمام واقعیت مداخلات قدرت های فرامنطقه ای نیست.
2. تقابل و تضاد منافع قدرت های منطقه ای که منجر به رویارویی آن ها در سوریه، یمن، عراق و دیگر نقاط خاورمیانه شده است. ایران، عربستان سعودی و ترکیه در راس این تضادها و تقابلات منطقه ای قرار دارند و هر کدام از این کشورها تلاش دارند با تضعیف یکدیگر موازنه قوا را در سوریه، عراق و یمن به نفع خود برهم بزنند. مسلما هر کدام از این قدرت های منطقه ای اگر به این نتیجه برسند که توازن قدرت در حال برهم خوردن به ضرر منافع آن ها است ممکن است دست به هر اقدام غیرقابل تصور و ویرانگری برای برقراری دوباره توازن و یا تغییر توازن به نفع خود بزنند.
3. تقابل و تضاد منافع قدرت های فرامنطقه ای در مقابل قدرت های منطقه ای؛ نمونه این تقابل را باید در سرنگونی جنگنده روسیه توسط ترکیه و در ادامه تنش های نگران کننده میان آن ها مشاهده کرد. با توجه به نابرابری قدرت میان بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای می توان انتظار بدترین سناریوهای ممکن در برخورد قدرت های فرامنطقه ای با قدرت های منطقه ای را انتظار داشت. یقینا اگر ترکیه عضو ناتو نبود و ناتو از این کشور در برابر روسیه دفاع نمی کرد چه بسا روس ها اقدام متقابل نظامی را در برابر این کشور در پیش می گرفتند.
4. تروریسم و اقدامات فراخاورمیانه ای آن ها؛ خارومیانه کنونی با تروریسم روبه رشد و در حال گسترشی روبه رو شده که اقدامات عملیاتی خود را فراتر از مرزهای خاورمیانه تعریف کرده است. ویژگی بارز این ترورریسم که خاورمیانه را وارد یک بحران فراگیر و دامنه دار خواهد کرد این است که اولا سازمان یافته و مبتنی بر استراتژی است، دوما داعیه خلافت و حکومت را دارد، سوما در صدد مرز زدایی و برهم زدن نقشه جغرافیایی خاورمیانه است، چهارما، درصدد ترویج صنعت خشونت است، پنجما یارگیری آن ها منحصر به خاورمیانه و کشورهای مسلمان نیست و اعضایی از اروپا و آمریکا را نیز در خود جای داده است و از این رو می توان آن را تروریسم چندملیتی و چند هویتی دانست. همه این موارد می تواند ما را به این نتیجه برساند که تروریسم کنونی در خاورمیانه می تواند برای مدتی طولانی شعله های آتش را روشن نگه دارد و دامنه بحران را به تمام نقاط خاورمیانه سرایت دهد. تروریسمی که بهانه و دستاویزی شده برای حضور دوباره قدرت های بزرگ در خاورمیانه. تروریسمی که ممکن است باعث ترسیم دوباره مرزهای خاورمیانه و تقابل دوباره منافع قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای برای کسب منافع و حوزه نفوذ شود.
در نهایت اینکه، خاورمیانه کنونی را دیگر نمی توان به میدان مین تشبیه کرد، بلکه خاورمیانه فعلی با بحران های پیچیده، چندبعدی و در حال گسترش خود چیزی شبیه یک زرادخانه بزرگ از تسلیحات اتمی است که می تواند با یک جرقه کوچک، جهان را وارد یک بحران ویرانگر غیرقابل کنترل نماید. به همین دلیل باید بحران های در حال گسترش و در حال تصاعد خاورمیانه را جدی گرفت، هشدار داد و آن ها را با پذیرش مسئولیت های بین المللی مدیریت کرد تا شاهد یک یک انفجار بزرگ که می تواند جرقه ای به وسعت دو جنگ بین الملل اول و دوم داشته باشد، نباشیم.
تاکید بر نقش میانجی گرایانه ایران
بدون شک بعد از توافق هسته ای میان ج.ا. ایران و قدرت های جهانی، بر وزن سیاسی ایران به عنوان یک بازیگر تعامل گرا در سیاست بین الملل افزوده شده است؛ به طوری که ما شاهد دعوت از ایران برای حضور در مذاکرات وین پیرامون حل بحران سوریه و تاکید بازیگران بین المللی بر نقش سازنده ایران برای حل بحران های منطقه ای بوده ایم. در همین راستا، دستگاه سیاست خارجی ایران بعد از بروز تنش میان آنکارا و مسکو می توانست و می تواند به عنوان یک میانجی فعال، تنش های به وجود آمده را کاهش دهد و زمینه های تصاعد بحران میان روسیه و ترکیه که می تواند منجر به تصاعد دیگر بحران های مجاور منطقه ای شود را با میانجی گری فعالانه و بی طرفانه از بین ببرد. در واقع، از آنجایی که روابط نزدیکی بین روسیه و ج.ا. ایران برقرار است و ترکیه نیز به عنوان یک شریک تجاری برای ایران خواهان رفع تنش با روسیه است، دستگاه سیاست خارجی ایران می تواند با میانجی گری خود اولا بر اهمیت نقش منطقه ای و بین المللی ایران بیفزاید و ثانیا نشان دهد که خواهان گسترش تنش ها و بحران ها در خاورمیانه نیست. به همین دلیل، سخنان دکتر رضایی در مورد لزوم میانجی گری و ریش سفیدی ایران را باید در همین راستا ارزیابی نمود.